|

بررسی تحولات نیم‌قرن اخیر در گفت‌وگو با یک پیشکسوت روزنامه‌نگاری

روزنامه‌نگار کسی است که معاش او از تحریریه تامین می‌شود

در آستانه روز خبرنگار، تصمیم گرفتیم با ناصر بزرگمهر، گفت‌وگویی درباره مشکلات و تحولات حرفه خبرنگاری در ایران داشته باشیم.

فرهنگی و اجتماعی روزنامه‌نگار کسی است که معاش او از تحریریه تامین می‌شود

در این گفت‌وگو تلاش شد نه مدیرمسئول روزنامه، بلکه یک روزنامه‌نگار قدیمی و پیشکسوت را مورد پرسش قرار دهیم. او از ابتدای دهه ۵۰ وارد کار روزنامه‌نگاری شده و تاکنون، نزدیک نیم قرن تجربه اندوخته است.

بزرگمهر در این نیم قرن در مطبوعات و روابط‌عمومی‌های کشور، مسئولیت‌های مختلفی داشته است. وی نیز چون تمام پیشکسوتان، انتقاداتی به نوع کار خبرنگاران در ایران دارد، اما بیشتر از بقیه خوشبین است.

این نگرانی که روزنامه‌نگاری در ایران به پایان خود رسیده یا خواهد رسید، در نگاه این پیشکسوت وجود ندارد. تغییراتی که در نیم قرن گذشته تجربه شده، خود به خود مناسبات را در تمام سطوح شغلی و اجتماعی تغییر داده است. این امر که با انقلاب فناوری همزمان شده، شکل کارها و مشاغل را در سطح جهانی دستخوش تحولات گوناگون کرده است.

با این حال می‌توان گفت برای روزنامه‌نگاران و کسانی که معاش آنها به تحریریه‌ها گره خورده، آنچه که تغییر نکرده، جیب خالی و مشکلات مالی است که البته در دهه کساد ۹۰، این فشارها چند برابر شده است.

خبرنگاران در واقع چون دیگر مزدبگیران، بازنده تورم و بحران اقتصادی هستند؛ با این حال، حتی داشتن یک تشکل مستقل واقعی و پیگیری حقوق و دستمزد برای آنها ناممکن شده است.

با اشاره به این نکات، به استقبال روز خبرنگار می‌رویم. مشروح این گفت‌وگو را در ادامه بخوانید.

از چه زمانی کار در مطبوعات را شروع کردید؟

من کار حرفه‌ای‌ در مطبوعات را در آغازین سال‌های دهه ۵۰ آغاز کردم. البته از دوران دبیرستان، مسئولیت روزنامه دیواری مدرسه با من بود و برای مجله‌های گوناگون یادداشت و خبر می‌فرستادم، اما ۳ ماه بعد از ورود به دانشگاه از طرف دکتر سرامی، استاد ارزشمند ادبیات، به دکتر جواد مجابی در روزنامه اطلاعات معرفی شدم و کارم را به‌عنوان خبرنگار فرهنگی و هنری شروع کردم.

شما حدود ۵۰ سال در بخش‌های مختلف حوزه رسانه فعالیت کردید. امروز که به گذشته نگاه می‌کنید چه تفاوت‌هایی میان کار رسانه‌ای امروز و ابتدای دهه ۵۰ می‌بینید؟

تفاوت میان آن زمان و امروز بسیار زیاد است؛ از نحوه خبرگیری و خبررسانی تا مسائل فنی و از همه مهم‌تر نگاه و بینش مخاطب و تغییرات فناوری، اما درباره خبرنگاران، مهم‌ترین چیزی که امروز خلأ آن حس می‌شود، سطح‌بندی خبرنگاران و سلسله‌مراتب کاری است؛ یعنی آن زمان جدا از مدیرمسئول و صاحب امتیاز، درون تحریریه‌ها سطح‌بندی خاصی داشتیم که براساس آن جایگاه افراد مشخص می‌شد.

