اختصاصی گسترش نیوز:
آرزوی اشتباه استاد برای دانشجویان
یک قاضی و مدرس برجسته در جریان سخنرانی عمومی خود، برای دانشجویانش، آرزوی شکست میکند. او هم مثل بسیاری از ما تصور میکند که شکست، باعث یادگیری بیشتر میشود اما اشتباه میکند.
اورن اسکریز وینکلر و آیلت فیشباخ از دانشگاه شیکاگو، امتحان بسیار سختی از آزمودنیّها گرفتند. آنها از آزمودنیّها خواستند از بین دو پاسخی که برای هر سوال در نظر گرفته شده بود یکی را انتخاب کنند. بعد، نیمی از افراد از پاسخهای درستی که داده بودند (بازخورد موفقیت) و نیم دیگر از پاسخهای نادرستشان، مطلع شدند (بازخورد شکست). همه افراد از پاسخهای صحیح مطلع شدند با این حال در آزمون دومی که بعدا برگزار شد (فرقی با آزمون اول نداشت) افرادی که از پاسخ درست خود مطلع شده بودند توانستند با موفقیت پاسخ دهند اما موفقیت گروه دوم خیلی کمتر بود. نتیجه: شکست ممکن است معلم خوبی نباشد.
شکست، نتیجه عکس دارد
اورن اسکریز وینکلر در دفاع از نتیجه این پژوهش گفت: «همیشه به ما گفتهاند که شکست، میزان یادگیری ما را افزایش میدهد. افراد موفق به ما توصیه میکنند از شکستهای خود بیاموزیم و پیش برویم! حتی اخیرا، قاضی برجسته آمریکایی، جان رابرتز در سخنرانی خود برای دانشجویانش آرزوی «شکست» کرد تا از این طریق چیزی یاد بگیرند. اما من و همکارم متوجه شدیم که شکست دقیقا نتیجه عکس به همراه دارد. واقعیت آن است که بیشتر افراد، بعد از شکست، میترسند و تسلیم میشوند. اثر ناخوشایند و تضعیفکننده ناشی از تجارب منفی، به این زودیها برطرف نمیشود. افراد هنگام شکست و ناکامی معمولا به جزییات آن تجربه بد، فکر نمیکنند چون این خاطره تلخ، آزارشان میدهند و اعتماد به نفس آنها را زیر سوال میبرد. اجتناب از یادآوری جزییات تلخ باعث میشود چیزی یاد نگیرید. یادگیری زمانی اتفاق میافتد که روی موضوع تمرکز کنید و تمایل شدیدی به یادگیری داشته باشید».
هر شکستی آموزنده نیست
وی در تشریح بیشتر این فرآیند گفته است: «ما تا جایی که برایمان ممکن باشد شکستهای خود را نادیده میگیریم و فراموش میکنیم تا از این احساس ناخوشایند اجتناب کنیم. دو مورد از سوالات آزمون ما اینها بودند: خدمترسانی ضعیف هر ساله چه مقدار ضرر به شرکتهای امریکایی تحمیل میکند؟ در چه تعداد از حروف الفبا مصری باستان از علائم مربوط به حیوانات استفاده شده است؟ اگر نتوانید به این سوالات پاسخ دهید به نوعی، شکست خوردهاید اما خاطره چندان تلخ و غیرقابلتحملی برایتان ایجاد نمیشود. اما بعضی شکستها به حدی بزرگ هستند که نمیتوانید آنها را نادیده بگیرید. در واقع نادیده گرفتن و فراموش کردن این نوع تجارب خوشایند، برایتان گران تمام میشود. در این صورت ناخواسته به فکر فرو میروید، تامل میکنید و درسی که باید را میگیرید. به نظر میرسد که موفقیت بهتر از شکست به ما درس میدهد».
آیلت فیشباخ هم در این باره نوشته است: «در روانشناسی، پدیدهای وجود دارد که نفرتآموزی نامیده میشود. به عنوان مثال موشهایی که زهر میخورند، در معرض شوک الکتریکی قرار میگیرند یا ناکامیهای تلخ دیگری را تجربه میکنند از این تجارب منفی، میآموزند. یادگیری از شکست زمانی رخ میدهد که شکست به اندازه مشخصی برسد اما واقعیت آن است که بسیاری از شکستهای ما به این سطح از بزرگی نمیرسند. در واقع شکست باید به آستانه مشخصی برسد تا آموزنده و عبرتآموز باشد».
شکست دقیقا باید چقدر باشد؟
فیشباخ ادامه میدهد: «اگر بگوییم که پاسخ این سوال بستگی دارد است احتمالا راضی نمیشوید. در عمل هم پاسخ درست این سوال جایی است بین جواب اشتباه دادن به یک سوال چهار گزینهای و خوردن سم! ما در مطالعات دیگری که بعد از این مطالعه انجام دادیم سعی کردیم به این سوال جواب دهیم که آیا استفاده از مشوقهای بزرگ، انگیزه افراد برای یادگیری از شکستها را افزایش میدهد؟ از طرف دیگر بیشتر مردم به یادگیری موضوعاتی که ماهیت اجتماعی داشته باشند علاقهمند هستند؛ بنابراین سعی کردیم ببینیم اگر محتوای آزمون را اجتماعی کنیم تمایل افراد به یادگیری بیشتر میشود یا نه؟ به عنوان مثال از آنها پرسیدیم به نظر شما کدام یک از زوجهایی که عکس آنها را میبینید علاقه بیشتری به همدیگر دارند؟ حتی در این حالت هم نتایج آزمون چندان تغییر نکرد. در جریان یک مطالعه دیگر، آزمودنیها را در موقعیت متفاوتی قرار دادیم: شرکتکنندگان آزمایش، ۳۰۰ بازاریاب تلفنی بودند. از آنها خواستیم در یک آزمون چالشبرانگیز شرکت کنیم. موضوع آزمون، نحوه خدمترسانی صحیح به مشتریان بود. قاعدتا این موضوع مستقیما به شغل آنها مربوط میشد. بازاریابی که از پاسخهای درست خود مطلع شده بودند در آزمون بعدی هم خوش درخشیدند و پاسخهای نادرست خود را تکرار نکردند اما آنهایی که فقط از پاسخهای نادرستشان مطلع شده بودند از شکست خود چیز زیادی یاد نگرفتند. بدون شک، شکست در آزمونی که به شغل افراد مربوط میشد افراد را کمی ناراحت کرده است اما از قرار معلوم اندازه این شکست هم آنقدر نبوده که آنها را مجبور به یادگیری و عدم تکرار شکست کند. در واقع شرکتکنندگان شکستخورده عملا ترجیح دادهاند خود را سرزنش نکنند تا از عزت نفس خود محافظت کنند».
منبع: harvard business review
ارسال نظر