سوشا بازهم داغ دل پرسپولیسیها شد؛ از بچگی استقلالی بودم!
سوشا مکانی همیشه حرفهای جالبی به زبان میآورد و به قول خبرنگارها فوتبالیست خوشمصاحبهای است.
دروازهبان سابق تیم ملی که فوتبال خود را در باشگاه میوندالن- حاضر در سوپرلیگ نروژ- سپری میکند، طی چند هفته گذشته در فضای مجازی حسابی خبرساز شده و ادعاهایی مطرح کرده که به مذاق هواداران پرسپولیس خوش نیامده است. مکانی که سابقه دو فصل بازی در ترکیب پرسپولیس را دارد، این روزها یکی از هواداران متعصب استقلال محسوب میشود و همین مسئله کشمکشهایی را برای او به وجود آورده است.
سوشا اما در مصاحبه با ایران ورزشی تأکید میکند از کودکی هوادار استقلال بوده و برای انتخاب پرسپولیس، عقل او بر دلش غلبه کرده است. مکانی که فصل قبل عنوان بهترین دروازهبان لیگ نروژ را بهدست آورد و از عوامل بقای میوندالن در سوپرلیگ بود، مدعی است در کودکی برای حمایت از استقلال به ورزشگاه رفته و این هواداری برای امروز، دیروز یا چند هفته اخیر نیست. او تأکید میکند هم در دوره مربیگری امیر قلعهنویی و هم فرهاد مجیدی در فصل قبل، از استقلال پیشنهاد بازی دریافت کرده اما هر بار بنا به دلایلی این اتفاق رخ نداده و نهایی نشده است. سوشا ابراز علاقه به استقلال را پنهان نمیکند و امیدوار است دربی روز جمعه را این تیم با پیروزی به پایان برساند. ماحصل گفتوگوی یک ساعته با سوشا مکانی که این روزها از اردوی تیم ملی جا مانده، پیش رویتان است.
سوشا مکانی: از بچگی طرفدار استقلال بودم
در این هفتههای اخیر خبرساز شدهای و با حمایت از استقلال حواشی بسیاری هم برای تو به وجود آمده. خودت توضیح بده ماجرای هواداری از استقلال، آن هم با توجه به حضور دوسالهات در پرسپولیس چیست
این اتفاقاتی که از آن صحبت میکنید در دنیای واقعی رخ داد اما در فضای مجازی بولد شد. من نمیگویم اهل فضای مجازی نیستم اما فقط یک صفحه در اینستاگرام دارم. نه در فیسبوک و کلاب هاوس عضو هستم و نه توئیتر و مسنجر. علاقه دوران کودکیام را بدون هر گونه فشار، جاهطلبی و منفعتطلبی ابراز کردم و به صراحت حرفم را زدم تا هواداران استقلال بدانند من هم طرفدار این تیم هستم. نه به خاطر اینکه امتیازی بگیرم و نه به دلیل گمانهزنیهایی که در رابطه با حضورم در استقلال مطرح شد.
اگر اینطور نبود، پس چرا به یکباره این علاقه را برملا کردی
اگر میخواستم پیراهن استقلال را بپوشم، قبل از رشید مظاهری به این تیم میرفتم چون شرایط من طوری بود که میتوانستم خیلی راحت بیایم و برای استقلال بازی کنم. آن زمان در کوران مسابقات بودم و این پیشنهاد را از استقلال دریافت کردم اما اینها ارتباطی به ماجرای هواداری من ندارد. وقتی دیدم استقلال تنها است و نیاز به حمایت چهار نفر مثل من دارد، این کار را انجام دادم. ضمن اینکه با چند بازیکن استقلال رفاقت نزدیک دارم و احساس کردم این حمایت من شاید بتواند به آنها روحیه بدهد. من با وریا غفوری سالها هماتاقی بودم و فرشید اسماعیلی و ارسلان مطهری هم دوستان نزدیکم هستند. باز هم تأکید میکنم دیدم استقلال تنها بود و تشخیص دادم شاید در آن شرایط بتوانم کمی حمایت کنم. خدا را شکر استقلال هم توانست از گروه خود صعود کند.
