میان هیاهوی اخبار چگونه واقعیت را کشف کنیم؟
یک فیلم موبایلی، یک اختلاف بینالمللی، هیاهوی اخبار و شبکههای اجتماعی و جهانی که بیشتر از قبل آشفته و بیشتر از گذشته در معرض دیده شدن است.
گسترشنیوز: زندگی کردن در سال ۲۰۲۰ میلادی و اتصال به یک شبکه خیلی گسترده اطلاعات، به معنی تجربهای مداوم و پیوسته از سردرگمی و آشفتگی از عکسها، ویدیوها و فیلمها، پستهای شبکههای اجتماعی و اخبار و گزارشهای خبری درباره هر موضوعی است.
آخرین نمونه: سقوط هواپیمای مسافربری اوکراین در خارج از تهران. هواپیمای بوئینگ ۷۳۷-۸۰۰ بعد از بلند شدن سقوط کرد و همه مسافران و خدمه هواپیما کشته شدند. در آن روزها بازار شایعات تاییدنشده، سردرگمی و آشفتگی عمومی و پستهای توییتری با فیلمها، عکسها، و تحلیلهایی از دلایل و علل این اتفاق داغ بود.
به دنبال این اتفاق و بعد از این فاجعه، احساس میشد که واقعیت در مشروح اخبار محو و پنهان شده است. حمله ایالات متحده به یکی از فرماندهان نظامی ایران، جهان را به سمت یک درگیری بزرگ جدید سوق داد. مشکلات بوئینگ در مورد یک مدل دیگر از بوئینگ ۷۳۷ سرخط خبرهای جهان بود. و البته، اوکراین نیز در کانون تحولات ژئوپلیتیک قرار داشت.
چگونه کسی میتوانست بفهمد که چه اتفاقی افتاده است؟ اوکراینیها، ایرانیها و امریکاییها (و همین طور انگلیسیها و کاناداییها) همه حرفهای متفاوتی میزدند.
این احساس سردرگمی در این جهان پر از انسان، در یک مفهوم رایج و متداول جمع شده است: با وجود این حجم از اطلاعات تازهای که در دسترس ما قرار دارد، امروزه آگاهی کمتری داریم. شاید «یک آخرالزمان اطلاعاتی» وجود داشته است یا وجود خواهد داشت، که در آن خبرهای جعلی پیچیده و فناوریک به نابودی اطمینان شناختی عمومی درباره همه چیز منجر میشود.
قاب ساده اما از ویدیوی برخورد موشک با هواپیما را که نیویورکتایمز از این واقعه نشان داد، در نظر بگیرید: «ویدیوی موثق توسط نیویورکتایمز یک موشک ایرانی را نشان میدهد که به یک هواپیما بر فراز شهر پرند، نزدیک فرودگاه تهران برخورد میکند.»، داستان شروع میشود. این خبر فقط چند پاراگراف است. این ویدیو در شبکههای اجتماعی پخش شد.
تایمز این ویدیو را صرفا برای گفتن این موضوع منتشر کرد: بله، گزارشهای ما میگوید که این ویدیو واقعی است. قبل از اینکه تحقیقات کامل شود، موضع دولت ایران مبنی بر نقص فنی هواپیما با ویدیویی که به نظر میرسد یک فرد معمولی با تلفن همراهش آن را ضبط کرده، در تضاد بود. اگر اتفاق مهمی در ملاءعام رخ دهد، کسی از آن فیلم میگیرد.
آیا تصاویر حقیقت را میگویند؟
محققان رسانه، بریت پاریس و جون داناوان مقالهای نوشتهاند در مورد اینکه چطور تصاویر همیشه نسبت به آنچه که در ابتدا واقعی به نظر میرسد، رابطه پیچیدهتری با حقیقت دارد. عناصر رسانه بهتنهایی دارای اعتبار و ارزش نیست. آنها باید اعتبارشان را از طریق موضوعی که به آن میپردازند، بهدست بیاورند.
پاریس و داناوان مثالهای متعددی را مطرح میکنند: در یک پرونده حقوقی، هنگامی که عکسها به دادگاه ارائه شدند، اعتبار کمتری از اسناد و مدارک متنی پیدا کردند. عکسها بهعنوان یک حقیقت عینی و مستدل دارای اعتبار نبودند، و شرایط تهیه و تولید آنها در روند دادرسی مشخص شد.
مثال دیگری که آنها مطرح کردند، این بود: استفاده و سوءاستفاده از ویدیو در طی دادگاه رادنی کینگ، که به نظر میرسید خشونت پلیس را عین روز روشن نشان میداد تا وقتی که وکلای مدافع سرعت نمایش فیلم را کم کردند و تصویری که ضبط شده بود را نقض کردند.
