هفت تیر بی گلوله ششلول بند مو طلایی
ناصر بزرگمهر- مدیر مسئول
مکانیسم ماشه، اسنپبک، برجام نافرجام، بازگشت تحریمها، معاهده ۱۹۵۵، قطعنامه ۲۲۳۱ یا هر عنوانی که قرار است در بازیهای سیاسی به روابط بین ایران و امریکا داده شود، یک هدف بزرگتر را باید در سیاستهای امریکایی جستوجو کرد. هدف بزرگ برای امریکا و سردمداران موطلایی، تحقیر دولت و ملت ایران و نشان دادن قدرت اسلحه به جهانیان است.
امریکا کشوری است که سالها مدعی آقایی و ریاست بر جهان بوده و منافع خود را در خارج از مرزهای این کشور و قاره امریکا جستوجو میکند و در همه جای جهان، از کره و ویتنام پنجاه سال قبل تا شیلی چهل سال پیش و کوبای سی سال قبل و افغانستان بیست سال گذشته و عراق ده سال قبل و ایران و یمن و مصر و لیبی و دهها کشور دیگر، بهدنبال منافع است.
امریکای بدون تاریخ که با حضور هزاران انسان رانده شده از کشورهای اروپایی و چینی و روسی و با کشتن میلیونها سرخپوست بومی و اسارت هزاران سیاهپوست برده افریقایی در دویست سال قبل شکل گرفته، بیهویتترین کشور جهان بهشمار میرود.
امریکای بیهویت براساس تاریخ دستکاری شده توسط تاریخنویسان انگلیسی و به اصطلاح امریکایی، فاقد تاریخ و فرهنگ و تمدن و اصالت است. موج مهاجرت اروپاییها، پس از سفر کریستف کلمب از کشور پرتغال به این قاره آغاز شد و اسپانیاییها در منطقه فلوریدای امروز ساکن شدند، بریتانیاییها شهر جیمزتاون در ویرجینیای امروز را آباد کردند، هلندیها نیوآمستردام را که اکنون نیویورک خوانده میشود، ساختند و فرانسویها نیز در ایالت جنوبی لوئیزیانا و اطراف رودخانه میسیسیپی ساکن شدند. حتی نام «امریکا» از نام دریانورد ایتالیایی آمریکو وسپوچی که با سفرهای اکتشافی و نقشهبرداری از سواحل قاره امریکا، نقش مهمی در شناسایی این کشور ایفا کرد، مشتق شدهاست.
در شکلگیری امریکا، مناطق مختلف امریکا چندبار بین قدرتهای بزرگ اروپایی دست بهدست شد و مهاجران بریتانیایی در بخشهای زیادی از سرزمین جدید مستقر و این بخشها بهصورت مستعمره بریتانیا اداره شدند و همیشه نبردهایی بین مهاجران اروپایی و مردمان بومی امریکا بر سر مالکیت زمین وجود داشت که به مرگ و نابودی سرخپوستان میانجامید.
جنگهای انقلاب امریکا از ۱۷۷۵ میلادی با نبرد لگزینگتون آغاز شد و در سال ۱۷۸۳ در پی امضای قرارداد صلح با بریتانیا پایان یافت. استقلال ۱۳ مستعمره یا ایالت امریکای شمالی با صدور اعلامیه استقلال امریکا در ۴ ژوئیه ۱۷۷۶ بهدست آمد. این ۱۳ ایالت سابق در حالی اعلام استقلال کردند که هیچیک هنوز دارای ویژگیهای حقوقی یک دولت نبودند.
دولت فرانسه که استقلال امریکا را پیروزی بزرگی برای خود در مقابل بریتانیا میدید، با افزایش کمکهای مالی و علمی سعی در نزدیک کردن کشور جدید با فرانسه داشت. در این راستا، معمار فرانسوی پیرشارل لانفان مأمور شد نخستین طرح جامع شهرسازی را برای شهر جدید واشینگتندیسی، پایتخت کشور ایالات متحده ارائه دهد.