اما بپذیر که برداشتهای متفاوتی از این حمایت شد.
اینکه برداشتهای مختلفی از این مسئله شد، کوچکترین اهمیتی برای من ندارد. من در دنیای واقعی زندگی میکنم و خیلی به فضای مجازی توجه نمیکنم. افرادی هستند که در فضای مجازی، درباره ناسا، اقتصاد، سیاست و ورزش نظر میدهند ولی در هیچکدام تبحری ندارند. همینها هستند که به نظرات من جهت میدهند و گمانهزنی میکنند. ۲۰ سال است در این فوتبال هستم و همه مرا میشناسند. هر جا بودم از جان مایه گذاشتم، چه پرسپولیس، چه نفت مسجدسلیمان و چه پاس همدان، فولاد، فجرسپاسی و میوندالن. اینها هیچ فرقی برای من نداشتند چون طبق تعهدی که داده بودم، سعی داشتم بهترین عملکرد را ارائه بدهم و این را به جرأت میگویم که تمام تلاشم را برای موفقیت تیمهایم انجام دادم.
الان هم اگر میگویم طرفدار استقلال هستم، دوست ندارم این برداشت شود که دنبال هدفی هستم. علاقهای هم ندارم کوچکترین حاشیهای برای رشید مظاهری و حسین حسینی به وجود بیاید. اینها دوستان من هستند و خودشان هم میدانند اگر حرفی میزنم و حمایت میکنم قصد و غرضی ندارم. اگر هم تمایلی برای حضور در استقلال- در آینده- داشته باشم این مسئله را از طریق دیگری دنبال خواهم کرد. مطمئن باشید هیچوقت غیرمستقیم و با ابراز هواداری از استقلال وارد این تیم نمیشوم. نه نیازی دارم کسی برای من به به و چه چه کند و نه میخواهم خودم را نشان بدهم.
در مقطع فعلی گمانهزنیهایی درباره حضور تو در استقلال به وجود آمده که با توجه به قراردادت با میوندالن به هیچ وجه منطقی نیست.
دقیقاً همینطور است. من با میوندالن سه فصل دیگر قرارداد دارم و این هفته هم فصل جدید لیگ نروژ آغاز میشود. خیلی آماده هستم و کار خودم را انجام میدهم. بعدها هم اگر احساس کنم استقلال نیاز به حمایت دارد، قطعاً دریغ نخواهم کرد. تلاشم را به عنوان یک هوادار، برای موفقیت استقلال انجام میدهم.
پیشنهادی که از استقلال دریافت کردی، در دوران حضور محمود فکری روی نیمکت این تیم بود؟
نه، متعلق به زمان مربیگری آقای مجیدی در مقطع قبلی بود. من از پرسپولیس هم پیشنهاد داشتم، آنهم وقتی قرار بود علیرضا بیرانوند از این تیم جدا شود. واقعیتش نیازی به بازارگرمی ندارم، چون نمیخواهم از میوندالن جدا شوم. خودتان قضاوت کنید. آدم عاقل، وقتی نمیخواهد و نمیتواند از تیمش جدا شود، چرا باید بازارگرمی کند؟ ابتدای فصل چند پیشنهاد داشتم و همین نیمفصل لیگ ایران هم چند باشگاه برای جذب من پیغام فرستادند اما نیازی نمیبینم اسامی باشگاهها را اعلام کنم.
اصلاً مگر جوان ۱۷ ساله هستم که با این پیشنهادها خوشحال شوم؟ من از همین حالا سه سال دیگر با میوندالن قرارداد دارم و باشگاه هم مهره مطمئن خود را هرگز از دست نخواهد داد. از تیمهای خوب نروژ هم سه چهار پیشنهاد داشتم اما باشگاه با جداییام مخالفت کرد. اصلاً شما بگو همین الان استقلال ۱۰۰ میلیارد پیشنهاد میدهد، وقتی شرایط جدایی ندارم چرا باید بازارگرمی کنم؟ در این شرایط مطالبی هم میخوانم که واقعاً خندهام میگیرد.
