آنچه گذشت و آنچه در پیش روی مذاکرات است
باید به خاطر داشت که مذاکرات اولیه برجام، مجادلات عمیق و گستردهای را در مقاطع مختلف در طول دوره طاقتفرسا دو ساله خود برانگیخت. اینجا در مذاکرات وین نیز دوباره همین وضعیت وجود دارد. به نقل از مارگارت تاچر، هیچ جایگزینی وجود ندارد.
دور هشتم مذاکرات وین از روز گذشته سر گرفته شد و طرفها براساس پیشنویس مشترک تفاهم شده در پایان دور هفتم به گفتگوها ادامه خواهند داد.
در دور هفتم تیم علی باقری دو پیشنویس به طرفهای دیگر برجام ارائه کرد که اولی درباره لغو تحریمهای آمریکا و دومی درباره گامهای هستهای ایران بود و مذاکرهکنندگان ایرانی تأکید کردند که تا زمانی که تکلیف فشار حداکثری و نحوه رفع تحریمها روشن و اجرایی نشده، نباید از تهران انتظار داشت اقدامات متقابل خود را متوقف کند.
این دو سند پیشنهادی با انتقاد طرفهای اروپایی مواجه شد اما در نهایت، با ابتکار عمل میانجیگرانه روسیه طرفها درباره یک چارچوب مشترک مرضیالطرفینی به عنوان مبنایی برای ادامه مذاکرات به تفاهم رسیدند. این پیشنویس مشترک که همچنان مشتمل بر دو محور اصلی (گامهای رفع تحریم و گامهای معکوس هستهای) و یک محور فرعی (ترتیب و توالی اقدامات) است، به نظر میرسد در حوزه گامهای هستهای معکوس، سندی نزدیک به متن تنظیمشده تا پایان دور ششم ، و در حوزه گامهای رفع تحریم نیز متنی نزدیک به سند پیشنهادی ایران در دور هفتم مذاکرات، مبنای ادامه رایزنیها قرار خواهد گرفت. همچنین به نظر میرسد درباره محور سوم یعنی ترتیب و توالی اقدامات، طرفها قرار است رایزنیهای اصلی را پس از حصول پیشرفت در دو موضوع اولیه دنبال کنند.
در همین حال، راب مالی فرستاده ویژه ایالات متحده در امور ایران همچنان نسبت به زمان رو به پایان هشدار میدهد. مالی هفته پیش به شبکه سیانان گفت در صورت پیشروی هستهای ایران با سرعت فعلی، «در آیندهای نه چندان دور، باید به این نتیجه برسیم که برجام دیگر وجود ندارد و باید درباره یک توافق کاملاً جدید مذاکره کنیم و البته دورهای از تشدید تنش را طی خواهیم کرد». همچنین در حالی که مقامات اسرائیلی لفاظیهای جنگطلبانه خود را در این میان تشدید کردهاند،مقامات آمریکایی از «پلن بی» نامعلومی صحبت میکنند که مدعیاند به عنوان آلترناتیو شکست مذاکرات، آن را اجرایی خواهند کرد.
تنها گزینه روی میز
با این حال کارشناسان نسبت به پیامدهای خطرناک شکست مذاکرات و پیگیری گزینههای غیردیپلماتیک و تقابلجویانه، هشدار میدهند. علی احمدی پژوهشگر ژئواکونومیک و ژئوپلیتیک، و تحلیلگر سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه در مطلبی با عنوان «برجام: تنها آلترناتیو باقی مانده» که در پایگاه رسانهای مؤسسه صلح و دیپلماسی منتشر شده، احیای توافق هستهای را گزینه ناگزیری میداند که هر آلترناتیو دیگری برای آن، نتایج ناگواری به ارمغان میآورد.
وی در این مقاله آورده است: پس از ماهها توقف مذاکرات با هدف احیای برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) که بیشتر به عنوان توافق هستهای ایران از آن یاد میشود، دولت رئیسی مذاکرات با قدرتهای جهانی در وین را از سر گرفت. هفته اول مذاکرات با یک بن بست دیپلماتیک به پایان رسید و هیئت های غربی برای رایزنیهای بیشتر به پایتخت های خود فرستادند. در حالی که مذاکرات پس از این وقفه از سر گرفته شد، اعضای امضاکننده برجام، به جز ایالات متحده، رایزنیهای فشرده را در فضایی جدلآمیزتر ادامه دادند تا در نهایت بر سر یک متن مشترک به تفاهم رسیدند.
به باور نویسنده، روی کار آمدن ابراهیم رئیسی رئیسجمهور جدید و تاخیر در بازگشت ایران به مذاکرات، موجی از بدبینی را از سوی سیاستگذاران غربی به راه انداخته و در واقع، بدبین بودن نسبت به دورنمای مذاکرات هستهای جدید، اکنون مد شده است است.
اضطرار سیاسی
روایت غالب حول و حوش یک «شمارش معکوس» برای نجات توافق متمرکز شده است. با این حال، باید به خاطر داشت که مذاکرات اولیه برجام، مجادلات عمیق و گستردهای را در مقاطع مختلف در طول دوره طاقتفرسا ۲ ساله خود برانگیخت. سرانجام، دست کم تا حدی، به دلیل نیروی محرکهای که ناشی از اضطرار سیاسی است که به دلایل امنیت ملی ایجاد میشود، پیشرفتی حاصل شد. به بیان ساده، طرفها گزینههای بهتری نداشتند و اگر تسلیم میشدند، آیندهای پرنوسان در انتظارشان بود.
اینجا دوباره همین وضعیت وجود دارد. به قول مارگارت تاچر، هیچ جایگزینی وجود ندارد.
