چرا آمار افسردگی و اعتیاد در میان کارگران بالاست؟!
از قدیم گفتهاند «عقل سالم در بدن سالم است» و بنابراین، دولت و کارفرما اگر واقعاً قصد حمایت از تولید ملی و جهش تولید را دارند، باید به سلامت جسمی و روحی نیروی کار، توجه بیشتری داشته باشند.
در عسلویه و پارس جنوبی کار میکند؛ او کارگری متخصص و غیربومی است که سالهاست به عنوان نیروی پیمانکاری در پروژههای ساخت پالایشگاهی کشور، در عسلویه و کنگان مشغول به کار است.
فرهاد، شرایط زندگی در عسلویه و پارس جنوبی را به خصوص برای غیربومیها که دور از خانواده و محیط مانوس خود هستند، «ناگوار» توصیف میکند و میگوید: «ما کارگران فنی جنوب، که مجبور به زندگی در کمپهای کارگری و دور از خانواده هستیم، از نظر روحی و روانی، بسیار تحت فشاریم؛ امکانات رفاهی کارگران بسیار محدود است؛ حتی امکانات ورزشی هم بسیار محدود و ناچیز است؛ کارگران ساعتها کار سخت و توانفرسا را تحمل میکنند اما هیچ تفریح و دلخوشی ندارند؛ به همین دلیل است که گاها دیده میشود کارگران به سراغ مواد مخدر و اعتیاد میروند.»
نیروی کار یک کشور، به خصوص نیروی کار فنی و متخصص، بزرگترین سرمایه یک کشور است؛ برای پیشبرد مناسب پروژههای صنعتی و کلیدی کشور، نیاز به این هست که کارگر از همه نظر خاطرجمع و در آرامش باشند؛ کارگرانی که نه دغدغه معیشتی و امنیت شغلی داشته باشند و نه دچار افسردگی و حس بطالت باشند.
اما امروزه با ورود پیمانکاران به عرصه روابط کار، از جمله در پروژههای کلیدی نفت و گاز و پالایشگاهی، امتیاززدایی از نیروی کار شدت گرفته است؛ کارگر باسابقه و متخصص نفت و گاز باید سالها به عنوان یک کارگر حداقلبگیر پیمانکاری که نمیداند آیا ماه بیکار میشود یا نه، کار کند؛ با این حساب، مقرراتزدایی از نیروی کار و حضور سلسله مراتبی پیمانکاران، تامین معیشت و امنیت شغلی، دو اصل مهم و کلیدی در رضایت نیروی کار را سلب کرده است؛ کارگران علیرغم سابقه کار و تخصص بالا باید با کمی بالاتر از حداقل دستمزد سالها کار کنند و هر سه ماه یا نهایتا هر شش ماه، به دنبال عقد قرارداد موقت جدید با کارفرمایان باشند.
آمار اعتیاد در کلونیهای کارگری بالاست
با این حساب، نه تنها کارگران باارزش و سرمایه حیاتی کشور از حداقلهای شغلی و معیشتی محروم هستند بلکه از نظر روحی و روانی نیز گاها در وضعیت مساعدی به سر نمیبرند؛ نبودن امکانات ورزشی و تفریحی سالم در کلونیهای کارگری و صنعتی کشور، ناامیدی، یاس و متاسفانه اعتیاد را در میان کارگران متخصص افزایش داده است. کافیست برای اثبات این امر، عسلویه را مثال بزنیم.
دو سال پیش از این، در بهمن ماه ۹۷، ﻣﻌﺎﻭﻥ ﻣﺪﯾﺮ ﮐﻞ اجتماعی وزارت رفاه، اطلاعات و دادههای تلخی در اختیار رسانهها گذاشت. حسین مدنی گفت: مطالعهای در منطقه عسلویه انجام شده که نشان میدهد شیوع اعتیاد در این منطقه نگران کننده است و کارهای بیشتری باید انجام شود.
وی آماری ارائه داد: بیشترین ماده اعتیاد آور مصرفی در این منطقه، متافتامین، ترامادول، شیره تریاک و حشیش بود. ۴.۵ درصد آنها بیسواد و ۲۳ درصد دیپلم به بالا بودند؛ ۲۵.۶ درصد مجرد و ۷۳.۵ درصد متاهل و بقیه مطلقه بودند. وی تصریح کرد: ۲۸.۳ درصد آنان کارگر ساده، ۳۰ درصد کارگر ماهر، ۱۱.۷ درصد کارمند اداری ۳۶.۳ درصد بومی و ۶۳.۷ درصد غیربومی بودند.
معاون مدیر کل اجتماعی وزارت رفاه ادامه داد: در بین معتادان افراد با میزان تحصیلات بالاتر بیشتر حشیش و افراد با تحصیلات پایینتر ترامادول و متادون مصرف میکردند؛ نتایج این مطالعه نگران کننده است و ضرورت مداخلات بیشتر را نشان میدهد.
مدنی تاکید کرد: تمام مناطق آزاد کشور به آموزشهای ویژه و مهارتهای سبک زندگی سالم نیاز دارند. این ارزیابیها باید در مناطق آزاد دیگر مانند چابهار نیز انجام شود.
