در گفتگوی گسترش نیوز با بهروز کریمی مطرح شد:
از بهروز جادو تا پدر شعبده بازی ایران
بهروز کریمی: مهم نیست کار و شغل و پیشه شما چیست؛ اگر کار عجیبی انجام دهید شعبدهباز هستید! من ادیسون را شعبدهباز بزرگی میدانم و چه شعبدهبازی بود پله فوتبالیست!
عشق و استعداد ذاتی و البته تلاش پیگیر و خوره سر در آوردن از فوت و فن شعبدهبازان، کار خود را کرد تا امروز بهروز کریمی را به نام پدر شعبده بازی ایران بشناسیم؛ مردی که رتبه دوم جهان در رشته کمدی شعبده را از آن خود و ایران کرده است. با کریمی به گفتگو نشستیم و از وی درباره داستان زندگی، دوستیاش با دیوید کاپرفیلد و البته روزگار سخت شعبدهبازان در ایام کرونا سوال کردیم. به اعتقاد کریمی مهم نیست شغل و پیشه شما چیست؛ اگر کارت را به نحو احسن و به شکلی استثنایی، انجام دهی شعبدهباز به حساب میآیی! با گسترشنیوز همراه باشید.
استاد و معلم نداشتم
همکلاسیها، بهروز جادو، صدایش میکردند. در هشت سالگی روی صحنه رفت و ۱۴ ساله که بود در یکی از سیرکهای کویت، هنرنمایی کرد. بهروز کریمی در ادامه میگوید: «کلمه شعبده را نشنیده بودیم. آن موقع، فیلمهای هندی پر از جادو جنبل بود. دلم میخواست با جادوی خیر بتوانم به همه آنهایی که مثل خودم از خانوادهای فقیر و تنگدست هستند کمک کنم. معرکهگیرها، کارهایی میکردند ولی رازشان را به من نمیگفتند. گهگاه به باشگاههای وزارت نفت، شعبدهباز میآوردند ولی من را راه نمیدادند. میشنیدم که فلان شعبدهباز، خرگوش و کبوتر ظاهر میکند! معرکهگیرها، خاک، داخل کلاه میریختند و طلا و سکه بیرون میآوردند ولی از مردم پول میخواستند. فهمیدم، کلکی، سوار میکنند. سعی کردم بازیهای دیده و شنیده را خودم، اجرا کنم و میکردم».
لقمه را دور سرم میچرخاندم
بهروز کریمی تا سال ۵۲ برای خودش اسم و رسمی به هم زده بود. در جریان یکی از اجراهایی که در هتل عالیقاپوی اصفهان داشت با شعبدهبازی آشنا میشود که پلی میشود بین او و شعبدهبازی ایران و جهان. خودش در این باره میگوید: «بعد از اجرا، خیلی از کارم تعریف کرد. از استاد و ابزارهایم پرسید. انگلیسی نمیدانستم، به کمک گارسون به او گفتم که استاد ندارم. باورش نشد. خیلی از ابزارهایی را که در خانهاش به من نشان داد هیچ وقت ندیده بودم. من هم ابزارهایم را نشان دادم. مات و مبهوت ماند. تا آن موقع طبق دیدهها و شنیدهها، برای خودم ابزار ساخته بودم. به من گفت کار خودت را خیلی سخت کردهای، اگر ابزار داشتی باشه کارت خیلی راحتتر میشود. وسایل را گرفت و به من ابزار خارجی داد. آن لوازم حالا در یک موزه آمریکایی نگهداری میشود. با جو بریک، دوست صمیمی شدیم. شغل اصلیاش مستشاری بود. مجرد مانده بود. خودش میگفت با شعبده ازدواج کرده است. به کمک او در انجمن شعبدهبازان آمریکا عضو شدم. نشریه انجمن را هر ماه برایم ارسال میکردند. اوائل فقط عکسها را نگاه میکردم اما بعدها که انگلیسی یاد گرفتم فهمیدم که دنیای شعبده خیلی بزرگتر از آن چیزی است که فکرش را میکردم».