چه مطالبی؟
نوشتهاند سوشا با یکی از اعضای هیأت مدیره استقلال رفاقت دارد و به همین دلیل حمایت میکند تا پیراهن این تیم را بپوشد. این چه حرفهایی است دیگر. من با سرمربی استقلال و خیلی از بازیکنان این تیم رفاقت دارم و این حرفها در فوتبال حرفهای معنایی ندارد. همینها نوشتهاند به خاطر همین رفاقت، ممکن است سوشا به استقلال بیاید و جانشین حسین حسینی شود. میخواهم این را به آنهایی که مرا نمیشناسند بگویم. الان که بحثی نیست اما من، چه داخل و چه خارج از ایران، اگر بخواهم جایی بروم مطمئن باشید جای خودم میروم. ضمن اینکه برای بار چندم میگویم که شرایط جدایی ندارم. این روزها به گذشته برگشتهام و فقط هوادار استقلال هستم.
هوادار در شرایط حساس برای تیمش چه میکند؟ من هم همانطور. بعد از اینکه استقلال به الدحیل باخت، عدهای شروع به تخریب کردند. حتی گروهی از هواداران استقلال اما حمایت انجام شد و نگاهها به سمتی رفت که بازیکنان روحیه خود را حفظ کردند و در نهایت هم استقلال از گروه سخت خود صعود کرد. این تنها کاری است که از دستم برمیآید. بابت این حرفها باید خجالت بکشم؟ باور کنید بین هواداران تیم پرسپولیس یا نفت مسجدسلیمان برای من هرگز تفاوتی وجود نداشت. شاید به هواداران پرسپولیس بربخورد اما برای من واقعاً همینطور بوده است چون وقتی بازی کردم، تمام وجودم را گذاشتم. چه خوب و چه بد، چه مثبت و چه منفی اما این را بدانید که از ابتدا استقلالی بودم و این را دوستان نزدیک و خانوادهام میدانند. در استادیوم تختی انزلی در جایگاه استقلالیها مینشستم و ترسی هم ندارم این موضوع را بگویم. از استقلالی بودنم هم قصد و غرضی ندارم.
پس چرا چند سال قبل پرسپولیس را برای بازی انتخاب کردی؟
کمی مفصل است اما برایتان توضیح میدهم. من برای نیمفصل به فولاد رفتم و همراه این تیم به عنوان قهرمانی لیگ رسیدیم. آقای فرکی مربی ما بود و بعد از قهرمانی از فولاد جدا شد و به سپاهان رفت. من هم چون با نظر ایشان به فولاد رفتم، ترجیح دادم جدا شوم و پیراهن تیم دیگری را بپوشم. از باشگاه استقلال با من تماس گرفتند. من هم به دفتر آقای نظری جویباری رفتم. فقط دارم عین واقعیت را میگویم و دوست دارم اگر خواستید از افرادی که در جلسه حضور داشتند سؤال کنید. نه بالا میگویم و نه پایین. در دفتر آقای نظری جویباری، مدیر روابط عمومی سابق استقلال و مدیر برنامههای من هم حضور داشتند. عین جملات آقای نظری را میگویم.
ایشان گفتند آقای قلعهنویی روی شما نظر مثبت دارند و علاقهمند است به عنوان دروازهبان اصلی پیراهن استقلال را بپوشید. برای من کمی جای سؤال بود استقلال که مهدی رحمتی را دارد، چرا میخواهد مرا جذب کند؟ مگر رحمتی نمیماند؟ از نظری جویباری پرسیدم مگر آقای رحمتی نمیماند؟ گفتند از کربلا که برگردد، جلسهای با او داریم اما آقای قلعهنویی برای امسال نظرشان روی شما است. نه مشکل مالی داشتیم و نه چیز دیگر. قرارداد دوساله من آماده بود که امضا کنم اما از استقلال وقت خواستم تا کمی بیشتر فکر کنم. از دفتر نظری که بیرون آمدم، همینطور فکر میکردم نکند مهدی رحمتی بیاید و قرارداد امضا کند. آن وقت روز اول تمرین او را ببینم و شرمنده شوم چون درست نبود. من رفاقتی با ایشان داشتم و نمیخواستم دلخوری پیش بیاید.
