مطبوعات در افق آینده
ناصر بزرگمهر-مدیرمسئول
به پایان سال ۱۴۰۱ رسیدیم. همین ابتدا سالی نیکو برایتان آرزومندم. آنها که باور دارند، می گویند سال ۱۴۰۲ سال خرگوش است و خرگوش نماد سرعت، ذکاوت، پاکیزگی، بیآزاری، آرامش، باروری، زادوولد، امید و تولد دوباره است. من مثل هر سال باید در پرونده بررسی سالی که گذشت، بنا به مسئولیت حرفهای خود از وضعیت مطبوعات و رسانه بگویم و گزارشی از شرایط حال و آینده خود بدهم.مطبوعات هم مثل همه سرفصلهای زندگی اجتماعی، دچار اقتصادزدگی و آشفتگی سیاست و بحرانهای اجتماعی بوده و هست.من معتقدم در همه تاریخ مطبوعات صدوچندساله، از آغاز تاکنون و در همه دورانها، شرایط برای روزنامهنگاران خاص بوده است. امروز هم اگر من بخواهم فقط از سختیها بگویم، نسل جدید، دلش را به چه چیزی خوش کند. من میدانم شرایط امروز مناسب نیست، اما این باعث نمیشود که بهعنوان یک روزنامهنگار حرفهای ناامید باشم. سیاست و اقتصاد همانقدر که به مطبوعات فشار وارد می کنند، به نان و گوشت و پوست و استخوان جامعه هم لطمه میزنند، اما تاریخ نشان داده که هر دو گذرا هستند.موضوع دیگر تاثیرگذاری تکنولوژی بر روزنامهنگاری امروز است. بسیاری از مشاغل در طول تاریخ محکوم به نابودی یا تغییر شکل بودهاند. گرمابههای سنتی به سونا و جکوزی تبدیل شدند و دلاکهای سابق، به ماساژورهای خوشاندام و گرانقیمت و پنبهزن های گیتار بهدست دوره گرد به لحاففروشهای کارخانهای تغییر شکل دادهاند.
روزنامهنگاری امروز هم با پیشرفت تکنولوژی و آمدن کامپیوتر و بعد اینترنت، تغییر شکل پیدا کرده، اما ماهیت این حرفه ماندگار است و در بسیاری از موارد، تکنولوژی توانسته بهعنوان ابزار دست روزنامهنگاران، به این شغل کمک کند.با آمدن رادیو و تلویزیون هم خیلیها فکر میکردند روزنامهنگاری مکتوب از بین خواهد رفت، اما دیدیم که چنین نشد.ظهور موبایل و ساخت انواع نرمافزار، یک اتفاق نادر در تغییر شیوه اطلاعرسانی و گسترش فرهنگ شهروندخبرنگار و خبرخوانی از روزنامه کاغذی به دنیای دیجیتال بوده، اما در کشورهایی که فرهنگ مطالعه رشد کرده، باعث نابودی مطبوعات نشده است.در حال حاضر مشکل ما در ایران تغییر شکل تکنولوژی نیست؛ ما همچنان مشکل فرهنگی و عدم مطالعه در همه حوزهها را داریم. در این شرایط تورمی، وضعیت مالی و اقتصادی مطبوعات بسیار سخت و نگرانکننده است، اما همانطور که میدانید در طول تاریخ مطبوعات، همیشه روزنامهها و مجلهها وضعیت سختی داشتهاند و هیچ روزنامهنگاری با ذهنیت وضعیت مالی مناسب به این حرفه و شغل نپیوسته است. وضعیت اقتصادی مطبوعات در ۳ شکل مورد بررسی قرار می گیرد.اول، از طریق تکفروشی، که متاسفانه با کاهش افراد روزنامهخوان و پیشرفت تکنولوژی و تغییر شکل ارائه خبر و آمدن موبایلها و اطلاعرسانیهای کوتاه توسط شهروندخبرنگارها، تکفروشی از بین رفته و البته نبودن محل توزیع مناسب و تبدیل شدن کیوسکهای مطبوعاتی به سیگارفروشی و ارائه پفک و نوشابه و کمکاری نهادهای فرهنگی و شهرداریها نیز در از بین رفتن فرهنگ روزنامهفروشی بی تاثیر نبوده است.دوم، کمکهای یارانهای دولت است که سالیان بسیاری است قطرهچکانی شده و با تقسیمبندیهای خاص و خودی و نخودی کردن، برای بسیاری از مطبوعات مستقل، تقریبا به صفر نزدیک شده است.سوم، بخش آگهیهاست که در حال حاضر تنها محل ارتزاق مطبوعات است؛ به این صورت که با تلاش بازرگانی هر جریده، سهمی از بازار را در اختیار میگیرد و آن هم بسیار پیچیده و کاملا ارتباطی شده است.بدیهی است در این ۳ زمینه حتما دولتها، وزارت ارشاد، شهرداری، شورای شهر و بسیاری از سازمانها و نهادهای فرهنگی و اقتصادی میتوانند گامهای موثری بردارند.