پریستو، تلفیقی از پریسا و پرستو
کریمی در ادامه از دردسریهای شعبدهبازی میگوید: «به شعبدهباز، دختر نمیدادند. کلا هنرمند را مطرب میدانستند. در کشورهای عربی از مطرب استقبال میکردند اما اینجا نه. حتی به من خانه اجاره نمیدادند. مشکلات بسیار باعث نشد عاشق شعبدهبازی نباشم. با خدا عهد بستم که شعبده را به همه یاد دهم. هنوز که هنوز است یادم میدم. کانالهایی که در آپارات و تلگرام دارم، چند میلیون فالور دارند».
وقتی از کریمی درباره اسم هنریاش سوال کردم گفت: «اسم هنری من پریستو است. این اسم را وقتی ۱۴ ساله بودم انتخاب کردم. گفتم خدا به من دو دختر به نامهای پریسا و پرستو به من خواهد داد. پریستو تلفیقی از پریسا و پرستو است».
به شوخی میگوید فرزندانش هم مثل همه بچههای دیگر شعبدهباز هستند و پولهای پدر را غیب میکنند!
اموراتی که نمیگذرد
بهروز کریمی تنها شعبدهبازی است که در موسسه هنرمندان پیشکسوت کشور عضویت دارد. اعضای این موسسه که تحت نظر وزارت ارشاد اداره میشود چهرههای بزرگ و ماندگاری هستند که در رشتههای هنری مختلف، خوش درخشیدهاند. در ادامه از وی درباره درآمد شعبدهبازی و شعبدهبازان میپرسم. کریمی در جواب میگوید: «قبل از کرونا درآمد، خوب بود. من و همکاران الان بیکار هستیم. از همه بدتر اینکه شعبدهبازان حداکثر نصف سال را کار میکنند. شعبدهبازان، آکروبات باز، ژانگولر باز، مقلدان صدا، بدل خوانان و ... از جمله هنرمندانی هستند که در حوزه سرگرمی کار میکنند. بدل خوانان، هنرمندان خوشصدا اما گمنامی هستند که در مجالس، آهنگهای خوانندگان معروف را بازخوانی میکنند. همگی مجوز دارند. بیکاری، بچهها را تحت فشار گذاشته است. پساندازها تمام شده و پرداخت اجاره خانه برای خیلی از همکاران سخت شده است. خیلیها ماشین خود را فروختهاند و بسیاری، از ایران رفتهاند یا شغل عوض کردهاند. خوشبختانه حداقل بیمه هنرمندان را دارند. به هر حال اموراتشان نمیگذرد. تعداد بچهها فقط در تهران حدود ۷۰۰ نفر است. رکود سالنها پذیراییها و سفرهخانهها به شدت به معیشت بچهها ضربه زده است. همه آنها را هم که نمیتوان در این قبیل مراکز، مشغول کرد. پیشنهاد کردهام که بعد از ایام محرم، فضای باز در اختیار قرار داده شود تا بچهها با رعایت پروتکلهای بهداشتی، اجرا داشته باشند. کرونا، معضلی جهانی است با این تفاوت که در کشورهای دیگر از هنرمندان حمایت میشود. حداقل درباره اجاره ملکی که در اختیار انجمن است با اعضا، مساعدت شود. کمتر صنفی پیدا میشود که به اندازه اعضای سه تشکل ما در کارهای عامالمنفعه و رایگان مشارکت داشته باشند».
مردی که از دیوار رد شد
پدر شعبدهبازی ایران در ادامه از دیوید کاپرفیلد و دوستیاش با او میگوید: «وقتی دیوید از دیوار چین عبور کرد شهرت چندانی نداشت. مردم از آن مردی که از دیوار رد شد حرف میزدند. کسی اسمش را نمیدانست. کاپرفیلد، هوشمندانه در کنار بناهای معروفی مثل دیوار چین، زندان آلکاتراس و مجسمه آزادی، اجرا میکرد. انتخاب اسم هنری دیوید کاپرفیلد هم از سر هوشمندی بود چون همه با این شخصیت و کتاب و فیلم آن آشنا بودند. این شخصیت به ویژه، محبوب کودکان و نوجوانان است. دیوید به لحاظ شخصیتی، انسان والایی است. به شدت اهل کمک کردن است اما آن را رسانهای نمیکند. در آمریکا جزیره بزرگی خریده و امکان زندگی و تحصیل کودکان خانوادههای فقیر را در آن فراهم میکند. بانی آشنایی من با دیوید کاپرفیلد آقای ناصر بزرگمهر هستند. وقتی در مرکز اداره هنرهای نمایشی کار میکرد زمینه کار را فراهم کرد. کلمه بازیهای نمایشی هم از ابدعات خودشان بود که ماندگار شد».