امروز همه خبرنگار و روزنامه‌نگار هستند. در آن زمان، ما خبرنگار درجه ۳، درجه ۲ و یک داشتیم. پس از این درجات، معاونان دبیر بودند و بعد هم دبیر‌ گروه‌ و دبیر تحریریه، معاونان سردبیر و سردبیر قرار داشتند که با جزییات، روابط درونی تحریریه و کیفیت مطالب را تعیین می‌کردند.

در آن زمان، گروه‌های متعدد سیاسی، هنری، اقتصادی، ورزشی، فرهنگی، اجتماعی، حوادث، گزارش و حتی کاریکاتور و طنز هم وجود داشت. هر گروه از دبیر گروه، معاون و چند خبرنگار با درجات متفاوت، تشکیل می‌شد که همه این نیروها یک روزنامه را می‌ساختند و نسبت به حرفه و شغل سختگیری بسیاری وجود داشت.

گاهی ۱۰ بار یک خبر و گزارش را می‌نوشتی و دبیر گروه آن را نمی‌پسندید و در مقابل خودت کاغذ خبر را پاره می‌کرد و به سطل زباله می‌انداخت. من از زبان یکی از اساتید امروز شنیدم که در روزنامه کیهان آن زمان خبرنگار جدیدی که وارد کار می‌شد تا ۶ ماه حتی صندلی برای نشستن نداشت و مجبور بود در کنار میز گروه بایستد و خواسته‌های دبیر را انجام دهد.

فضای رسانه‌ها در این ۵۰ سال چقدر تغییر کرده است؟

در آن زمان ما دو روزنامه کیهان و اطلاعات را به‌صورت جدی و مطرح در کشور داشتیم؛ البته چند روزنامه‌ دیگر هم بودند، اما تعداد روزنامه‌های سراسری و خواندنی آن زمان از انگشتان دست تجاوز نمی‌کرد و آن رسانه‌ها هم مهم‌ترین منابع زمان خود بودند.

امروز موضوع متفاوت است؛ ما هزاران رسانه فعال از مکتوب و غیرمکتوب داریم که برای خود مخاطبانی، کم یا زیاد دارند. بنا بر آمارها، هم‌اکنون در ایران، بیش از چند هزار پروانه مجله و روزنامه وجود دارد و بیش از ۳۰۰ روزنامه سراسری و استانی منتشر می‌شود.

روزنامه‌نگاری نسبت به گذشته در کدام بخش‌ها بیشترین تغییرات را داشته است؟

همان‌طور که گفتم، بین روزنامه‌نگاری دهه ۵۰ با چیزی که امروز در جریان است تفاوت بسیار است. تقریبا می‌توانم ادعا کنم همه چیز نسبت به آن زمان تغییر کرده و در کار روزنامه‌نگاری و رسانه، تفاوت‌های چشمگیری به‌وجود آمده است.

زیربنای کار خبری و ژورنالیستی خیلی فرق نکرده اما در حوزه فنی تفاوت‌ها چشمگیر است؛ مثلا آن زمان برای دسترسی به آرشیو و پیدا کردن اطلاعات یک فرد در گذشته، نیاز بود به‌شکل کتابخانه‌ای کار شود. برای اینکه روزنامه‌نگار یک گزارش تحلیلی و تحقیقی بنویسد، به‌شیوه کلاسیک مجبور بود به کتابخانه و آرشیو رجوع کند.

در روزنامه اطلاعات، آرشیو بزرگی با مدیریت مرحوم شمشیری، اگر اسم را فراموش نکرده باشم وجود داشت و برای کسانی که پس از دهه ۷۰ به بعد وارد مطبوعات شدند، این آرشیو چیزی است که هرگز ندیدند و لمس نکردند.