اینطور برداشت میشد که من از نبود او سوءاستفاده کرده و با استقلال قرارداد بستهام. همان اتفاقی که برای من در پرسپولیس رخ داد. همینطور که فکر میکردم، بهمن دهقان با من تماس گرفت و گفت کجایی؟ گفت شنیدم به باشگاه استقلال رفتهای. مگر با فولاد قرارداد نداری؟ گفتم نه، چطور؟ گفت ایجنتها تماس گرفته و به من میگویند تو با فولاد قرارداد داری و نمیتوانی به پرسپولیس بیایی! گفت اگر قرارداد نداری، همین حالا بیا دفتر علی آقای دایی. گفتم خدایا، چکار کنم؟ در دوراهی عقل و دل قرار داشتم.
آقای دایی به من گفت گارانتی میدهم که فیکس باشی چون نیلسون اواخر فصل گلهای بدی خورده و به تو قول میدهم دروازهبان اصلی هستی. گفت همین الان برو باشگاه و با آقای رحیمی توافق کنید و قرارداد را بنویسید. شرایط استقلال مشخص نبود و من هم به پرسپولیس رفتم. نمیگویم پشیمان هستم اما دوست نداشتم پشت سر رفیق و برادر خودم کاری را انجام بدهم. اگر رحمتی نبود، مطمئناً همانجا با استقلال قراردادم را امضا میکردم.
گفتی در پرسپولیس این ماجرا را روی تو پیاده کردند. بیشتر توضیح میدهی؟
برانکو و پانادیچ بارها اعلام کردند که سوشا دروازهبان اول ما است اما پشت پرده و از طرف وزارت ورزش و حسین هدایتی رفتند و با افراد دیگر مذاکره کردند. رأی برانکو را نه به لحاظ فنی، بلکه حاشیهای زدند. هر چه باشد او مربی خارجی است و گاهی دستش بسته میشود. یک گروهی را بسیج کردند تا مرا فراری دهند. اگر پای رحمتی وسط نبود، شاید سرنوشت مرا به تیم محبوبم استقلال میفرستاد و الان چند سال بود پیراهن آبی را بر تن میکردم. گاهی اوقات در زندگی اتفاقاتی رخ میدهد که مسیرت را تغییر میدهد و شما هم باید مطیع قسمت و سرنوشت باشید. این را بدانید که هر بازیکنی با هر تیمی که قرارداد میبندد، عاشق و دلباخته آن تیم نیست. هوادار با بازیکن فرق میکند. هوادار آرزوی موفقیت میکند اما بازیکن موفقیت را در زمین رقم میزند.
از دوران حضورت در پرسپولیس راضی هستی؟
ببینید پایه موفقیت پرسپولیس را ما و تیم برانکو گذاشتیم. استارت موفقیت تیم فعلی آنجا خورد و سال اولی که نایبقهرمان شدیم، فوتبالی ارائه دادیم که با احترام به تیم فعلی، اینها یک دهم آن را به نمایش نمیگذارند. تیم فعلی، تیم خوبی است اما نگاه کنید در تعطیلات فقط سه تا فوروارد جذب کرده و تمام بازیکنان خوب را در اختیار دارد. مطمئناً باید تیم موفقی باشند اما نمایش آن زمان ما فراتر از آسیا بود. گاهی اوقات وقتی مینشینم و فیلم بازیهای آن زمان را میبینم، واقعاً لذت میبرم. خوشحالم جزئی از تیمی بودم که فوتبال زیبایی را به نمایش میگذاشت.