وقتی از کریمی درباره بزرگترین بازی و اجرای کاپرفیلد سوال کردم گفت: در یکی از جلسات، همین سوال را از خود او پرسیدند. شنیدم که گفت بهترین بازی من سادهترین بازی من است. خودش عاشق آن بازی ساده بود. اسکناسی را در دست نگه میداشت، مدادی به آن میزد تا از آن طرف اسکناس بیرون بیاید. میگفت وقتی این بازی را اجرا میکند هیجان و نفس تماشاچی را حس میکند. بازیهای دیگر به فیلم تبدیل میشوند. خیلی از شعبدهبازان عاشق بازیهای کوچکشان هستند.
بزگترین شعبدهباز تاریخ
کریمی در ادامه از شعبدهبازی سخن گفت که بسیاری او را بزرگترین شعبدهباز تاریخ میدانند: «درباره هودینی بیش از ۲۰ فیلم سینمایی ساخته شده است. در یکی از آنها، مارلون براندو نفش هودینی را بازی میکرد. پادشاهان آن زمان برای دیدار هودینی بزرگ به خدمت او میرفتند. او هم انسان خیری بود. فیلم آخری که درباره او ساخته شده یک شاهکار است. آثار و ابزارهای هودینی را در موزهای بزرگ نگهداری میکنند. شعبدهبازانی مثل کریس آنجل، آدمهای خوبی هستند اما بیشتر بازیگرند تا شعبدهباز. بسیاری میگویند که کریس آنجل، چهره شد تا دیوید کاپرفیلد زمین زده شود ولی اینطور نشد. چند بار گفتهام که شعبدهبازی در فضای باز فقط زمانی اصالت دارد که فقط یک دوربین داشته باشید. وقتی چند دوربین داشته باشید دیگر با فیلم و حقه سروکار دارید نه شعبدهبازی.
وقتی از کریمی سوال میکنم پیش آمده که پدر شعبدهبازی از کلک یک شعبدهباز سر در نیاورد؟ جواب میدهد: بله اما آنقدر فیلم را بررسی میکنم تا بالاخره حقه را کشف کنم. معمولا وقتی شعبدهباز کارش را شروع میکند ته ماجرا را حدس میزنم. مثل سریالهای ایرانی شده است.
چاپلین شعبدهباز بود
در ادامه میگوید که اهل فیلم و تلویزیون دیدن نیست: «استثنائا به فیلمهای مربوط به زندگی هودینی و چارلی چاپلین علاقه دارم. به نظر من زندگی این دو مثل هم است. چاپلین هم شعبدهباز بود. چاپلین بازیگر بود، از موسیقی سررشته داشت ، آکروبات باز بود و سیاست را میفهمید. او در فیلمهایش یک کلمه نگفت اما چاپلین بزرگ شد! آیا این شعبده نیست؟ چاپلین هیچ نگفت ولی هر جای دنیا بروید و از هر کس دربارهاش بپرسید چهرهاش خندان میشود. مهم نیست کار و شغل و صنف شما چیست؛ اگر کار عجیبی انجام دهی شعبدهباز هستی! من ادیسون را هم شعبدهباز بزرگی میدانم. و چه شعبدهبازی بود پله فوتبالیست!
کریمی درباره جایزه جهانی خود به من گفت: «در مراسمی که دیوید کاپرفیلد هم حضور داشت موفق به دریافت جایزه جهانی شدم. این موفقیت هم در سایه حمایت و مساعدت کسانی مثل آقای بزرگمهر به دست آمد. خیلیها، مخالف فرستادن من به این رقابتها بودند اما بزرگمهر حمایت کرد تا پرچم ایران به اهتزار درآید. میگفتند به جای شعبدهباز، شخص دیگری فرستاده شود».
ارسال نظر