در آن آرشیو، مثلا اطلاعات مرحوم دهخدا را از نشریات و مصاحبه‌های دیگرش همراه عکس‌ها و صحبت‌هایش قیچی کرده و در پاکتی قرار‌ داده بودند. حال خبرنگاری که می‌خواست از گذشته دهخدا نقل‌قول بیاورد، باید تمام آن آرشیو را می‌گشت و نقل‌قول‌های موردنظر را پیدا می‌کرد. این روشی کاملا مرسوم بود که تا دهه ۷۰ هم ادامه داشت و مورد استفاده همه بود.

حال آنکه امروز کافی است یک تلفن همراه هوشمند داشته باشید تا از پشت میز خود با جهان ارتباط بگیرید. خبرنگار پشت میز خود می‌نشیند و هر اطلاعاتی که می‌خواهد را به‌دست می‌آورد یا به‌طور زنده صحنه‌هایی از یک اتفاق در حال رخ دادن را در آن سوی جهان تماشا می‌کند.

امروز کافی است روزنامه‌نگار به یک موتور جست‌وجو مراجعه کند تا درباره هر موضوعی، به انواع زبان‌ها، میلیون‌ها کلمه پیدا کند. در گذشته تعداد واژگان و اطلاعاتی که در هر موضوعی داشتیم به‌مراتب کمتر و محدودتر از امروز بود. همه دانایی و دارایی خبرنگار به اندازه یک پاکت بریده جراید دیگر بود، به همین سبب تهیه یک گزارش به‌مراتب از امروز دشوارتر بود و تلاش وافری را می‌طلبید.

با این حال من فکر می‌کنم بیشترین تغییر در بخش مخاطب رخ داده است. مخاطب همه چیز یک رسانه است و در گذشته به‌دلیل محدود بودن رسانه‌های کشور، مخاطبان رسانه‌ها افرادی عاشق، پیگیر و علاقه‌مندتر بودند. آنها مخاطبان جدی‌تری نسبت به امروز بودند؛ مخاطبان گذشته ناظران دقیقی بودند.

روزنامه‌نگاران در دهه ۵۰ چطور یک روزنامه را آماده انتشار می‌کردند؟

روزنامه‌ در گذشته با صنعت چاپ ابتدایی سروکار داشت. در چاپخانه‌هایی که با سرب کار می‌کردند، انتشار روزنامه، کاری تخصصی و زمان‌بر و سخت بود. حروفچینی خود به‌تنهایی دانشی بود که باید توسط افراد متخصص انجام می‌شد.

صفحه‌آرایی کاری دشوارتر از حروفچینی بود و آن زمان عملیاتی چون مونتاژ و میزانپاژ با دست و چسب و قیچی انجام می‌شد که امروز به کمک نرم‌افزارها به‌سادگی انجام می‌شود. کار گرافیست‌ها در گذشته خیلی دشوار بود.

آن زمان، نیروها و افراد مختلفی دست به‌دست هم می‌دادند تا یک صفحه روزنامه منتشر شود. امروز، کار به‌مراتب ساده‌تر شده و روزنامه‌نگاران حتی بخشی از وظایف فنی را هم برعهده گرفتند. حروفچینی برعهده خبرنگار است و حتی در روزنامه‌های فرنگی، کار صفحه‌آرایی را هم روزنامه‌نگار برعهده دارد و خودش به‌تنهایی یک صفحه را آماده می‌کند.

مخاطبان مطبوعات چقدر عوض شده‌اند؟

به‌دلیل گسترش فناوری، به‌ویژه در حوزه اطلاعات و ارتباطات، مخاطب تغییر اساسی کرده است. مدت‌هاست که می‌‌توان با نصب یک رسیور ساده، بیش از ۱۰ هزار شبکه تلویزیونی را تماشا کرد.

