جزییات مرگ تلخ معلم فداکار شمالی
معلمی به نجات کودک ۷ سالهای که در آب رودخانه مرزن آباد غرق شده بود رفت و جان خود را از دست داد.
داود ستوده جوان ۳۵ ساله معلم فداکار دل به دریا زد تا جان کودک ۷ ساله را در مرزن آباد نجات دهد. ضجههای مادر این کودک در مرزن آباد پیچیده بود و نشان از حادثهای تلخ داشت. کودک ۷ ساله در برابر چشمان مادر جان باخت و هنوز صدای ضجههای این زن در فضا بود که داود ستوده هم غرق شد و جان باخت.
آقامعلم فداکار هنرستان اندیشه، منطقه چهاردانگه تهران به خواب هم نمیدید اواخر خرداد امسال، روزهای پایانی عمرش باشد.
وقوع حادثهای عجیب حوالی رودخانهای در مرزنآباد استان مازندران باعث شد تا او برای نجات کودک هفتسالهای که گرفتار امواج سهمگین رودخانه شده بود، وارد آب شود. اما شانس با آنها یار نبود و هر دو جان خود را در اثر غرق شدن در رودخانه از دست دادند.
چند روز از فوت داود ستوده، معلم فداکار ۳۵ ساله میگذرد و بسیاری از شاگردان و حتی همکارانش مرگ او را باور ندارند. علی ستوده، عموی معلم فداکار در مورد روز حادثه میگوید: «۲۸خرداد بود که برادرزادهام برای انجام کار شخصی از تهران خارج شد. آنطور که در گزارش پلیس آمده است، حوالی ساعت ۹ و ۳۰ دقیقه صبح روز حادثه، داود حوالی رودخانهای در مرزنآباد مشغول صبحانه خوردن بود که متوجه داد و فریاد زن جوانی شد که برای نجات فرزندش از مردم کمک میخواست. فرزند آن زن داخل رودخانه، حوالی مرزنآباد سقوط کرده و در حال غرق شدن بود. داود که متوجه کمکخواهی او شده بود، بهسرعت وارد رودخانه شد تا کودک را نجات دهد.
رودخانه مرزنآباد مرد جوان و کودک را در خود غرق کرد
پدر کودک که دقایقی پیش از حادثه برای آوردن میوه رفته بود، متوجه صدای کمکخواهی همسرش شد. اما تا پدر کودک بیاید، داود تلاش کرده بود کودک را نجات دهد که متاسفانه موفق نشد و هر دو با هم غرق شدند. پیکر برادرزادهام دو ساعت پس از حادثه و پیکر کودک هفتساله هم روز بعد از حادثه پیدا شد.»
او با گلایه از برخی رسانهها ادامه میدهد: «در خبرها نوشته شده بود که کودک نجات پیدا کرده، در حالیکه اینطور نیست و هر دو با هم فوت شدند. من حتی این موضوع را هم اعلام کردم، اما کسی به آن توجه نکرد. از شما میخواهم بنویسید کسی نجات پیدا نکرده، اما به هرحال از ارزش تلاشهای برادرزادهام، برای نجات آن کودک نمیکاهد».
محمد آبادی، مدیر هنرستان اندیشه منطقه چهاردانگه با ابراز تاسف و ناراحتی از فوت ناگهانی یکی از معلمان مدرسهاش میگوید: «چند روز پیش ساعت ۱۰ صبح بود که فردی به مدرسه آمد و گفت من ستودهام. فکر کردم والدین یکی از دانشآموزانم که نام او هم ستوده است، باشد. اما گفت عموی همکارتان هستم. از مشاهده رنگ سیاه پیراهنش نگران شدم و پرسیدم چرا مشکی پوشیدهاید که گفت برادرزادهام فوت کرده است. من و دو نفر از همکارانم تا چند دقیقه پس از شنیدن این خبر، متوجه اتفاقی که رخ داده بود، نشدیم. طوری شد که دوباره زنگ زدم و از عمویش شرح حادثه را پرسیدم و او برایم توضیح داد. اتفاق بسیارناگواری بود و تا چند روز پس از حادثه، بهشدت ناراحت و غمگین بودم. آقای ستوده یکی از بهترین همکاران ما و نخبهپرور و کارآفرین بود. او از سال ۹۰ در مدرسه ما به عنوان مهندس نقشهکشی صنعتی، دروس تخصصی را تدریس میکرد و حدود ۱۴ سال هم سابقه کار داشت. او بسیار متدین و بامعرفت بود و زبانم از گفتن خوبیهای او قاصر است.» احمد عمرانی، سرپرست بخش هنرستان اندیشه و یکی از دوستان او در ادامه صحبتهای مدیر هنرستان میگوید: «آقای ستوده سه شرکت داشت و ۱۰۰ خانواده را نان میداد. او دانشآموزان بیبضاعت را به کارگاه میبرد و به آنها کار و در واقع ماهیگیری یاد میداد تا با یادگیری کار، زندگیشان را تامین کنند. یکی از همین دانشآموزان حالا یک CNCکار حرفهای شده است. تمام کارگاهها را تجهیز کرد و حدود ۱۰، ۱۲ عدد رایانه خوب خریداری کرد تا دانشآموزان استفاده کنند. من تهران نبودم که این خبر را شنیدم و وقتی متوجه شدم، از اردبیل تا تهران گریه کردم. واقعا حیف شد...»
حسین شهبازی، معاون آموزشی منطقه چهاردانگه هم ادامه میدهد: «۱۰ سال به طور غیرمستقیم آقای ستوده را میشناختم. حالم از شنیدن خبر فوت ناگهانی او بسیار بد است و نمیتوانم باورکنم. او انسانی بسیار شریف و مهربان بود. چندبار میخواست از مدرسه برود که از او خواهش کردم و گفتم منطقه محروم است، بچهها و دانشآموزان به افرادی مثل شما نیاز دارند، او هم قبول کرد، ماند و کمکهایش به بچهها را ادامه داد. هنوز هم در شوک هستم، اما تقدیر خداوند بر رفتن آقای ستوده بودهاست.»
ارسال نظر