خواهران تهرانی پدرشان را با اره برقی کشتند! + جزئیات
قتل نفس نیز به هر علتی که صورت بگیرد اشتباه و راهحلی نادرست برای برطرف ساختن مشکلات زندگی است.
گسترشنیوز: شاید خبر قتل پدری توسط دو دختر و همسرش و سپس مثله کردن جسد با اره برقی، توسط آنها تکان دهندهترین خبری بود که میشد در بین ساکنان پایتخت بپیچد و تازه آن موقع بود که همسایهها فهمیدند در این خانه چه اتفاقاتی در جریان بوده است...
نگاهش که میکنی، موجودی را میبینی که دستبند دستهای ظریفش را به هم گره زده و پشت این چادر کهنه و رنگ و رو رفته و لباسهای خاکستری بازداشتگاه، زیبایی و لطافت دخترانهاش رنگ باخته. باورت نمیشود این همان دختری است که پدرش را به قتل رسانده و با اره برقی جسدش را مثله کرده، دوست داری که نگاهت کند و بگوید قضیه چیز دیگری است بگوید قتل کار او و خواهرش نیست. صبر میکنی تا خودش شروع کند. اشک توی چشمهای رنگ عسلش حلقه میزند و میگوید: میدانم گناه بزرگی مرتکب شدم. میدانم هیچ توجیهی برای قتل یک پدر توسط دخترش وجود ندارد اما دیگر تحمل آن زندگی را نداشتم. تحمل رفتار پدرم و حوادث تلخی که از کودکی تا آن روز تجربه کرده بودم. اما قبول دارم که راه اشتباهی را انتخاب کردم.ای کاش در این مدت با فردی آشنا میشدم که مرا بهتر راهنمایی میکرد یا میدانستم سازمان یا مرکزی وجود دارد که دخترانی مانند من میتوانند به آنجا پناه ببرند.
داستان زندگی میترا را میشنوی هم از زبان خودش و هم خواهر کوچکتر و مادرش...
وقتی که از شکنجهها و آزار و اذیت روحی و جسمی پدرش میگوید. اینکه حتی در بیست و چهارسالگی هم پدرش او و خواهرش را با کمر بند مورد ضرب و شتم قرار میداده. تحقیر و توهین و تنبیه مداوم و خساست بینهایت پدر در امور مربوط به دخل و خرج زندگی، خساستی که در ارتباط با زنان غریبهای که با آنها آشنا میشد تبدیل بهدست و دلبازی بینهایت میشد. اجبار به کار میترا در مغازه تعمیر موبایل بدون آنکه حقوقی به او پرداخت کند.
به دخل و خرج زندگی که میرسد میترا سرش را از خجالت پایین انداخته و میگوید: تو رو خدا در مورد من و مادر و خواهرم بد قضاوت نکنید. در طی این چند سال مادرم برای آنکه بتواند لباسها و خوراکی هایی که ما دوست داشتیم برای من و خواهرم بخرد از جیب پدرم پول بر میداشت. به نظر شما اگر پدرم به اندازه کافی برای ما خرج میکرد ما حاضر میشدیم دزدی کنیم؟
من توی مغازه همراه پدرم کار میکردم و میدانید چه رنجی میکشیدم وقتی میدیدم من باید با کفشهای پاره زندگی کنم و پدرم پول هایش را صرف خرید گوشی و سفر شمال با زنانی میکرد که با او دوست میشدند؟
یادم میآید وقتی منو خواهرم کوچکتر بودیم به خاطر هر کار اشتباهی که انجام میدادیم ساعتها در زیر زمین یا بالکن خانه زندانی میشدیم تا اینکه بالاخره پدرم به این نتیجه برسد که این تنبیه برای ما کافی است.
پدرم پایبندی مذهبی و اخلاقی خاصی نداشت و از وقتی من و خواهرم بزرگتر شدیم دیگر از نگاهها و برخی رفتارهایش در خانه احساس امنیت نمیکردیم. من میدانم که گناه بزرگی مرتکب شدم که جان یک موجود زنده آنهم کسی که پدرم بوده گرفته ام و حاضرم هر مجازاتی را بپذیرم. اما روزی که به این نتیجه رسیدم به زندگی ام که فکر کردم دیدم شهامت فرار از خانه را ندارم ( البته یکبار بعد از ضرب و شتم شدید توسط پدرم با کمربند، فرار کردم ولی وقتی دیدم هیچ پناهگاهی برای من وجود ندارد و شکایت از وی نیز به جایی نمیرسد مجبور شدم به خانه برگردم ). ترس از کارتن خواب شدن، معتاد شدن و گرفتار شدن به ماجراهایی که دامن دختران فراری از خانه را میگیرد باعث شد دنبال راهحل دیگری بگردم. شاید اگر یک فرد آگاه، یک مشاور، یک روانشناس سر راهم قرار میگرفت من این راهحل را انتخاب نمیکردم. بارها از مادرم خواستم از پدرم طلاق بگیرد اما او هم میترسید از اینکه همین سقف روی سرش را هم ازدست بدهد و یا اینکه بعد از طلاق پدرم برای انتقام جویی صدمهای به ما بزند وبه همین دلیل فقط از ما میخواست تحمل کنیم! اگر جسد پدرم را بعد از قتل مثله کردیم فقط به خاطر این بود که قصد خارج کردن جسد از خانه را داشتیم و نمیدانستیم چطور باید بدون اینکه همسایه هایمان متوجه شوند این کار را انجام بدهیم. در تمام لحظاتی که با اره مشغول مثله کردن جسد بودم، تنها چیزی که به من قدرت میداد نفرت بود و مرور لحظاتی که پدرم بیرحمانه با کمربند مرا میزد و توجهی به اشکها و التماسهایم نمیکرد. در نهایت قبل از آنکه موفق شویم جسد را از خانه خارج کنیم دستگیر شدیم....
