کنایههای صریح آخوندی به مجلس و صداوسیما
عباس آخوندی، وزیر پیشین راه و شهرسازی میگوید: وزرا در ایران به جای اینکه فکر پروژهها باشند باید بیشتر ببینند تلویزیون چه آشی برای آنها پخته است.
گسترش نیوز: عباس آخوندی میگوید: برجام هنوز هم یکی از بهترین اسناد سیاسی است که در تاریخ ایران و مخصوصا بعد از انقلاب، تدوین شده است. هرچند قابل نقد است. این بهعنوان یک سند مرجع در عالم سیاست ایران ثبت شده، ولی اینکه فراتر از این آیا دولت در قالب یک کلّیّت نسبت به سایر حوزهها دارای نظریّه و حتی بعد از برجام برای حل مسائل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایران دارای نظریّه بود؟ در این باره یک علامت سوال بسیار جدی وجود داشت. بیتوجهی به این امر در زمانِ خود، اکنون هم بر موقعیّت دولت و هم بر موقعیّت اصلاحطلبان اثر میگذارد.
بخش هایی از مصاحبه عباس آخوندی در ادامه میآید:
* بزرگترین شکاف اجتماعی در ایران در دوره پس از انقلاب، بعد از انتخابات سال ۸۴ اوج آن در سال ۸۸ و در نتیجه عملکرد دولت نهم و دهم روی داد. ما هیچ وقت شکاف اجتماعی در ایران تا این حد عمیق نداشتیم. این بار، این شکاف اجتماعی تا حد روستاها و سطح خانوادهها فراگیر شد. پدر و پسر، مادر و دختر، بسته به موقعیّت رو در روی هم صفکشی کردند.
* قطعا اصلاحطلبان باید نقدی از خودشان داشته باشند، صادقانه هم باید این نقد را داشته باشند. قطعا عامل وضعیّت موجود، اصلاحطلبان نیستند. هرچند رقیب دارد برایشان صورتحساب میکند. اصلاحطلبان باید این اعتماد بهنفس را داشته باشند که حتما عامل اصلیِ وضعیّت موجود نیستند. نحوه توضیح دادن اصلاحطلبان به مردم خیلی تعیینکننده است که رفتار مردم در انتخابات چی باشد.
* در حوزه امنیّتی، فهم من این است که با توجه به مجموعه شرایط امنیّتی منطقه و مجموعه تحولات جهانی، قاعدتا هیچگاه ما نباید پیشگام شکست این توافق و پیشگام خروج از آن باشیم. حالا هم به دلایل اسلامی که حتی شاید یکی، دو بار رهبری هم به این موضوع اشاره کردند و هم به دلایل مصلحتاندیشی و امنیّت ایران.
* خروج از توافق، همان چیزی است که اسرائیل میخواهد، یعنی بزرگترین خواسته اسرائیل و امریکا این است که ما به صورت انفعالی نسبت به موضوع عکسالعمل نشان بدهیم. حتی ممکن است در اروپا نیز یک عدهای این را بخواهند.
* از نظر من، در میان این سه دسته بازیگر آنکه راهبری اقدامات و مواضع بر علیه ایران را دارد، اسرائیل است. بنابراین، در مواجهه با شرایط، یکی دانستن این سه گروه با همدیگر در راهبردهای ما میتواند اثرات بسیار بدی بگذارد، یعنی من همواره در این قصه بین اسرائیل و امریکا فرق قائل هستم. در مسئلههای راهبردی باید به این جزییات توجه کرد.
* ما اسرائیل را اصلا به رسمیت نمیشناسیم، ولی عربستان را به رسمیت میشناسیم هرچند، درحالحاضر از سیاستهای اسرائیل در منطقه پیروی و امنیت ما را تهدید میکند. عربستان نهایتا یک کشور اسلامی است و ظرفیت همکاری با ما را دارد. حتما عربستان باید پاسخ گستاخیهایش را دریافت کند ولی، نباید درهای ارتباط با او بسته شود. حالا این سطح ارتباطی را عملّیات باید مشخص کند.