فرانسه حتی تا یک سده پس از استقلال امریکا از بریتانیا، کشور امریکا را نمادی از صدور فرهنگ آزادیخواهی انقلابی فرانسوی میدید و به مناسبت صدمین سال استقلال امریکا، دولت فرانسه در سال ۱۸۸۶ مجسمه بزرگی با عنوان «روشنایی آزادی در جهان میدرخشد» به امریکا هدیه کرد که هماکنون در جزیره آزادی (Liberty Island) در بندر نیویورک نصب و به مجسمه آزادی مشهور است.
امریکای ساختهشده توسط مهاجران ماجراجوی ۳ قاره اروپا، آسیا، افریقا در ۲۰۰ سال گذشته توانست با عبور از جنگهای داخلی و کشتار بیرحمانه بومیان قاره کشفشده امریکا به موقعیتی جدید در جهان برسد، موقعیتی که با ثروت خدادادی و پهناوری آن قاره و وجود انسانهای گوناگون از همه جای کره زمین، امکان پیشرفت فردی و جمعی و شناسنامه جدید امریکایی را برای اسپانیولی و انگلیسی و فرانسوی و افریقایی و چینی و روسی و ایتالیایی و عرب و فارس و دهها نژاد دیگر فراهم کرد.
دو جنگ جهانی اول و دوم به توسعه و تثبیت این کشور که دور از جنگ بودند، کمک کرد.
امریکای تازه شکلگرفته با فتح کره ماه و دستیابی به آسمان و دریا، تصمیم گرفت اقتدار خود را با دخالت در این کشور و آن کشور ادامه دهد.
بعد از جنگ جهانی دوم، شرایط به سمت جنگ سرد و پنهان بین دو ابرقدرت ظهور یافته، یکی جدید و دیگری قدیمی حرکت کرد.
در قرن بیستم، ظهور اختراعات گوناگون و پیشرفتهای فناوری و تغییر نسلهای سنتی به مدرنیزه، مسیر حرکت جهان را دگرگون کرد، اما همچنان تفکر قدرتطلبی و اندیشه فاشیست شخصی از بعضی حاکمان کشورهای جهان دور نشد.
امریکا از جمله کشورهایی است که در ظاهر دموکراتیک، اما اسیر سرمایهداران بزرگ و پنهانی است که تلاش میکنند در ۳ زمینه مشخص، کره زمین را در تصرف داشته باشند؛
۱-حفظ سیستم مالی جهانی از طریق بانکها
۲-حفظ کارخانههای اسلحهسازی از طریق جنگهای داخلی، مذهبی و اعتقادی
۳-حفظ صنایع مدرن از طریق تبلیغات و ایجاد حرص مصرف و تغییر فرهنگ انسانی
امریکا برای حفظ توازن بین این ۳ موضوع در طول هفتاد سال اخیر با استفاده از ابزار سیاسی برای سرنگونی حکومتهای مستقل و آزادیخواه از هیچ تلاشی فروگذار نکرده است. نمونههای مشخص آن را در کشورهای امریکای لاتین، افریقا و خاورمیانه و ایران شاهد بودهایم.
دعوای امریکا با ایران را باید در اهداف بزرگتر دید، امریکا با حملات ۱۱ سپتامبر، دور جدیدی از حضور نظامی در کشورهای دیگر را آغاز کرد که تا به امروز ادامه دارد و نمیخواهد باور کند که جهان وارد دور تازهای از سیاست و قدرت و ارتباطات شده است.
به اعتقاد من، شیوع کرونا بخشی از سیاست جهانی برای تغییر در این نگرش بوده است. جهان آینده مطابق نقشههای از پیش تعیینشده جهان سرمایهداری حرکت نخواهد کرد، بند این بازی از دست بندبازان تئاتر عروسکی دنیا خارج خواهد شد، نسل کودک امروز، جهان آینده را بهتر خواهد ساخت و کاری از دست ششلولبندهای تگزاسی هم بر نخواهد آمد.
ارسال نظر