روزنامهها و آغاز عصر آگاهی
روزنامهها، به مفهومی که امروزه میشناسیم، در عصر انقلاب صنعتی به وجود آمدند. در طول بیشتر دوره تاریخ بشر، بیشتر آدمها نیازی نداشتند تا بفهمند که در نیمه دیگر جهان چه میگذرد، و با این حال، حتی اگر هم میخواستند، نمیتوانستند چیزی بفهمند. تعدادی کمی از آدمها چیز بیشتری در مورد جاهای دیگری غیر از محل زندگیشان میدانستند.
با اختراع راهآهن و کشتی بخار، و تلگراف و رادیو، سیر حرکت همه چیز خیلی سریعتر شد. روزنامهها، به نوبه خود، به ابزار معنابخشی به زندگی انسانها تبدیل شدند، حتی وقتی خبرهایی که منتشر میکردند باعث میشد جهان آشفتهتر و وحشتناکتر دیده شود. روزنامهها فضایی برای انتشار کتبی اطلاعات موثق در جهانی مملو از موضوعات جدید برای دانستن را در اختیار اشخاص میگذارند.
یک روزنامه قدیمی مربوط به سال ۱۹۲۰ میلادی را بهصورت تصادفی انتخاب کردم، روزنامه برینرد دیلی دیسپچ (Brainerd Daily Dispatch) مربوط به ایالت مینهسوتا. ۹ ژانویه ۱۹۲۰، یک روز معمولی مثل باقی روزها در ایالت مینهسوتا بود. البته هوا هم سرد بود. در بخش اخبار محلی، خبرهایی از کارها و فعالیتهای چند نفر نوشته شده بود. همین طور اخباری از کارهای روزانه در سنتپول. خبری هم درباره فردی از اهالی بوت، مونتانا درج شده بود. خبری هم درباره یک دکتر اهل مینیاپولیس در شهر ثبت شده بود.
مردم میتوانند و اغلب بیشتر از گذشته درباره اتفاقاتی که در جهان رخ میدهد، اطلاع دارند، حتی اگر آگاهی آنها جزئی، محدود و متفاوت باشد. جهان و همین طور راههایی که به آگاهی میرسد، ساده و سرراست نیست.
اما در صفحه اول روزنامه، خبری درباره فوران آتشفشانی در مکزیک چاپ شده بود. هزاران نفر از مردم بهدلیل «جریانی از گدازه و مواد مذاب به عرض ششصد فوت» کشته شدند. کشاورزان در زمینهایشان مردند و گلههای احشام آنها نیز نابود شد. روزنامه هیچ مرگ و میری در آن روز در برینرد مینهسوتا را ثبت نکرده است، اما در مورد خبر داشتن از اتفاقات بقیه مناطق جهان لازم بود تا نسخه پیچیدهتر و مهمتری از اتفاقاتی که در ۹ ژانویه ۱۹۲۰ اتفاق افتاد، تهیه میشد.
پدیده فیلمهای موبایلی و شهروندان خبرنگار
فیلمهای موبایلی از خشونت پلیس در امریکا نمونه آموزنده دیگری از این موارد است. تماشا و دیدن این فیلمها بهخودی خود دردناک و مشکل است. اما اعمال خشونت پلیس علیه سیاهپوستان رفتار ناامیدکنندهای در ایالات متحده است. فراگیر شدن تلفنهای همراه آمار خشونت پلیس امریکا را افزایش نمیدهد، بلکه رفتارهای آنها را در یک چهارچوب ارتباطی جدید قرار میدهد و تصاویر را به سمت شبکههای اجتماعی سفیدپوستها هدایت میکند.
فعالان سیاهپوست امریکا در مورد نقد سیستم قضایی کیفری به این تصاویر استناد میکنند. این تصاویر مدارکی است که واقعیت جهان را نشان میدهد. چه اتفاقی بود و چگونه میتوانست شرایط بهتری دیده شود، حتی اگر این ویدیوها به درک کاملی درباره چیزی که نشان میدادند، منجر نمیشد.
با توجه پنهانکاری، عدم افشای اطلاعات، عملیاتهای اطلاعاتی، اخبار جعلی، تئوریهای توطئه، فریبکاری و هر چیز دیگری که باعث ایجاد سردرگی و آشفتگی در اوضاع فعلی رسانهها میشود، باید وزنهای مناسب هم برای طرف دیگر ترازو (شفافسازی و اطلاعرسانی درست) را پیدا کنیم. مردم میتوانند و اغلب بیشتر از گذشته درباره اتفاقاتی که در جهان رخ میدهد، اطلاع دارند، حتی اگر آگاهی آنها جزئی، محدود و متفاوت باشد. جهان و همین طور راههایی که به آگاهی میرسد، ساده و سرراست نیست.
منبع: تجارتنیوز
ارسال نظر