اکنون هزاران رادیو فعال در جهان وجود دارد که از اقصی نقاط دنیا می‌توان امواج آن را دریافت کرد. صدها هزار رسانه مکتوب و میلیون‌ها کانال در فضای رسمی و البته فضای مجازی وجود دارند؛ به‌همین دلیل ما امروز با مخاطبانی روبه‌رو هستیم که به‌سرعت سردرگم می‌شوند و تا حدود زیادی عجول هستند و فقط می‌خواهند بدانند فلان خبر چه شد و متاسفانه به‌شدت هم از نظر دانش سطحی شده‌اند و به‌راحتی خبر جعلی را باور می‌کنند.

مخاطبان امروز، مخاطبان نیم قرن پیش نیستند که مطالعات کلاسیک را در حوزه اندیشه جدی بگیرند یا بخوانند؛ آنها مطالب کوتاه‌تر را ترجیح می‌دهند. گاه تنها تیترخوان هستند و براساس فهم خود موضوع را درک می‌کنند.

دانش مانند هر سازه دیگری نیازمند زیرساخت است، چراکه بدون فونداسیون هیچ ساختمانی دوام نخواهد آورد. فونداسیون اندیشه‌ورزی، مطالعه آثار کلاسیک متفکران جهان است. این آثار ماندگار بودند که علم امروز را شکل داده‌اند و هر نقدی که به متفکران کلاسیک وارد باشد، نمی‌تواند نافی ضرورت خواندن نوشته‌های آنها باشد. به‌نظر من بدون فهم درست از آثار متفکران برجسته کلاسیک، متفکران نو و معاصر را هم نمی‌توانیم به‌درستی درک کنیم.

چرا روی آثار کلاسیک تاکید دارید؟

جامعه‌ای که از معبر دانایی عبور نکند، حتما تبدیل به سرزمینی عقب‌افتاده می‌شود. اهمیت مسئله در این است که ما باید از این معبر بگذریم و خبرنگاران، چه دیروز و چه امروز، نقش معدنکارانی را دارند که با تلاش فراوان، در معدن دانایی، لایه‌های مختلف هر واقعه‌ را به نظر مخاطبان و مردم می‌رسانند. آنها نیز چون معدنکاران گاه ممکن است به معدن شن و ماسه یا زغال‌سنگ برسند و گاه طلا و الماس. ممکن است گاهی به هیچ چیز مهمی نرسند اما به هر حال باید برای کشف لایه‌های ناپیدا، تلاش ‌کنند.

موافقید که مفهوم خبرنگاری نسبت به گذشته تغییر کرده است؟

بله؛ موافق این گفته هستم.

 همان‌طور که گفتم در بخش فنی تفاوت‌های زیادی پیدا شده و به‌دلیل گسترش بی‌سابقه رسانه‌های صوتی و تصویری و شبکه‌های اجتماعی دیگر، رسانه‌های مکتوب از نظر زمانی، امکان سبقت گرفتن را ندارند. امروز ما با پدیده‌ای به‌نام شهروند-خبرنگار مواجهیم که در همه جا هستند و می‌توانند به‌راحتی هر واقعه‌ای را ثبت و ضبط کنند. همین نیز سبب شده خبرنگاران رسمی جهان، مسئله سرعت انتشار خبر را کنار بگذارند.

خبرنگار امروز، تبدیل به مصحح و پیگیر‌ی‌کننده خبر شده است. او کامل‌کننده خبرهایی است که شهروند-خبرنگاران در فضای مجازی منتشر می‌کنند. این به‌نظر من مهم‌ترین تفاوت دو نسل خبرنگار در ایران و جهان است.

در واقع امروز شهروندان به یاری روزنامه‌نگاران آمده‌اند و از این جهت می‌توان ادعا کرد خبرنگاران تنها نیستند. این امر سبب شده مردم هم از رسانه‌های مکتوب انتظار سرعت خبر را نداشته باشند. امروز خبرنگاران بیش از هر چیز باید در زمینه نوشتن گزارش و مصاحبه حرفه‌ای شوند و مسائلی که در جامعه مطرح می‌شود را تحلیل و واکاوی کنند.