دربی را چطور پیشبینی میکنی؟ برای پرسپولیسیها کری نمیخوانی؟
کری نمیخوانم اما دوست دارم استقلال موفق شود. نمیخواهم طوری صحبت کنم که به هواداران یک تیم بربخورد و بگویند نان و نمک ما را خورده و حالا این حرفها را میزند. هر چند فوتبال حرفهای این چیزها را نمیشناسد و هر بازیکنی براساس زحمتی که میکشد قرارداد میبندد. هوادار پرسپولیس اگر منطقی باشد میداند بیاحترامی نکرده و فقط دوست دارم تیم مردمی استقلال برنده این دربی باشد.
مردمی را با کنایه به پرسپولیس میگویی
مردمی است دیگر. باشگاهی که تحت حمایت هیچ نهاد یا سازمان دولتی نیست.
از بحث حمایت تو از استقلال بگذریم. همچنان معتقدی بهترین دروازهبان ایران هستی
صددرصد، با اختلاف هم بهترین هستم. برای اثبات این موضوع هم دلیل کارشناسی ارائه میدهم. وقتی شما درباره ناسا صحبت میکنید، اگر بخواهید دو صفحه حرف بزنید، چند درصد از مردم متوجه میشوند؟
خیلی کم. چطور؟
درست. وقتی من هم میآیم درباره دروازهبانی حرف بزنم، چند درصد میتوانند حرفهای مرا درک کنند؟ فقط آن عدهای که دروازهبان بودهاند، یا برخی مربیان و آنهایی که خاک این کار را خورده و بالا و پایین را دیدهاند میدانند من چه میگویم. حالا بحث کارشناسی چیست؟ بحث کارشناسی یعنی بیاییم و قدرت تیمها را برای آنالیز یک دروازهبان در نظر بگیریم. مثلاً دروازهبانی که تیمش متوسط است و در هر بازی ۱۰ سیو دارد و یک گل میخورد را نباید با دروازهبانی که هر پنج بازی یک بار هم موقعیت گل روی دروازهاش ایجاد نمیشود، مقایسه کرد. سبک دروازهبانی من طوری است که ترجیح میدهم در تیمی بازی کنم و ستاره باشم که در هر بازی ۱۰ موقعیت روی دروازهاش ایجاد شود. شاید گل هم بخورم اما علاقهای ندارم دروازهبان تیمی باشم که حریف یک موقعیت هم روی دروازهاش به وجود نمیآورد
بعد هم بیایم کلینشیتها را به نام خودم ثبت کنم. نه، از این عادتها ندارم اما خیلیها این کار را انجام میدهند. در لیگ نروژ تیمی به نام گلیمپ بود که بالاتر از مولده قهرمان شد. این تیم به تمام تیمها گلهای فراوانی میزد. آخر فصل هم با ثبت ۱۰۵ گل زده در ۳۰ بازی به کار خود پایان داد. من اگر دروازهبان این تیم بودم، اصلاً لذتی از فوتبال نمیبردم چون تیم قوی است و مدام در حمله و با خط دفاع قدرتمندی که در اختیار دارد، اجازه خلق موقعیت به حریف نمیدهد. آیا بازی در این تیم لذتی دارد؟ اصلاً در صورت بازی برای این تیم باید کلینشیتها را به نام دروازهبان ثبت کرد؟ در لیگ ایران چون کارشناس خبره دروازهبانی وجود ندارد و کسی نمیآید بازیکنان حاضر در این پست را از نقطهنظر بازی با پا، خروج، سیو و … آنالیز کند، در نهایت میبینیم که دروازهبان تیم قهرمان مدام به عنوان بهترین دروازهبان فصل انتخاب میشود. فقط به خاطر اینکه تیمش قهرمان شده و مقام اول را کسب کرده. همه دروازهبانهای ایران نور چشم من هستند اما این روش انتخاب بهترین دروازهبان نیست.
