پژمان جمشیدی، فوتبالیستی که بیشتر بازیگر است
پژمان جمشیدی؛ حالا دیگر یک بازیگر تمام عیار است. فوتبالیست سابقی که حالا دیگر بیش از روزهای پا به توپ بودنش او را در قامت نقشآفرینیهای سینمایی و تلویزیونیاش به یاد میآوریم و حتی تحسین میکنیم. او این روزها با دو فیلم در جشنواره چهلم فیلم فجر حضور دارد و بازی او در این دو فیلم بهشدت موردتوجه قرار گرفته است.
پژمان جمشیدی؛ حالا دیگر یک بازیگر تمام عیار است. فوتبالیست سابقی که حالا دیگر بیش از روزهای پا به توپ بودنش او را در قامت نقشآفرینیهای سینمایی و تلویزیونیاش به یاد میآوریم و حتی تحسین میکنیم. او این روزها با دو فیلم «بی مادر» و «علف زار» در جشنواره چهلم فیلم فجر حضور دارد و بازی او در این دو فیلم بهشدت موردتوجه قرار گرفته است.
وحید سعیدی در فیلم نیوز نوشت: شماره «ده» همیشه تن ستاره ها بوده و هست.وقتی بازیکنی در تیمی به مرز ستاره بودن می رسد ، لیاقت این را پیدا می کند که شماره ده تیمش را بپوشد. شاید اگر در سینما هم بازیگرها شماره پیراهن داشتند، امروز می شد شماره ده را با خیال راحت به پژمان جمشیدی سپرد. همانطوریکه ۲۰ سال قبل علی پروین ، شماره ای که روزگاری بر تن همایون بهزادی، صفر ایرانپاک و... نشسته بود را به پژمان داد تا وارث این شماره مقدس باشد. او تا رسیدن به شماره ده پرسپولیس سختی های زیادی کشید تا خودش را ثابت کند که لیاقتش را دارد . پژمان از کوچه پس کوچه های کرج شروع کرد و آنقدر درخشید که به سطح اول فوتبال رسید.
او به تیم محبوبش پرسپولیس رسید، اما انگار باورش نداشتند بنابراین حس کرد که باید برود و در قامت یک ستاره برگردد. برای همین به سایپا رفت و چند سال بعد سرخ ها دوباره از او دعوت کردند تا به تیمشان بیاید.حالا پژمان در قامت یک ستاره لباس پرسپولیس را برتن میکرد. سال ها بعد او وارد دنیای بازیگری شد، با بازی دریک سریال تلویزیونی درخشید، وارد سینما شد، اما نگار هنوز کسی باورش نداشت. همه می دیدند بازیگر خوبی است اما انگار نمی خواستند این واقعیت را قبول کنند، درست مثل اولین دوره ای که به پرسپولیس آمد. آنها می دانستند که ستاره تیم متمول کشاورز را خریده اند، اما به این باور نرسیده بودند که او می تواند ستاره تیمشان باشد برای همین هم از کنارش گذشتند.
این اتفاق ها درست در دنیای بازیگری هم برایش تکرار شد. پژمان برای ثابت کردن خود دل به آتش زد.تئاتر بازی کرد و از سینمای کمدی فاصله گرفت و به سمت نقش های جدی رفت. وقتی برای یکی از همین نقش های جدی برای نخستین بار کاندیدای سیمرغ بلورین شد، به او خندیدند، اما او مسیرش را انتخاب کرده بود.همانطوریکه روزی قصد کرده بود که به پیراهن شماره ده پرسپولیس برسد، در اینجا هم قصد کرد به آنچه که فکر می کند لیاقتش را دارد برسد.
همان خنده های تمسخر آمیز در مراسم معرفی نامزدهای سیمرغ بلورین برایش انگیزه ای شد تا خودش را ثابت کند. همانطوریکه خداحافظی زود هنگام سرخ ها به او انگیزه داد که برود و کاری کند که چند سال بعد آنها با چنگ و دندان سراغش بیایند که نصیب تیم رقیب نشود، آن خنده ها هم انگیزه ای شد که برود و خودش را طوری ثابت کند که وقتی نامش در مراسمی اعلام می شود به احترامش بایستند و دست بزنند و کارگردان برای داشتنش صف بکشند. او حالا با درخشش در فیلم «علف زار» یکی از شانس های سیمرغ بلورین است.
آریا قریشی دربارهی بازی او نوشت: چهار سال پیش، زمانی که نام پژمان جمشیدی بهعنوان یکی از نامزدهای سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد (برای بازی در فیلم «سوءتفاهم») اعلام شد، عدهای از حضار در محل اعلام اسامی نامزدها به خنده افتادند. شاید برای آنها حضور نام جمشیدی – با توجه به پیشینهاش بهعنوان فوتبالیست – در میان عدهای از اهالی حرفهای سینما، بیمعنا بهنظر میرسید. سال گذشته، روزنامهنگاری در نشست خبری فیلم دیگری با لحنی تند به پژمان جمشیدی و حضورش در سینما تاخت. آن رفتار البته با واکنشهایی عمدتاً منفی در رسانهها مواجه شد اما شاید بخشی از آن دفاعیات بیش از پذیرش کیفیات قابلتوجه کار جمشیدی در مقام بازیگر، ناشی از لحن تند آن روزنامهنگار و پاسخ آرام و محترمانۀ جمشیدی بود. از آن روزها زمان زیادی نگذشته است. اما چند روز دیگر، اگر جمشیدی بتواند سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اصلی مرد را برای بازی در فیلم «علفزار» از جشنواره فجر ۱۴۰۰ دریافت کند، کمتر کسی تعجب خواهد کرد. این تغییرات در یک بازۀ زمانی چهار ساله نشان میدهد که جمشیدی در مسیر درستی حرکت کرده است.