مناسبات درون تحریریه چه تغییراتی داشته است؟

خوشبختانه محیط‌های روزنامه‌نگاری و بانک‌ها جزو نخستین بخش‌هایی بودند که مدیریت درهای باز را به‌رسمیت شناختند؛ البته روزنامه‌ها قدمتی بیشتر از بانک‌ها دارند. این نوع چیدمان، در روزنامه اطلاعات هم در نیم قرن پیش وجود داشت. در تحریریه‌ دیوار وجود نداشت و سالنی بزرگ بود که با گذاشتن میزهای همگون، سرویس‌های مختلف تشکیل شده بود. سردبیر داخل تحریریه می‌نشست و بر امور روزمره نظارت داشت.

ارتباط حرفه‌ای و خوبی هم میان مجموعه تحریریه و سردبیر وجود داشت. من سعادت داشتم با سردبیران بزرگی که یادشان گرامی باد، چون منصور تاراجی، بنی احمد، صالحیار و پدر روزنامه‌نگاری اسماعیل پوروالی و استاد خودم جناب دکتر مجابی کار و شاگردی کنم. من امور فنی و صنعت چاپ را از مرحوم استاد مژده‌بخش که مدیر چاپخانه روزنامه بود یاد گرفتم.

از طرف دیگر مدیران ارشد روزنامه‌ها، به‌ویژه موسسه اطلاعات به‌دلیل وظایف سیاسی و اقتصادی که داشتند در دسترس خبرنگاران نبودند؛ مثلا من در تمام ۷ سالی که در روزنامه اطلاعات کار کردم شاید ۷ بار هم آقای مسعودی را ندیدم؛ با این حال نمایندگان آنها در تحریریه‌، بر فعالیت‌ها نظارت می‌کردند و همراه تحریریه بودند. البته نباید فراموش کنیم که موسسه اطلاعات و به‌طبع کیهان، از نظر امکانات، قابل‌مقایسه با روزنامه‌های هم‌دوره خود و روزنامه‌های کوچک امروز نبوده و نیستند. هم‌اکنون نیز این دو موسسه وارث امکانات بزرگی هستند که هیچ روزنامه یا رسانه دیگری مشابه آن را ندارد.

خبرنگاران هم، چون مزدبگیران دیگر، روزهای خوبی را سپری نمی‌کنند و رکود تورمی معیشت آنها را به یغما برده است. در گذشته هم چنین شرایطی وجود داشته است؟

روزنامه‌نگاری همواره شغلی بوده که عاشق‌ها را به‌دنبال خود می‌کشیده و همه کسانی که به تحریریه‌ها می‌آمدند، می‌دانستند که قرار نیست از نظر اقتصادی ثروتمند باشند و حتی باید بخشی از آسایش و آرامش خود را هم فدا کنند و همواره چنین بوده و خبرنگاران از حقوق مناسب‌ بهره‌ نمی‌بردند.

اما واقعیت دیگر این است که برخی موسسات مطبوعاتی با اینکه توانایی مالی زیاد و سود فراوانی می‌برند، حاضر نیستند بخشی از سود را با نیروهای خود شریک شوند و وضعیت خبرنگاران خود را بهبود بخشند.

منظورتان کدام رسانه‌ها است؟

در ایران ما همیشه دو نوع رسانه داشتیم؛ رسانه‌های حقیقی یا حقوقی.

رسانه‌هایی چون جام‌جم، همشهری، شهروند، ایران، اطلاعات و کیهان، جزو رسانه‌هایی هستند که صاحب‌امتیاز آنها شخصیت حقوقی است و به این اعتبار از بودجه سازمان‌ها یا دولت‌ها استفاده می‌کند، به همین دلیل آنها هرگز دغدغه مالی نداشته و با بودجه سالانه خود می‌توانند به‌راحتی به فعالیت‌ ادامه دهند و اگر بخواهند می‌توانند حقوق و دستمزد کافی بپردازند.