*من نظرم این است که ما الان دو تا تجربه داریم در همین دولت یازدهم و دوازدهم. یکی برجام را داریم. در هر صورت دولت آمد، یک مسئله را صورتبندی کرد و آن را با رهبری در میان گذاشت و نهایتا توافق را امضا کرد. قطعا اگر ایشان توافق نکرده بود، چنین اتفاقی رخ نمیداد و شخص ایشان همین اخیرا در ارتباط با امریکا به آن رجوع کردند. حالا ممکن است در مورد اجزاء و جزییاتش بحث و گفتوگوهایی باشد، ولی، اگر کلیتش گیروگرفتاری داشت، همچنین اتفاقی رخ نمیداد.
*شما تصور کنید که هیچ اختلافی با هیچ جایی وجود ندارد. نه منازعهای وجود دارد، نه تحریمی هست؛ آیا اساسا میشود بدون پیوستن به کنوانسیونهای بینالمللی FATF تجارت خارجی داشت؟ وقتی که جز شش کشور جهان، همه کشورها، تمام طرفهای تجاری احتمالی به FATF پیوستهاند اساسا، شما امکان مبادله مالیِ روان نخواهی داشت.
* من تعجب میکنم این حضراتی که میآیند و میگویند این FATF هیچ تاثیری ندارد و از این حرفهای عجیب و غریب میزنند و آخرش هم این هزینهها را برای ملّت و مردم ایجاد میکنند. بحث FATF یک بحث بسیار فراتر از موضوع برجام و مسائل اختلافات امروزی است. افزون بر این موضوع پولشویی هم که مورد توجه مقامات ایران نیز هست مهم است. نباید کاری کرد که ایران در موضع اتهام به پولشویی قرار گیرد.
* من میتوانم از تلگرام یا وبسایت خودم یا هر فضای مجازی دیگری حرفهایم را بزنم، ولی وقتی که شما دولت مستقر هستید، نمیتوانید با تلویزیون رسمی نظام قهر کنید. من فکر نمیکنم دولت مستقر بتواند از صدا و سیمای ملّی ایران جدا شود. البته این موضوعی است که نیاز به تدبیر جدی دارد.
* من به همکارانم میگفتم تلویزیون را خاموش کنید و کار کنید. چون شما هر وقت تلویزیون را روشن میکردی، حتما در تلویزیون انواع نیشهای مختلف، گزارشهای بریده بریده و جدلهای غیرکارشناسانه وجود داشت و بعدش همی میگفتند آزادی و نقد است و هیچ ربطی هم به آزادی و نقد نداشت، بلکه جریانسازی و ایجاد یک جنگ روانی بر علیه دولت بود. ولی، با همه این حرفها نمیشد از رسانهی ملّی چشمپوشی کرد. چون در عمل، یک فضایی را ایجاد میکردند که شما در همه جا مورد هجوم قرار میگرفتی و در عمل کارها قفل میشد.
* من اساسا به این جریان سوم و از این حرفها خیلی اعتقاد ندارم، چون این حرفها بیشتر مفهومش نگاه به تجربههای سیاسی به صورت یک بار مصرف است. من همیشه هم گفتهام کسانی که میگویند "اصلاحطلب، اصولگرا، دیگر تمومه ماجرا" و حرفهایی از این دست، اینها ماجرای خودشان تمام است، اینها در هر صورت نمیگویم خوب هستند یا بد هستند، من راجع به خوبی و بدی صحبت نمیکنم، من میگویم اصولگرا یک جریان سیاسی ریشهدار در این کشور است. مگر دستمال یک بار مصرف است که بگوییم از فردا اصولگرا به درد نمیخورد. اصلاحطلب نتیجه یک فرآیند تاریخی نوگرایی است و تبدیل شده به یک جریان اصلاحطلبی. این صد و خردهای سال پشتش تاریخ است. مگر این هم دستمال یک بار مصرف است که بیندازم دور. اینها بخشی از تاریخ ایران هستند. خوب و یا بد، واقعیّت خارجی همین اینها هستند.
