انصاریان؛ احیاگر اسطورهای به نام مادر
علی انصاریان رفت تا به ما بیاموزد ستایشگر «مادر» و ریشههایمان باشیم. جامعهای که ستایشگر مادر نباشد؛ ستایشگر هیچ نعمت دیگری نخواهد بود.
رضا شجیع رئیس انجمن علمی مدیریت ورزشی تهران، عضو کمیته ورزش کمیسیون ملی یونسکو و عضو کرسی سلامت اجتماعی یونسکو در دانشگاه تهران در یادداشتی نوشته است:
«انسان اولیه در مواجهه با طبیعت پیرامون خود و برای تحمل آن دست به خلق اسطوره زد. اسطورههای اولیه همگی بر آفرینش، ارتباط انسان با آسمان و زمین، نوع پیدایش درختان، مرگ، جاودانگی و مفهومی به نام عشق دلالت داشتند. اما این مفاهیم کمکم به روز شدند، تا جایی که در قرن بیستم، جامعهشناسان متوجه شدند که اسطورهها صرفاً داستانهایی خیالی نیستند.
از مهمترین کارکردهای تاریخی اسطوره این است که اسطورهها نگهبانان پرهیزهها (بایدها و نبایدهای) یک ملت هستند و در میان این بایدها و نبایدها؛ حفظ شأن و منزلت «مادر» پرهیزهای بسیار مهم و حیاتی محسوب میشود.
اسطوره مادر؛ اسطورهای دیرینه در فرهنگ ایران زمین است که از دیرباز با فرهنگ ایرانیان عجین بوده است. از گزارش زایش قهرمانان مذکر از مادرانی قدرتمند گرفته تا داستان پوریای ولی که مهر «مادری» مشخصاً سرنوشت داستان پهلوان را تغییر میدهد.
این اسطوره به حدی مهم است که حتی در فرآیند «ملت سازی» هم کاربرد دارد. «بندیکت آندرسون» در کتاب جماعتهای خیالی میگوید؛ «قاره اروپا» که حتی اسمش به نام یک مادر اسطورهای به اسم «اروپا» دلالت دارد؛ در یک بستر خیالی و اسطورهای خلق شد و آنها (اروپاییان) هر زمان که خواستند دست به ملتسازی بزنند، به دامن اسطوره مادر پناه بردند.
اما سوال این است که آیا اسطورهها تا ابد بر بنای نگهبانی خود پایبندند؟! نتایج مطالعات اخیر جامعه شناختی نشان میدهد که جایگاه «مادر» و احترام به اسطوره مادر در فرهنگ ایرانی رو به افول است.
مهمترین نشانه آن طی صد سال اخیر؛ ظهور و بروز واژه «مادر» در فحشها و خشونتهای کلامی است. نتایج یک مطالعه بسیار مهم در مورد خشونتهای کلامی ایرانیان نشان میدهد که «فحش» برای اثرگذاری حداکثری بر مخاطب؛ نیازمند ترکیب دو امر (معنای) مقدس و نامقدس است و این اکثراً واژه «مادر» است که به عنوان امر مقدس، ترکیب دوگانه مذکور را تکمیل میکند. نتیجه اینکه طی صد سال گذشته شاهد تقلیل و شکسته شدن تابوی «مادر» در فرهنگ ایرانی هستیم.
علی انصاریان به عنوان «حامی مادر»، معنا و اسطورهای را برایمان زنده کرد که هزاران ساعت آموزش، تبلیغات و برنامه فرهنگی، توان چنین کاری را نداشت.
او رفت؛ اما خود به احیاگر و نگهبان اسطوره «مادر» تبدیل شد. او رفت تا ساختار احساسات جامعه را تکان دهد؛ او رفت تا به ما بیاموزد ستایشگر «مادر» و ریشههایمان باشیم. جامعهای که ستایشگر مادر نباشد؛ ستایشگر هیچ نعمت دیگری نخواهد بود.
ارسال نظر