در مقابل بیش از نودوچند درصد رسانه‌های فعال در کشور از چنین امکاناتی بی‌بهره هستند و صاحب امتیاز حقیقی دارند. صاحبان این رسانه‌ها با سرمایه‌گذاری شخصی رسانه خود را راه انداخته‌اند. این رسانه‌ها ۳ راه بیشتر برای کسب درآمد ندارند؛ یکی یارانه دولتی، دیگری درآمد از آگهی‌ها و سومی هم تک‌فروشی در دکه‌ها. اگر مجموع این درآمدها وجود داشته باشد، پس از کسر هزینه‌های کاغذ و چاپ و اجاره و آب و برق، دستمزد خبرنگاران پرداخت می‌شود.

در اغلب رسانه‌های مکتوب، این درآمدها جوابگوی هزینه‌ها نیست، به همین دلیل عمر رسانه‌های مکتوب کوتاه است. البته در بعضی از رسانه‌های حقیقی مشاهده شده که گاه این سود رقم بالایی بوده اما صاحب امتیاز تمایل نداشته دستمزد واقعی خبرنگاران را بپردازد و دنبال درآمد بیشتر برای خودش بوده است.

روزنامه «» که زیر نظر شما اداره می‌شود، تلاش کرده راه سومی را نشان دهد. این راه موفق بوده است؟

من این را قبلا در قالب یادداشت به‌طور مفصل توضیح داده‌ام. روزنامه الگویی متفاوت را انتخاب کرد و در آغاز کار به‌کمک وزیر وقت صنعت، معدن و تجارت، از قید دولتی‌بودن رها و نخستین روزنامه سهامداری ایران شد.

در این روزنامه، همه درآمدها وارد بخش حسابداری می‌شود و طبق جداولی شفاف، هزینه‌ها پرداخت می‌شود. ما آن زمان فکر می‌کردیم این روش می‌تواند الگوی مناسبی برای خصوصی شدن رسانه‌های دولتی باشد و همه کارکنان هر روزنامه سهامدار آن شوند. البته واقعیت این است که خود روزنامه‌نگاران حمایت لازم را نکردند و ترجیح می‌دهند خودشان را درگیر مسائل سهامداری نکنند و حقوق‌بگیر بمانند.

به‌هر صورت ما ۸ سال با این روش روزنامه را اداره و از فراز‌ونشیب‌های زیادی هم گذر کردیم و از نظرمن موفق بودیم و نزدیک ۱۰۰ ماه حقوق خبرنگاران و دیگر کارمندان روزنامه را در پایان هر ماه واریز کردیم و همه همکاران ما با قرارداد و بیمه و مالیات مشغول کار بودند اما ممکن است ادامه کار سخت ‌باشد و ما را از ایده‌آل‌های‌مان دور کند. سال ۱۴۰۰ سالی دشوار است که مشکلات اقتصادی به‌ویژه گرانی، گریبان همه از جمله مطبوعات را هم گرفته است.

همین‌ جا لازم می‌دانم از سازمان ایدرو تشکر کنم که در زمینه افزایش اجاره‌بهای ساختمان روزنامه خویشتنداری به خرج داد و کمترین افزایش ممکن را اعمال کرد، وگرنه ادامه حیات روزنامه با ۳۰۰ نیروی فعال در سراسر کشور ممکن نبود.

بحث‌های زیادی حول اینکه «دوره طلایی» مطبوعات چه زمانی بوده، وجود دارد. شما دوره طلایی مطبوعات را چه زمانی می‌دانید؟

بدون شک بهترین دوره مطبوعات وقتی است که مطبوعات بتوانند آینه جامعه باشند و دولت‌ها در کار آنها دخالتی نداشته باشند. به‌نظرم در تمام یک قرن اخیر سال‌های ابتدایی انقلاب یعنی ۵۷ تا ۶۰، مطبوعات دوره طلایی خود را طی کردند. در آن دوران آزادی مطلق بر مطبوعات کشور حاکم بود. در آن دوره ده‌ها مجله و روزنامه که در رژیم سلطنتی تعطیل شده بودند، منتشر شدند.