* بزرگترین مشکل سیاست در ایران بعد از دولت نهم، این است که دولت نهم قبل از اینکه به اصلاحطلبان لطمه بزند، دولت نهم موجب فروپاشی اصولگراها شد. ساختار سازمانی و ساختار اجتماعی اصولگراها را متلاشی کرد. دولت نهم و دولت دهم قبل از آنکه به جریان اصلاحطلب لطمه بزند، جریان اصولگرا را دچار تعارض درونی کرد. و اتفاقا من هنوز هم فکر میکنم صحنه سیاسی ایران نیاز به بازآفرینی دارد؛ هم بازآفرینی اصولگراها و هم بازآفرینی اصلاحطلبان. حال آنکه جریان سوم مفهومش این است که ما برویم دنبال یک راهکار کاملا تصنعی و بدون ریشه در تاریخ ایران.
* در جریان اصولگرا، مرحوم حبیبالله عسگر اولادی به این تحلیل رسید که جریان ۸۸ بزرگترین ضربه به اصولگراها بوده است. اگر خاطرتان باشد، آمد و مواضع خودش را اعلام کرد. هرچند وقتی که ایشان مواضع خودش را اعلام کرد، نخستین کسانی که به او حمله کردند، حزب خودش بود. ولی الان که حدود ۱۰ سال از آن میگذرد، او در هر صورت اصالت خودش را حفظ کرده و صداقت خودش را هم اعلام کردهاست.
* هیچ از نظر من مهم نیست که شورای نگهبان ۱۰ درصد نامزدها را رد صلاحیّت کند یا ۹۰ درصد رد صلاحیّت کند، چون آخر کار جامعه میتواند تشخیص دهد که اصلاحطلبان مواضع اصولی دارند یا ندارند و صداقت در مواضعشان وجود دارد و یا نه. چیزی که در مجلس دهم یک مقداری به اصلاحطلبان لطمه زد، این بود که مردم حس کردند که اینها میخواهند به هر قیمتی که شده بخشی از بازی قدرت باشند. باید اصلاحطلبان این مسئله را توضیح دهند و در مجلس یازدهم روی اصالت مواضع و صداقت در رفتار پافشاری کنند و اساسا از کمیّت عبور کنند.
*(در پاسخ به احتمال تکرار یک رئیسجمهوری پوپولیست دیگر در ۱۴۰۰): به نظر من خیلی بستگی دارد به اینکه رئیسجمهوری دورهی خودش را چگونه تمام کند، مجلس آینده چه ترکیبی داشته باشد و گروههای سیاسی تا چه حد در بازسازی خود به راهبرد اصالت و صداقت پایبند باشند. اگر اصلاحطلبان بتوانند یک توضیح درستی به مردم بدهند که چی شد که اینطوری شد، مواضع اصلی خودشان را بیان کنند و با صداقت بیان کنند، ممکن است که وضعیّت با این اعلام پیروزی زودهنگامی که یک عدهای دارند میکنند، کلا متفاوت شود.
* من راجع به شخص کاری ندارم. اساسا تیپ شخصیت هایی همچون آقای ناطق، تیپ مرحوم عسگراولادی، تیپ آدمهایی که دارای یک مواضع با اصالتی در حوزه اصولگرایی بودند با یک مشکل بنیادین مواجه شدهاند. بعد از ۸۴ جبهه اصولگرایی اساسا متلاشی شد. اینها به نظر من بزرگترین مسئلهشان این است که اگر بخواهند بیایند و بروند در حوزهی اصلاحطلبان که این عدم صداقت است. اگر بخواهند بیایند با این گروهی که الان اسم خودشان را گذاشتهاند اصولگرا، با آنان کار کنند که اساسا همافق نیستند. مدتی است که پرچمهای جبههی اصولگرایی در اختیار رهبران پیشین آن نیست.
منبع: عصر ایران
ارسال نظر