متأسفانه در ایران به دروازهبانهایی که در تیمهای پایین جدولی بازی میکنند، نگاه ویژه صورت نمیگیرد. کسی نمیگوید فلان دروازهبان در هر بازی شش موقعیت را مهار کرده و یک گل هم خورده اما مدام میگویند دروازهبان تیم پیروز گل نخورده و دروازهاش را بسته نگه داشته. چرا باید اینطور باشد؟ چون یک تیم قهرمان شده، باید یازده بازیکنش را در تیم منتخب فصل بگذاریم و جایزه تشت طلایی را به آنها بدهیم؟ من بازی استقلال مقابل ذوبآهن را دیدم. خب ظلم است یکی مثل شهاب گردان در ذوبآهن بازی کند و چوب تیمش را بخورد. او چهار سیو مؤثر داشت و یکتنه نتیجه را رقم زد اما وقتی بحث تیم ملی میشود، میگویند فلان باشگاه قهرمان شده و دروازهبانش باید در لیست قرار بگیرد. آقا، بیایید آنالیز کنید. شاید دروازهبان یک تیم متوسط عملکرد بهتری از دروازهبان تیم قهرمان داشته باشد. باور کنید گل خوردن دلیل محکمی برای سنجش عملکرد یک دروازهبان نیست.
به همین دلیل بود که عنوان بهترین دروازهبان لیگ نروژ را با حضور در تیم پایین جدولی میوندالن بهدست آوردی
سال قبل، تیم ما حتی به پلیآف سقوط هم راه یافت و بعد از ماجراهای فراوان در لیگ ماند اما میانگین گل خورده میوندالن جزو سه چهار تیم اول بود. آنجا آمدند و آنالیز کردند. گفتند سوشا مکانی از ۳۰ بازی در ۲۸ بازی شرکت داشته و ۱۳ پنالتی علیه تیمش اعلام شده است. من از این ۱۳ پنالتی، چهار تا را گرفتم و ۹ تا را خوردم. اگر ایران بود میگفتند دروازهبان فلان تیم این تعداد گل را خورده، پس دروازهبان خوبی نبوده است. اسم این را باید کارشناسی بگذاریم؟ وقتی هم میگویم کارشناس نداریم، به همه بر میخورد. اصلاً تا حالا دیدهاید یک کارشناس بیاورند تا عملکرد دروازهبانها را آنالیز کند؟ من میگویم اگر کارشناسی سراغ دارید، بگویید تا با دلیل و مدرک ثابت کنم از همه دروازهبانهای ایرانی بهترم. برای تیمم لیدری میکنم و میوندالن هم از وجود من رضایت کامل دارد.
پس چرا به تیم ملی دعوت نمیشوی؟
در ایران وقتی بحثی را باز میکنی، خیلیها ناراحت میشوند. خیلی راحت بگویم، مربی دروازهبانهای تیم ملی ایران بیاید و مقابل من بنشیند، اگر توانست مرا قانع کند که از بقیه بهتر نیستم و به همین دلیل دعوت نمیشوم، هر کاری شما بگویید انجام خواهم داد. باور کنید اینکه به شهرستانها میروند و بازی میبینند یا فیلم عملکرد لژیونرها را نگاه میکنند، همهاش فیلم و نمایش است. متأسفانه در تیم ملی دستور میگیرند تا لیست را انتخاب کنند.
کسی که شش ماه بازی نکرده را دعوت میکنند، آن وقت من که بهترین بازیکن تیمم هستم نباید انتظار دعوت داشته باشم؟ تیم ملی که ارث پدری کسی نیست. هر کس خودش را محق میداند، باید تواناییهایش را اثبات کند. به مربی تیم ملی چندین بار گفتم اما گوش نکرد چون به صلاحش نبود. اگر اسکوچیچ توانست کسی را برای بازی و نه فقط دعوت به تیم ملی، از من بهتر پیدا و مرا قانع کند، در برنامه زنده و جلوی ۸۰ میلیون ایرانی چهارگوشه زمین را میبوسم و میگویم این فوتبال برای شما. فوتبالی که سیاست برایش تعیین تکلیف میکند و جای شایستهها را به ناشایستهها میدهد.
چقدر با قاطعیت درباره پشت پردهها صحبت میکنی.