بعد از انقلاب نخستین پروانه نشریه‌ای به‌نام نستوه را در سال ۵۸ از وزارت ارشاد ملی دریافت کردم. در دولت آقای خاتمی نیز فضای مطبوعات بهبود یافت. گرچه با ابتدای انقلاب قابل‌مقایسه نبود، اما روزنامه‌نگاران حرفه‌ای شروع به فعالیت‌های جسورانه‌ای کردند، به همین دلیل تیراژ روزنامه‌ها در آن زمان به‌طور چشمگیری افزایش یافت و دوباره جامعه به رسانه‌های داخلی اعتماد پیدا کرد.

شما نیم قرن در مطبوعات ایران بودید و در چندین تشکل صنفی عضویت داشتید؛ تشکل‌های صنفی مطبوعات تا امروز چه مسیری را طی کردند؟

قبل از انقلاب یک تشکل مطبوعاتی بیشتر نداشتیم؛ سندیکای روزنامه‌نگاران که پایه‌های آن را خبرنگاران دو روزنامه اطلاعات و کیهان گذاشته بودند. پس از انقلاب، این سندیکا به تعطیلی کشانده شد و سال‌ها هیچ تشکلی برای خبرنگاران وجود نداشت و روزنامه‌نگاران دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ هیچ سندیکایی نداشتند که به آن تکیه کنند.

با گذشت چند سال، تلاش‌هایی برای ایجاد انجمن صنفی روزنامه‌نگاران انجام شد. در جلسه اول انجمن، آقای دعایی و من و تعدادی دیگر از مدیران رسانه‌ها حضور داشتیم اما به‌هر حال به‌تشخیص برخی از دوستان چون ما کارفرما بودیم، از انجمن حذف شدیم.

من تاکید می‌کنم که این حرف خیلی منطقی نبود. ما روزنامه‌ و مجله‌های زیادی داریم که با ۳، ۴ نفر و حتی یک نفر مثل بخارا منتشر می‌شوند و صاحب امتیاز و مدیر مسئول و خبرنگار و خدماتی یک نفر است. من افتخار می‌کنم که گرچه امروز در جایگاه مدیرمسئول و صاحب امتیاز نشسته‌ام، اما از تحریریه و خبرنگاری شروع و همه مراحل را چون سربازی ساده طی کردم.

تا پیش از تشکیل انجمن صنفی هیچ تشکل دیگری برای روزنامه‌نگاران وجود نداشت؟

پیش از اینکه انجمن صنفی راه بیفتد، یک تعاونی مطبوعات داشتیم که با پول اعضا موفق به خرید ساختمانی هم شد، اما با ندانم‌کاری‌هایی که برخی در پیش گرفتند و دسته‌بندی‌های جناحی، این تعاونی هم عملا از بین رفت و تنها نامی از آن باقی مانده است.

چرا انجمن صنفی به وضعیت فعلی دچار شد؟

نمی‌دانم الان چه وضعی دارد، اما این انجمن بعد از تاسیس چند سالی فعال بود و در اواخر دهه ۸۰ تعطیل شد. حالا خوشبختانه دوباره کار خود را از سر گرفته، اما به‌نظر من یک سوال را باید موردتوجه قرار دهند و بگویند خبرنگار و روزنامه‌نگار کیست؟ به‌اعتقاد من اگر مدیران انجمن موجود به این سوال پاسخ دهند، گره بسیاری از مشکلات باز خواهد شد.