بعضیها فکر میکنند ظهور پدیدهای همچون شهروندخبرنگار که خبر را در سطحیترین شکل ممکن مخابره میکند، کار حرفهای و معیشت روزنامهنگاران را به خطر انداخته، اما من چنین نمیاندیشم.خطر جاهای دیگری است؛ وجود شهروندخبرنگار نهتنها خطرناک نیست، بلکه میتواند باعث گرمی حوزه خبر هم بشود و من آن را برای حرفه روزنامهنگاری مناسب میدانم. اما مشکل در بخش فرهنگی است که جامعه از درون برای رشد اندیشه تهی شده است. جامعهای که فکر نمیکند، روزنامه نمیخواند، مجله نمیخواند، کتاب هم نمیخواند، تئاتر هم نمیرود، سینما هم نمیرود، به گالری نقاشی و عکس هم سر نمیزند، آدرس موزهها را هم نمیداند و... بهمرور در مسیر نابودی قرار می گیرد. بهاعتقاد من، یکی از وظایف اصلی دولتها کمک به رشد و تعالی فرهنگ در جامعه است. وزارتخانهها، سازمانها و نهادهای بسیاری، از دولت برای همین کار بودجه میگیرند، اما متاسفانه آن را در مسیرهای غلط هزینه می کنند.فرهنگ و هنر نظارتپذیر نیست و نظارت و دخالت در فرهنگ، همیشه نتایجی عکس داشته، اما دولتها هرگز از این نظارت دست برنمیدارند، این در حالی است که دولتهایی که آزادی بیشتری به مطبوعات دادهاند از نتایج بهتری برخوردار شدهاند. مطبوعات با آزادی نفس میکشند و میتوانند برای دولتها مرتبا سوت بزنند و آنها را از مخاطرات پیش رو، آگاه کنند.
مطبوعات نقش ریزعلیها را برای دولتها برعهده دارند و قبل از آنکه قطار دولت به نقطه سقوط و تصادف برسد، خودشان را به آتش می کشند تا لکوموتیوران باخبر شود، اما متاسفانه بسیاری از مسئولان در دولتها همیشه شعار استفاده از مطبوعات و راهنمایی منتقدان را میدهند، اما در عمل علاقهای به این آگاهی ندارند.آنها همیشه از نقد سازنده حرف میزنند، اما نقد سازنده از نظر دولتها و مسئولان یعنی تعریف و تمجید از آنها، در حالی که نقد منفی یا مثبت در ماهیت خود سازنده است. متاسفانه هنوز معنای نقد شناخته نشده است. درباره کمک به مطبوعات، سالهاست که گفتهایم ای کاش بهجای هر یارانهای، دولت قطعه زمین مناسبی را در اختیار وزارت ارشاد قرار میداد و این وزارتخانه با بودجه یارانهها، یک مدیاسنتر در آن تاسیس میکرد و همه مطبوعات میتوانستند از مکان مناسب بهره ببرند. ایجاد چاپخانه و ارزان کردن کاغذ و ابزار چاپ از پرداخت چند ریال یارانه به نشریات مهمتر است. مطبوعات مثل هر حرفهای باید باتوجه به توانمندی و ارزشهای خبری و گزارشهای مناسب هر رسانه و در رقابت سالم با یکدیگر رشد کنند. اتهامزنی و رشد قارچ گونه مطبوعات دولتی و شبهدولتی کمکی به رشد اندیشه و اطلاعرسانی و شفافیت افکارعمومی نمیکند.مطبوعات در سالی که گذشت، شرایط سختی را گذراندند و در آینده، ممکن است این راه با همین دستفرمان دولت و سیاسیون سختتر شود، اما روزنامهنگارانی که با عشق رشد و تعالی این سرزمین مینویسند، کتک میخورند، دادگاه میروند و زندانی میشوند، از حرکت باز نخواهند ماند و بیشک نسل سنتی، محافظهکار و پیری چون من، در این دویدن سالیان طولانی، چوبدست خود را در دوی امدادی به نسل جوان میسپارد و آنها عاشقتر از همیشه، از موانع می پرند و این ماراتن دانایی با استقامت دوندگان و روندگان عاشقپیشه خود تا ابد ادامه خواهد یافت.
ارسال نظر