واقعیت است. این فوتبال برای کسی جذابیتی ندارد، چون این اتفاقات در آن رقم خورده است. چرا همه میگویند دوره کیروش تیم ملی را دوست داشتیم؟ چون کیروش نظم و دیسیپلین را در دستور کار قرار میداد، حق را ناحق نمیکرد و حتی به مسئولان اجازه نمیداد کنار زمین بایستند و تمرین را تماشا کنند، چه برسد به اینکه بگذارد لیست را خودشان انتخاب کنند. او دوست نداشت کسی تمرین را ببیند، چرا؟ چون شایستهها در اردو حضور داشتند و خودم هم اگر به اردو دعوت نمیشدم، دست کیروش را میبوسیدم و میدانستم دلیل فنی دارد. کیروش به کسی باج نمیداد و همه به او و تصمیماتش احترام میگذاشتیم. الان اما شما این اخبار را از تیم ملی نمیشنوید. با تمام احترامی که برای آقای وحید هاشمیان قائلم، یک بار از او پرسیدم آیا میتوانی مرا قانع کنی که چرا در تیم ملی حضور ندارم؟ گفت ما فعلاً اردو داریم اما بعد از پایان اردو با من تماس بگیر.
من ترجیح دادم تماس نگیرم، چون اگر حرف قانعکنندهای داشت همان موقع به زبان میآورد. به عنوان نمونه رامین رضاییان هم به تیم ملی دعوت نمیشود. از اسکوچیچ میپرسند چرا رامین را دعوت نمیکنی؟ او میگوید در این پست صادق محرمی را دارم. آیا کسی خرده میگیرد؟ چون صادق محرمی در اروپا حضور دارد و آنجا بازی میکند، به رامین رضاییان اولویت دارد. شما اگر با پاسپورت ایرانی در اروپا حاضر باشی، حتی اگر ۲۰۰ بازی ملی هم داشته باشی، به گذشتهات نگاه نمیکنند و میگویند الان چه هستی. پس کسی که با این شرایط در اروپا بازی میکند، کارش ۱۰ برابر نسبت به کسی که در ایران یا اطراف مشغول بازی است، ارزش دارد. به همین دلیل میگویم اگر کسی دلیلی برای عدم دعوت از من دارد، بیاید و قانعم کند.
چرا پاسخی برای سؤالت ندارند و به قول خودت تو را قانع نمیکنند
میدانید چرا؟ چون دروازهبانهایی دعوت میکنند که شش ماه شش ماه بازی نمیکنند. مشخص است که در این شرایط پاسخی برای من ندارند.
یعنی باید پرونده حضورت در تیم ملی را ببندیم؟
مشکل از من نیست. من میتوانم خودم را اثبات کنم. به چه کسی؟ به کسی که کارشناس است اما آنهایی که تصمیم میگیرند، خودشان را به ندیدن زدهاند. روزی که از نفت مسجدسلیمان جدا شدم و دوباره به نروژ برگشتم، در تمام برنامههای ورزشی پیش فصل، مرا به عنوان یکی از سه خرید موفق انتخاب کردند. آن هم زمانی که هنوز لیگ شروع نشده بود. فکر میکنید چرا؟ چون تأثیر مستقیم روی موفقیت میوندالن داشتم. نیازی هم به تعریف و تمجید ندارم، چون خودم میدانم خوب هستم.
بعضیها اما منفعتشان در این است که نامی از من و امثال من نباشد چون اگر ماها باشیم، دیگر نمیتوانند بازیکن مورد نظرشان را با حمایت چند مدیر برنامه به تیم ملی بفرستند. هر کس میتواند مرا قانع کند در سال ۲۰۲۰ که من با تیم چهاردهم جدول توانستم عنوان بهترین دروازهبان نروژ را بهدست بیاورم، چه کسی در ایران عملکرد بهتری نسبت به من داشت؟ اگر با زبان کارشناسی و نه بیاحترامی، یک نفر شایستهتر از من برای بازی در تیم ملی پیدا کردند، دور فوتبال را خط میکشم و برای همیشه میروم.
به عنوان سؤال پایانی، نتیجه دربی را پیشبینی میکنی؟
پیشبینی نمیکنم اما آرزوی موفقیت برای تیم بزرگ و مردمی استقلال دارم.
ارسال نظر