ناصر آقاجری (فعال کارگری پروژه ای) که سالها سابقه کار در پارس جنوبی و عسلویه را دارد؛ در این رابطه میگوید: کارگران که باید با دستمزدهای پایین و بدون امید به آینده، در کمپهای کارگری به دور از خانواده زندگی کنند، هیچ دلخوشی و تفریحی ندارند؛ این کارگران، حق دفاع از حقوق خود در مقابل پیمانکاران و کارفرمایان را ندارند؛ از کمترین امکانات بیبهرهاند و بنابراین برای تسکین خاطر، سراغ مخدر میروند؛ ضمن اینکه امکانات رفاهی و ورزشی بسیار محدود است.
جای خالی امکانات ورزشی در محیط کار
سوال اینجاست که واقعا اگر «ورزش کارگری» که از زیرمجموعههای معاونت فرهنگی و اجتماعی وزارت کار محسوب میشود، جدی گرفته شود و در تمام مجتمعهای صنعتی و کلونیهای اشتغال کارگران، کارفرمایان «موظف» به تاسیس زمینهای بازی و سالنهای ورزشی باامکانات شوند، آیا ناامیدی و اعتیاد تا این حد گسترش مییابد؟!
در گذشتههای دور، هر کدام از مجتمعهای فنی کشور و کارخانه های بزرگ، از ذوب آهن گرفته تا ایران ناسیونال، تیم های ورزشی مجرب و زمینهای بازی باکیفیت داشتند؛ این تیمها در رشتههای مختلف از فوتبال گرفته تا شنا، با یکدیگر مسابقه میدادند و گاها در لیگهای قهرمانی کشور حضور داشتند؛ اما با حقوقزدایی از کارگران و اتخاذ سیاستهای تعدیلی، نه تنها از میزان مزد و امنیت شغلی و رفاهی کارگران کاسته شد، بلکه حق برخورداری از «ورزش» و امکانات سالم نیز به قهقرا رفت.
از قدیم گفته اند «عقل سالم در بدن سالم است» و بنابراین، دولت و کارفرما اگر واقعا قصد حمایت از تولید ملی و جهش تولید را دارند، باید به سلامت جسمی و روحی نیروی کار، توجه بیشتری داشته باشند؛ کارگرِ ناامید، بیپول، مایوس و گاهی معتاد، چطور میتواند در یک پالایشگاه نفتی یا در یک کارخانه خودروسازی، با تمام توان و انرژی کار کند و کیفیت و بازدهی بالایی داشته باشد؟
همه توجه به ساخت ورزشگاههای بزرگ است
با این همه به نظر میرسد معاونت فرهنگی و اجتماعی وزارت کار، موضوع پیگیری ورزش کارگری را فقط محدود به ساخت مجتمعهای ورزشی در شهرها یا برگزاری مسابقاتی محدود میداند؛ ما حتی فدراسیون ورزش کارگری هم داریم اما اکثر کارگران شاغل از نعمت بدیهیِ «ورزش در محل کار» محروم هستند؛ به عبارت سادهتر، در محیط کار و زیست خود، امکانات ورزشی مرتب ندارند و نمیتوانند روزانه ورزش کنند تا کمی از مشکلات روحی و افسردگیهای ناشی از شرایط بد معیشتی رهایی یابند.
برای نمونه، بعد از آمدن کرونا ویروس و تخریب هرچه بیشتر روحیه کارگران، در شهریور ماه سال جاری، «ابراهیم صادقیفر»، معاون فرهنگی و اجتماعی وزارت کار در نهمین نشست هیات امنای مجموعههای ورزشی و تفریحی کارگران کشور گفت: با دستور وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی، مجموعه شهید معتمدی پس از نیم قرن، با تلاش اداره کل امور ورزشی و مدیریت و کارکنان مجموعه به سرعت بازسازی شد و اکنون آماده بهرهبرداری است.
رئیس هیات امنای مجموعههای ورزشی و تفریحی کارگران کشور با بیان اینکه هر چند کرونا تمامی فعالیتهای ورزشی و مجموعه های ورزشی را تحت تاثیر خود قرار داده خاطر نشان کرد: همکاران ما از این فرصت برای بازسازی و تعمیر مجموعهها از جمله اولین مجموعه ورزشی کارگری در تهران استفاده و این موقعیت را به فرصت تبدیل کردند.
بنابراین به نظر میرسد بیشتر اهتمام مسئولان امر به بازسازی یا ساخت مجتمعهای ورزشی است و قرار نیست کارفرمایان بزرگ را مجبور به ایجاد امکانات در محل کار کنند؛ همانطور که سالهاست دیگر کارفرمایان بزرگ عزمی برای ایجاد خانههای سازمانی برای کارگران ندارند (حقی قانونی و مندرج در ماده ۱۴۹ قانون کار که به فراموشی سپرده شده)، ورزش کارگری نیز بیشتر بدل به یک خاطره شده است؛ کارگر پیمانکاری عسلویه میگوید: «ما معمولا ورزش نمیکنیم چون نه روحیه و دل خوش برای ورزش کردن داریم و نه امکانات آن را!»
ارسال نظر