چالش های ظریف برای نامزدی در انتخابات ۱۴۰۰
نام محمدجواد ظریف بیش از هر شخصیت دیگری در جبهه اصلاحات به گوش میرسد؛ فردی که هشت سال ریاست دستگاه دیپلماسی ایران را بر عهده داشت و اکنون به نماد برجام تبدیل شده است.
ظریف به باور برخی هنوز قائمبهشخص سرمایه اجتماعی دارد و اگر جبهه اصلاحات از او حمایت کند، نهتنها سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان قهر نمیکند، بلکه سبد رأی شخصی ظریف نیز بر آن افزوده میشود. بهظاهر، ورود نامزدی ظریف برای اصلاحطلبان بازی برد-برد است، اما وضعیت به همین سادگی هم نیست؛ زیرا اولا براساس نشانههای موجود، ظریف نمیخواهند نامزد شود؛ چنانکه او بارها در مصاحبههای مختلف بیان کرده بههیچوجه قصد نامزدی در انتخابات را ندارد و اگر بنا باشد مسئولیتی بگیرد، همین مسئولیتی است که اکنون بر عهده دارد؛ بنابراین اینکه برخی اصلاحطلبان اخیرا مدام میگویند ظریف نامزد اصلاحطلبان خواهد بود، محل تردید است.
از سوی دیگر، تفاوت دیدگاهی درباره جایگاه جناحی ظریف وجود دارد؛ برخی میگویند او یک اصلاحطلب تمامعیار است و برخی باور دارند محمدجواد ظریف اصلاحطلب نیست. تفاوت دیدگاه درباره این موضوع، به جایگاه جناحی ظریف بازمیگردد؛ او تمام عمر حرفهای خود را در وزارت خارجه گذرانده است و میدانیم که کارگزاران وزارت خارجه از حضور در احزاب و جناحهای سیاسی منع دارند. به همین دلیل، ظریف هیچگاه عضو هیچ جناحی نبوده است و اکنون هم از نظر تشکیلاتی نه اصلاحطلب است، نه اصولگرا و نه حتی اعتدالی.
نخستین چالش انتخاباتی ظریف برخلاف آنچه بهظاهر میبینیم، حمایتکردن یا حمایتنکردن اصلاحطلبان از ظریف است. دومین چالش نیز بحران مخالفان است. اگر ظریف در انتخابات نامزد شود، حتما با موجی از مخالفتهای گسترده، بهویژه از سوی اصولگرایان تندرو روبهرو میشود. برخی نیروها برخلاف برخی که ظریف را تا سرحد امیرکبیر یا مصدقشدن بالا میبردند، تا مرز خیانت پایین میآورند و تمام مذاکراتی را که او در چارچوبهای سیاستهای تعیینی شورای عالی امنیت ملی پیش برد، نوعی خیانت قلمداد میکنند که اگر ظریف نامزد شود، احتمالا بهجای تبلیغات باید پاسخگوی ایشان باشد و هیچ بعید هم نیست آنها در موقعیت مقتضی با ایجاد حملات گسترده، افکار بخشی از جامعه را تحت تأثیر خود قرار دهند.
سومین چالش ظریف، اقبال عمومی است. گرچه ظریف طرفداران خاص خود را دارد و همانطور که بیان شد جزء معدود افرادی است که هنوز به صفت شخصیاش رأی دارد، اما همه اینها شاید نتواند میزانی از رأی باشد که باعث پیروزی انتخاباتی او شود. البته این موضوع صرفا درباره ظریف صدق نمیکند، بلکه درباره تمام نامزدهای غیراصولگرا صادق است؛ زیرا به نظر میرسد تا اینجای کار، بدنه اصلی جامعه که معمولا به اصلاحطلبان رأی میدهند، میل چندانی به شرکت در انتخابات ندارند و این در حالی است که اصولگرایان سبد رأی مشخصی دارند و فقط اگر بتوانند بر نیرویی واحد اجماع کنند، آن سرمایه محدود و البته ثابت رأی، به نفع نامزد مورد اجماع به کار میافتد و اگر هم اجماع نشود، همان سبد رأی بین چند نامزد تقسیم میشود.
با همه اینها، تا اینجای کار ظریف همچنان میگوید که نمیآید و بخش مهمی از اصلاحطلبان نیز اصرار دارند که بیاید و باید کمتر از یک ماه صبر کرد و دید که چه کسانی در انتخابات نامزد میشوند.
ارسال نظر