فیلم علفزار نقطه اوج کارنامۀ جمشیدی است. او در این چند سال بارها در راه اثبات این نکته تلاش کرد که تواناییهایش محدود به عرصۀ کمدی نیست. با این وجود هیچکدام از تلاشهایش نتیجهای چنین چشمگیر به بار نیاوردند: یا فیلمها در حد و اندازهای نبودند که چندان جدی گرفته شوند یا جمشیدی نتوانسته بود انتظارات را بهشکل کامل برآورده کند. اما در مورد «علفزار» شرایط متفاوت است؛ تا جایی که میتوان حضور جمشیدی را یکی از اصلیترین برگهای برندۀ فیلم دانست.
جمشیدی در این فیلم نقش بازپرسی را ایفا میکند که در شرایط پیچیدهای قرار گرفته است. او شخصیتی است که با طیف گستردهای از آدمها مواجه میشود: از افرادی متعلق به طبقات پایین جامعه تا زنی که بهنظر میرسد قربانی یک فاجعه شده و مافوقی که میخواهد او را از پیگیری یک مسیر پرمخاطره اما شرافتمندانه بازدارد. سختی کار جمشیدی این است که نهتنها باید در مقابل شخصیتهای مختلف، برخوردهای متفاوتی از خود بروز دهد، بلکه گاه باید در طول فیلم در مقابل یک شخصیت خاص هم رفتارهای مختلفی نشان دهد (مثلاً در یک مورد از عتاب و ابهت اولیه بهشکلی تدریجی به نمایش همدلی برسد و در موردی دیگر از آرامش – و تا حدی ترس – اولیه به شکلی از عصیان). کار وقتی سختتر میشود که بدانیم او، در تمام این موارد، امکان استفاده از جنسهای مختلف بازیگری را ندارد و نمیتواند – بهعنوان مثال – از بازی درونگرایانه در یک مورد به بازی برونگرایانه در برخورد با شخصیتی دیگر تغییر مسیر دهد چراکه هیچکدام از این تقابلها به روابط شخصی او برنمیگردند و همگی زیرمجموعۀ روابط کاری شخصیت قرار میگیرند.
هنر جمشیدی همینجا است که مشخص میشود. او، بهشکل قابلستایشی، توانسته یکدستی لحن بازیاش را در طول فیلم حفظ کرده و – بهجز معدودی از موارد که البته ربطی به بازی جمشیدی ندارد و مشخصاً تصمیم فیلمساز بوده – احساسات مختلفی را بهشکلی کنترلشده بروز دهد. جمشیدی – شاید برای اولین بار در طول دوران بازیگریاش – موفق شده در صحنههای مختلف، از احترام به خشم، از ابهت به همدلی و از سربهزیری به ایستادگی در مقابل زور تغییر مسیر دهد بدون اینکه در این راه ناچار باشد حالات صورتش را بهشکل مشخصی تغییر داده یا – بهعنوان مثال – از حرکات اغراقآمیز بدن استفاده کند. او توانسته این احساسات را بهشکلی درونی پرورش داده و منتقل کند. چنین دستاوردی، ناشی از درک درست جمشیدی از ویژگیها و شرایط شخصیت است. این اولینبار نیست که جمشیدی پتانسیل قابلتوجه خود را برای ایفای نقشهای مختلف نشان داده، اما «علفزار» را میتوان پایان رسمی دوران تلاش او برای اثبات خود در سینمای ایران دانست.
حسین لامعی نوشت: در تاریخ سینمای ایران، از انگشتانِ یک دست کمتر بودهاند افرادی که در رشتههای غیرِ سینمایی، سرشناس و موفّق بوده باشند و پس از ورود به سینما و عرصهی بازیگری، به موفقیتِ چشمگیری برسند. پژمان جمشیدی، از این انگشتشمار افراد است. فردی که در فوتبال، تا سطح اولش (تیم ملی) رفت و بدینسبب، در ابتدای ورودش به عرصهی بازیگری، کسی جدّیاش نگرفت و حتی، عدهای عظیم، به تمسخرش برآمدند... حال اما او، امروز به جایی رسیده است که همانها، تشویقش میکنند... دلیل، روشن است... پژمان جمشیدی، واقعا بازیگر خوبیست. به همین سادگی! بازیگرِ بااستعدادیست که آشکارا، برای نقشهایش، زحمت میکشد و حتی جان میکَند...
ارسال نظر