نظریه کارشناس
با توجه به شرح حالی که مادر میترا از زندگی مشترک و مدارک پزشکی همسرش میدهد میتوان پی برد که مقتول از سلامت کامل روان برخوردار نبوده است. اما متاسفانه به دلیل فرهنگ غلط رایج در جامعه ما که گمان میکنند مشکلات روحی فرد بعد از ازدواج حل میشود خانواده مقتول به جای درمان پسرشان او را وادار به ازدواج میکنند و سپس خانواده مادر میترا هم با تکیه به فرهنگ غلط سوختن و ساختن از طلاق دخترشان جلوگیری کرده و خشت اولی که کج نهاده شد بعد از بیست و چند سال به این مقصد تلخ میرسد.
با مطالعه برخی تحقیقات انجام شده در زمینه همسر کشی، زنی که اقدام به قتل شوهر یا همکاری در قتل وی مینماید (البته به استثنای قتلهای ناشی از خیانت زناشویی ) برای مدت طولانی مورد آزار و شکنجه و تحقیر و خیانت قرار داشته است.
شاید اگر میترا و مادر و خواهر کوچکترش در مسیر مشکلات خود با راهنما و مشاوری خیرخواه و دلسوز آشنا میشدند و یا پدر با پذیرش مشکلات روحی و رفتاری خود به روانپزشک مراجعه و اقدام به درمان آسیبهای روحی خود مینمود امروز با این وضعیت تکان دهنده به قتل نمیرسید و پیوند عاطفی میان آنها سقفی میشد روی سر هر چهار نفرشان و خانهای که اکنون اینگونه ازهم پاشیده ومتلاشی شده است محلی میشد برای تبادل محبت و عشق و آرامش!
آسیبهای روحی و ضعفهای روانی اعضای خانواده خود را جدی بگیرید.
حل مشکلات از راههای نامتعارف نه تنها شما را به مقصد مطلوب نمیرساند که بر پیچیدگی معضلات و مشکلاتتان میافزاید.
با اینکه نظام حمایتی و مددکاری قدرتمندی هنوز در جامعه ما برای حمایت از افراد بیسرپرست و بد سرپرست وجود ندارد ولی باز هم هستند مراکز مشاوره و مددکاری که زیر نظر نیروی انتظامی در یازده نقطه از شهر تهران به منظور کاهش آسیبها و معضلات اجتماعی تحت عنوان «مراکز مشاوره آرامش» نزدیک به پانزده سال است که راهاندازی گردیده و کارشناسان مستقر در این یازده مرکز شنونده ی حرفها و راهنمای شما در حل مشکلات خانوادگی، تربیتی و حقوقیتان هستند و به راحتی از طریق شماره گیری ۱۱۰می توانید جهت مراجعه به این مراکز که درحالحاضر در سرکلانتریها مستقر هستند، راهنمایی شوید.
اورژانس اجتماعی ۱۲۳ چند سالی است به منظور اقدام سریع و حمایت از کودکان و همسران آزاردیده راهاندازی گردیده است و میتوانید از طریق تماس با شماره ۱۲۳ هر گونه همسر آزاری و کودک آزاری در همسایگی خود را به اورژانس اجتماعی بهزیستی گزارش نمایید.
همچنین از طریق تماس با پلیس ۱۱۰ هرگونه مشاوره ی حقوقی وروانشناسی در زمینه مشکلات خانوادگی به راحتی در اختیار شما شهروندان قرار میگیرد.
- پیش از هر مرجع قانونگذاری و هر مرکز مددکاری، وجدان و اعتقادات مذهبی و اخلاقی هر فرد باید میزانی باشد برای نحوه برخورد وی با سایر اعضای خانواده و اطرافیان همانطور که شکنجه و آزارگری جسمی و روحی افراد گناهی بزرگ محسوب میگردد، قتل نفس نیز به هر علتی که صورت بگیرد اشتباه و راهحلی نادرست برای برطرف ساختن مشکلات زندگی میباشد.
یادمان باشد در مواجهه با مشکلات زندگی با کسانی گفتوگو و مشورت کنیم که به آگاهی و دانش و خیرخواهی و بیطرفی اشان ایمان داشته باشیم.
منبع: رکنا
ارسال نظر