اختصاصی گسترشنیوز:
چطور نگذاریم مال دیگران شویم؟
نویسنده کتابهای موفقیت: زوج جوانی که به تازگی با آنها آشنا شده بودیم هرجمعه شب، من و همسرم را به حساب خود به رستوران مجللی دعوت میکردند اما بعدها فهمیدم که چیزی نمانده بود به مالکیت آنها دربیاییم.
نویسندگان کتابهای موفقیت که عمدتا در ذیل کتب عامهپسند قرار میگیرند به ندرت درباره اخلاق و ارتباط آن با رشد و موفقیت مادی مینویسند اما جان سی مکسول، خطر برچسبی به نام شعارزدگی را پذیرفته و در این باره به وفور نوشته است. چهبسا یکی از دلایل قرار گرفتن آثار او در لیست پرفروشهای بازار همین باشد. نویسندگان این قبیل کتابها خواسته یا ناخواسته، انسان موفق را کسی جلوه میدهند که به نحو احسن از منابع موجود استفاده میکند و قطعا یکی از این منابع، انسانها و روابط انسانی هستند. در واقع وقتی از روابط انسانی و لزوم توسعه شبکههای ارتباطی سخن میگویند تصوری ابزارگونه دارند و روابط را صرفا نردبانی برای پیشرفت میدانند. مکسول چنین دیدی ندارد. به نظر میرسد که «فلسفه موفقیت» او متفاوت از نویسندگان مشابه است. وی به مخاطب خود میگوید که موفق باش و به موفقیت برس تا بتوانی بیشتر و بیشتر به دیگران خدمت کنی. در ادامه گزیدهای از یکی از کتابهای پرفروش این نویسنده (افراد موفق در مسیر رشد) را مرور میکنیم با گسترشنیوز همراه باشید.
نگذار دارایی دیگران شوی
من و همسرم مارگارت در ابتدای زندگی مشترکمان، درآمد و زندگی ایدهالی نداشتیم. در واقع به سختی امرار معاش میکردیم. کمی بعد با زن و شوهر جوانی آشنا شدیم که وضع مالی بسیار خوبی داشتند. آنها یعنی جک و هلن، همه جمعهشبها، ما را به حساب خود به یک رستوران لوکس دعوت میکردند. به برنامه جمعهشبها عادت کرده بودیم. تمام هفته انتظار میکشیدیم. آن روزها من و مارگارت نمیتوانستیم به چنین رستورانهایی برویم. حدود دو سال از این دوستی بهرهمند شدیم و البته بسیار قدردان بودیم.
شرایط ما تا سه سال تغییر نکرد تا این که پیشنهاد شغلی بهتری دریافت کردم. فرصت بینظیری بود و تردید نداشتم که موفقیت و پیشرفت نزدیک است. وقتی ماجرا را به جک گفتم خیلی خوشحال نشد. هیچ وقت سخنانش را فراموش نمیکنم: «این همه به تو خوبی کردم؛ حالا میخواهی بروی؟». آنجا بود که همه چیز را فهمیدم. جک داشت مالک من میشد! او همه خوبیهای خود را حساب کرده بود و من متوجه نبودم چه اتفاقی میافتد.
این اتفاق باعث شد به خودم بیایم. همان روز بود که تصمیم را گرفتم. از آن به بعد همیشه سعی کردهام که در روابط خود با دیگران بیشتر دهنده باشم تا گیرنده. به خود قول دادهام که هرگز دیگران را مدیون خوبیهای خود ندانم. هر وقت توانستم ببخشم و خوب؛ اگر موردی نداشت؛ از دیگران هم دریافت میکنم. از صمیم قلب قدردان کسانی هستم که برایم کاری کردهاند ولی هیچ وقت اجازه نمیدهم کنترل زندگی از دستم خارج شود. اگر دیگری، صاحب شما شود دیگر نمیتوانید ببخشید. سعی کردهام بدون توقع جبران ببخشم. بخشش باید هم شما و هم کسی که به او بخشیدهاید را رستگار کند.
وی در بخش دیگری از کتاب مینویسد:
اول به دیگران فکر کنید
همه چیز دنیا، فانی است. فقط مردم هستند که اهمیت دارند. شغل ، تقریحات و عادتها و علایق شما با مرگتان میمیرند ولی دیگران همچنان زندگی خواهند کرد. کمک اندکی که دیگران از شما گرفتهاند باعث میشود زندگیشان به خوبی ادامه یابد یا حداقل با سختی کمتری، ادامه یابد. این چرخه ممکن است مدتها بعد از مرگ شما ادامه یابد. رفتار با دیگران نه تنها به سود دیگران است بلکه کیفیت زندگی ما را ارتقا میبخشد و ما را در موقعیتی قرار میدهد که بتوانیم از آنها بیاموزیم.
ملاک موفقیت
ملاک موفقیت این نیست که چند نفر به شما خدمت میکنند؛ مهم این است که در سایه تلاش و موفقیت و مهارتهای خود؛ توانایی خدمت به چند نفر را دارید! اگر مردم را در اولویت قرار دهید افزودن به ارزشهای آنها به روند طبیعی زندگی شما تبدیل میشود. در واقع سبک زندگی شما میشود. وقتی دیگران را ارزشمند بدانید سعی خواهید کرد بر ارزشها و داشتههای آنان بیفزاید.
ممکن است شعارگونه به نظر آید اما ایمان دارم که بخشیدن وقت، مهارت و امکانات به دیگران؛ آن هم بدون آنکه انتظار جبران داشته باشیم، ایثار است و دنیا را به جای بهتری تبدیل میکند. دنیای ما به بخشندگان بیشتری نیاز دارد. برطرف شدن نیازها و خواستههای دیگران احتمال برآورده شدن نیازهای ما را افزایش میدهد. اگر هرآنچه دارید را برای خود احتکار کنید به قبله دنیای منزوی خود تبدیل میشوید. اگر به این نقطه برسید دیگر احساس رضایت نخواهید کرد و انسانها و موهبتهای دیگر زندگی را از خود میرانید.
ممکن است بخشنده هستید اما همیشه جا برای سخاوت بیشتر وجود دارد. البته برای بخشنده بودن باید ابتدا باعث رشد و موفقیت خود شوید. اگر میخواهید بر ارزشها و داشتههای دیگران بیفزاید ابتدا باید به موفقیت برسید. خدمت کردن توانایی و استطاعت میخواهد.
منبع: گزیده ای از کتاب How Successful People Grow
ارسال نظر