به‌عقیده بسیاری از خبرنگاران، انجمنی که امروز با عنوان «انجمن صنفی روزنامه‌نگاران» فعالیت می‌کند، تشکل صنفی واقعی نیست، به همین دلیل از عضویت در آن خودداری کرده‌اند. نظر شما درباره تشکل فعلی که به‌نام روزنامه‌نگاران فعالیت می‌کند چیست؟

گفتم که اطلاعات کاملی از این انجمن ندارم، اما مشکل در همان تعریف روزنامه‌نگار است. آیا هر کس که یادداشت یا مصاحبه‌ای با یک روزنامه دارد، روزنامه‌نگار محسوب می‌شود؟ ده‌ها کارشناسی که روزانه به رسانه‌های کشور تحلیل می‌دهند یا مقاله می‌نویسند را باید روزنامه‌نگار به حساب آورد؟ اگر بخواهم صریح‌تر بگویم، آیا معاون فلان وزیر، مدیر کل بهمان سازمان، استاد دانشگاه یا شخصیت‌های حزبی و جناحی را که هفته‌ای ۳ یا ۴ یادداشت می‌نویسند، باید جزو خانواده‌ روزنامه‌نگاران به حساب آورد؟ دوستان و اساتید عزیزی در انجمن فعال هستند و حتی مسئولیت پذیرفتند اما من به‌خوبی می‌دانم، یک نفر از آنها یک روز کامل را در یک تحریریه سپری نکرده، یک چاپخانه را از نزدیک ندیده، برای انتشار یک مطلب حرص و جوش نخورده و مورد مؤاخذه کسی قرار نگرفته، حالا چگونه می‌تواند خود را روزنامه‌نگار معرفی کند.

من فکر می‌کنم به‌راحتی می‌توان فهمید که چه کسی خبرنگار یا روزنامه‌نگار است و چه کسی نیست. در مهم‌ترین جایی که این را می‌توانیم بفهمیم زمان پر کردن فرم‌های دولتی مانند گذرنامه است.

من مطمئنم که مثلا دوست عزیزی که من شخصا به ایشان ارادت هم دارم، در پاسخ به سوال شغلی، خود را استاد دانشگاه یا دیگری خود را وکیل دعاوی معرفی می‌کند. من فکر می‌کنم باید شرط عضویت در یک انجمن صنفی یا سندیکا همین باشد که ببینیم هر کس از کجا امرار معاش می‌کند؛ حتی کسانی که ۲، ۳ دهه پیش نیز چند روز یا چند ماه یا چند سال روزنامه‌نگاربودند و بعد این حرفه را رها کردند هم امروز روزنامه‌نگار محسوب نمی‌شوند.

به‌باور من روزنامه‌نگار کسی است که فعالیت رسانه‌ای مستمر داشته و به‌اصطلاح خاک تحریریه‌ها را خورده و مانده و با کمبود دستمزد و زیاد بودن دردسرها و استرس‌های این شغل کنار آمده‌ است. در نهایت از این خرسندم که عنوان روزنامه‌نگاری در کشور ما همچنان آنقدر جذاب است که برخی افراد ترجیح می‌دهند مشاغل دیگر خود را که از نظر سلسله‌مراتبی بالاتر از خبرنگاری است، نادیده بگیرند و خود را در فضای مدنی و اجتماعی با نام روزنامه‌نگار معرفی‌ کنند.

پیامی برای روز خبرنگار دارید؟

جورج اورول می‌گوید روزنامه‌نگاری یعنی انتشار چیزی که بعضی‌ها نمی‌خواهند منتشر شود. هر حادثه‌ای بدون خبرنگار و عکاس، ثبت تاریخی ندارد. بارها گفته و نوشته‌ام که روزنامه‌نگاری بندبازی بدون چوب تعادل، بدون تشک و بدون طناب مستحکم است. قبول این حرفه سخت در این روزگار تلخ را به همه همکاران خبرنگار و روزنامه‌نگار تهنیت می‌گویم و برای‌شان صبوری آرزومندم.

کدخبر: 191229

ارسال نظر

 

آخرین اخبار

پربازدیدترین