|

آقای رئیس‌جمهوری ما جهان سومی نیستیم

ناصر بزرگمهر / مدیرمسئول

خلاف آنچه مزدوران شایعه کرده‌اند، این جغرافیا نیست که جهان سومی بودن را تعیین می‌کند.

خلاف آنچه دشمنان ما زمزمه می‌کنند، آدم‌ها هستند که جهان سومی را تعیین می‌کنند.

آدم‌ها هستند که جهان را می‌سازند.

آدم‌ها هستند که فرهنگ را شکل می‌دهند.

آدم‌ها هستند که سرنوشت سرزمین‌های‌شان را تغییر می‌دهند.

آدم‌ها هستند که همدیگر را می‌کشند.

آدم‌ها هستند که همدیگر را بغل می‌کنند.

آدم‌ها هستند که همدیگر را تحقیر می‌کنند.

آدم‌ها هستند که همدیگر را بزرگ و کوچک می‌کنند.

خلاف آنچه ستمکاران تاریخ گفته‌اند،

جهان به جغرافیا تعلق ندارد.

جهان با تاریخ ساخته می‌شود.

جهان سوم جا نیست.

جهان سوم مکان جغرافیایی نیست.

جهان سوم شخص است.

جهان سوم من هستم.

جهان سوم طرز تفکر من است.

جهان سوم محل جغرافیایی تولد آدم‌ها نیست.

جهان سوم فرهنگ من است.

جهان سوم پیشینه من است.

جهان سوم خانواده من است.

جهان سوم دوستان و یاران من است.

جهان سوم تاریخ من است.

جهان سوم خلاف آنچه شنیده و خوانده‌ایم، درون من است.

جهان سوم آن مرزهایی که داخلش زندگی می‌کنیم، نیست.

جهان سوم جایی است که من جهان سومی فکر می‌کنم.

جهان سوم جایی است که من با یک عطسه ساده، دست از هدف خود می‌کشم.

جهان سوم خرافات درون من است.

جهان سوم ناامیدی من است.

جهان سوم ریسمانی است که مرا به جهل بسته است.

جهان سوم بستری است که در آن می‌لولم.

جهان سوم اندیشه درون من است.

آقای رئیس‌جمهوری ما در جهان سوم باید دل به مردان و زنان جوانی بسپاریم که می‌خواهند جهان اول باشند. می‌خواهند بهترین باشند.

می‌خواهند جزو بهترین‌ها باشند.

می‌خواهند جهان را فتح کنند.

می‌خواهند آینده را بسازند.

می‌خواهند راه خودشان را بروند.

می‌خواهند دانش بیاموزند.

می‌خواهند کتاب بخوانند.

می‌خواهند تئاتر بروند.

می‌خواهند مسجد بروند.

می‌خواهند سینما بروند.

می‌خواهند موسیقی گوش کنند.

می‌خواهند جهان پیرامون‌شان را دوباره کشف کنند؛ زیرا آنها مردان و زنان جوانی هستند که خدا را دارند؛ زیرا پیامبر خدا با آنها است، زیرا بهترین سرزمین عالم را دارند، در حالی که برف را در کوه‌های سبلان می‌بینند، آب گرم را در یک ساعتی خلیج‌فارس دارند.

نفت دارند، گاز دارند، طلا دارند، معادن بی‌نظیر دارند.

زیرا جوان هستند، اندیشه دارند، چشم دیدن دارند، گوش شنیدن دارند، زبان سخن گفتن دارند.

آنها ملتی هستند که امید و تدبیر دارند.

آقای رئیس‌جمهوری همه باید باور کنیم که ایران جهان سوم نیست. ایران در طول تاریخ برای جهان حرف‌های بسیار داشته است. ایران به تاریخ درس داده است. حالا فرصت دوباره‌ای است که همه با هم از ایران بزرگ بگوییم. اگر در طول تاریخ از ۱۰ شاعر بزرگ جهان، ۵ نفر آنها ایرانی هستند، اگر در دانش‌های گوناگون پزشکی و شیمی و نجوم و ریاضی و شعر و ادب و دانش انسانی و اجتماعی، نام‌های به یاد ماندنی در تاریخ با پسوند ایرانی باقی گذاشته‌ایم و از ابن‌سینای ایرانی، خیام ایرانی، ابوریحان ایرانی، زکریای ایرانی، فارابی ایرانی، سعدی ایرانی، حافظ ایرانی، فردوسی ایرانی، مولانای ایرانی، عطار ایرانی، ناصرخسرو ایرانی تا معاصران که هزاران نام ماندگار در عرصه‌های گوناگون هستند با آبرو و افتخار نام می‌بریم باید از صدها هزار اندیشمند و مدرس و پزشک و مهندس و کارآفرین معاصر ایرانی در داخل کشور به‌عنوان بزرگ‌ترین و گرانمایه‌ترین سرمایه‌های امروز ایران و حتی در خارج از کشور به‌عنوان صادرات پرارزش ایران نام ببریم و حمایت عملی انجام دهیم.

آقای رئیس‌جمهوری باید سیاست‌های تبلیغاتی و رسانه‌ای را تغییر دهید. در همه سرزمین‌های جهان از جهان‌اولی‌ها تا جهان‌آخری‌ها دزدی، چپاول، فرصت‌طلبی، جنایت، فحشا، رشوه‌گیری و رشوه‌دهی در همه گروه‌های اجتماعی از رئیس‌جمهوری‌ها تا وزیران و کارمندان ساده و پلیس و نهاد قضا وجود دارد. بدیهی است در سرزمین‌هایی این فساد بیشتر و در جاهایی کمتر است. از سرزمین آفتاب تابان تا سرزمین‌های سرد اسکاندیناوی به‌عنوان الگوهای برتر نام برده می‌شود. از بهترها بیاموزیم و از بدترین‌ها هم به مصداق ضرب‌المثل «ادب از که آموختی، از بی‌ادبان» باز هم بیاموزیم و دوری کنیم. این تنها راه نجات سرزمین ماست. ما در حوزه مدیریت ضعیف شده‌ایم. بازگشت به کلاس‌های اول مدیریت و برنامه‌ریزی درست برای انتخاب مدیران باید سرلوحه دولت شما و همه دولت‌ها شود. مدیریت قوی و سالم که عاشق این سرزمین باشد، می‌تواند ما را از اختلاس‌ها، دزدی‌ها، اقتصاد زیرزمینی، گرانی و هزار درد به‌ظاهر بی‌درمان دیگر نجات دهد. چنین سرزمینی، چنین مردمی و چنین جوانانی حق دارند که جهان سوم خوانده نشوند. آنها حق دارند از این همه موهبت خدادادی بهره ببرند و زندگی آرام و خوشی داشته باشند. آنها حق دارند وضو با تپش پنجره‌ها بگیرند، مهرشان نور و ایران سجاده‌شان باشد و نمازشان را پی تکبیره‌الاحرام علف بخوانند و حجرالاسودشان روشنی باغچه‌ها باشد. هر ایرانی مسلمان و غیرمسلمان می‌تواند در درون خود رستم باشد و هنگام نبرد علیه تاریک‌اندیشان فریاد بزند:

چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد

من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک

کدخبر: 64236

ارسال نظر

 

آخرین اخبار

پربازدیدترین