اضطرار روابط خارجی
با شکست «کمپین فشار حداکثری» ترامپ، ایران ثابت کرد که نه در آستانه فروپاشی است و نه مستأصل برای مهلت کوتاه اقتصادی -واقعیتی که به نظر میرسد مذاکرهکنندگان ایرانی مایل بودند در این دور از مذاکرات شفافسازی کنند. با این حال، رهبران ایران به خوبی از این واقعیت آگاهند که با اعمال تحریمهای آمریکا، اقتصاد نمیتواند به طور پایدار توسعه یابد و از سرمایهگذاری بلندمدت خارجی و مشارکت تجاری پربار با اکثر کشورها بیبهره میماند.
در این راستا، دولت رئیسی آسیامحور کردن روابط اقتصادی و دیپلماتیک ایران جهت خنثی کردن موضوع دیرینه تحریمها تمرکز کرده است. رئیسی همزمان با تسریع تعاملات اقتصادی ایران با چین، در تلاشهای مستمر برای بهبود روابط با کشورهای منطقه از جمله عربستان سعودی و امارات متحده عربی است. در بحبوحه خروج ایالات متحده از تعهدات منطقه ای خود و تلاش های دیپلماتیک مجدد برای احیای برجام، دو قدرت منطقه ای انعطاف بیشتری در تعاملات خود با ایران نشان داده اند.
با این وجود، اگر ایران نتواند به نوعی آتش بس با غرب در زمینه هستهای دست یابد، این ابتکارات جدید منطقهای نیز میتواند به سرعت تضعیف شود.
با توجه به مشارکت استراتژیک ۲۵ ساله امضا شده بین تهران و پکن در اوایل سال جاری، توجه زیادی به روابط اقتصادی چین و ایران جلب شده است. اما، همانطور که امروز شاهدیم، این رابطه نسبتاً تک بعدی است؛ در بیشتر موارد، با صادرات نفت ایران به چین در ازای دریافت مواد اولیه. بخش خصوصی چین و حتی بسیاری از شرکتهای دولتی آن نیز از تحریمهای آمریکا مصون نیستند. ناتوانی موسسات مالی چینی برای سرمایهگذاری در پروژههای ابتکار کمربند و جاده در داخل ایران، دلیلی کلیدی است که نشان می دهد چرا ایران در حال حاضر مشارکت کمی در این ابر پروژه فراقارهای دارد.
تاکید بر این نکته حائز اهمیت است که توافق ۲۵ ساله با چین نیز هرگز قرار نبود جایگزینی برای برجام یا راهبردی مناسب برای لغو تحریم ها باشد.
در عوض، بنا به گفته جواد ظریف، وزیر امور خارجه سابق ایران، با توجه به اینکه بدون گامهای خاصی از جمله لغو مجدد تحریمهای مرتبط با برجام، بعید به نظر میرسد محتوای توافق ۲۵ ساله با چین اجرا شود، در واقع سند مشارکت راهبردی ایران و چین، یک الحاق به برجام بود.
علاوه بر این، روند بهبود روابط با کشورهای حوزه خلیج فارس قطعا با تداوم وضعیت موجود پیچیده خواهد شد. به هر حال، کشورهای مورد بحث شرکای نظامی آمریکا هستند و تنشهای چند سال اخیر آمریکا و ایران در مسیر موازی تشدید تنش در منطقه بوده است. و همینطور به نظر می رسد این تنشها در سال گذشته به دلیل چشم انداز احیای توافق کاهش یافته است. اگر این تنشهای منطقهای دوباره تجدید شود، میتواند پویایی جدید و مثبت بین ایران و همسایگانش در منطقه خلیج فارس را تهدید کند.
اضطرار اقتصادی
حتی بازسازی ناقص توافق همچنان شرایط اقتصادی کنونی ایران را بهبود میبخشد و ظرفیت این کشور را برای مدیریت ابهامات آینده تقویت میکند، مشروط بر اینکه به فرصتهای اقتصادی واقعی منجر شود. مجموعهای از سیاستهای طولانی مورد بحث مانند اصلاحات پولی و یارانهای وجود دارد که میتواند بهرهوری و تابآوری اقتصاد ایران را تا حد زیادی بهبود بخشد. با این حال، با اعمال تحریم های ایالات متحده، اجرای این اصلاحات تقریباً غیرممکن است.
بنابراین، برای ایران کاملاً قابل درک است که بر نوعی تضمین برای رفع تحریمها پافشاری کند که سطح معناداری از منافع اقتصادی را بصورت نسبتاً پایدار برای کشور فراهم کند. با این حال، برای احیای توافق، تهران باید در مورد مسائل فنی باقیمانده مربوط به پایبندی هستهای خود انعطافپذیر باشد.
تغییر برند «فشار حداکثری» به «پلنB»
از سوی دیگر، آمریکاییها باید دلایل بیشماری را که توسط بسیاری از افراد حاضر در دولت بیان شده، بپذیرند که کارزار فشار حداکثری فاجعهای برای منافع ملی ایالات متحده بود. حتی خوشبینترین تشویقکنندگان این سیاست هم اکنون باید از آن بهعنوان یک شکست دفاع کنند، اما «نه لزوماً یک مورد باز و بسته از سوءعملکرد سیاست خارجی».
بنابراین، هیچ دلیل قانعکنندهای برای بازگشت به کمپین فشار حداکثری ترامپ و نامگذاری مجدد آن با نام دیگری مانند «پلن B» و انتظار نتایج متفاوت از آن وجود ندارد.
ارسال نظر