آقای رئیسجمهوری رانت را خفه کنید
ناصر بزرگمهر / مدیر مسئول
به نام او که هر چه بخواهد همان میشود
آقای رئیسجمهوری
در این روزهای تلخ اجازه دهید با یک طنز تلخ فرنگی، ساخته و پرداخته ذهن خلاق ایرانی که در دنیای مجازی میچرخد، شروع کنم.
میگویند روزی برای تعمیر و نگهداری یک پروژه بزرگ مناقصهای برگزار شد. یک پیمانکار چینی، یک پیمانکار اروپایی و یک پیمانکار مکزیکی در این مناقصه شرکت کردند.
پیمانکار چینی پس از بازدید محل و بررسی هزینهها مبلغ پیشنهادی خود را ۷۰۰ هزار دلار اعلام کرد و گفت ۳۰۰ هزار دلار بابت تهیه مواد اولیه و ۳۰۰ هزار دلار بابت هزینههای کارگران و ۱۰۰ هزار دلار هم بابت کار و سود و استفاده خودش خواهد بود.
پیمانکار اروپایی پس از بازدید محل و بررسی هزینهها مبلغ پیشنهادی خود را ۹۰۰ هزار دلار اعلام کرد.
مسؤل پروژه دلیل نرخگذاریاش را پرسید و وی در پاسخ گفت: ۴۰۰ هزار دلار بابت تهیه مواد اولیه و ۴۰۰ هزار دلار بابت هزینههای کارگران و ۱۰۰ هزار دلار هم بابت کار و سود و استفاده خودش خواهد بود.
اما نوبت به پیمانکار مکزیکی که رسید بدون محاسبه و بازدید از محل به سمت مسئول پروژه رفت و در گوشش گفت: نرخ پیشنهادی من ۲ میلیون و ۷۰۰ هزار دلار است!
مسئول پروژه با عصبانیت گفت: تو دیوانه شدی، چرا ۲ میلیون و ۷۰۰ هزار دلار؟!
پیمانکار مکزیکی در کمال خونسردی در گوشش گفت: آرام باش، یک میلیون دلارش برای تو، یک میلیون دلار هم برای من و ۷۰۰ هزار دلار هم برای پیمانکار مکزیکی است که کار را انجام میدهد.
میگویند در این قصه طنز تاریخی پیمانکار مکزیکی در مناقصه پیروز شد!
آقای رئیسجمهوری
بدیهی است که میدانیم این قصه فقط یک طنز تلخ است و در واقعیت هرگز چنین چیزی اتفاق نمیافتد، اما به هر حال در تاریخ و جغرافیای ملل هم واژهای وجود دارد که به آن «شباهتهای ناگزیر» میگویند. شباهتهای ناگزیر تفکراتی است که در ناخودآگاه انسانها و در دو محیط جغرافیایی متفاوت بهوجود میآید. هنرمندان بسیاری در جهان از یک موضوع دو اثر نسبتا شبیه هم خلق کردهاند. این موضوع با کپیکاری کاملا متفاوت است.
آقای رئیسجمهوری
موضوع رانتهای اقتصادی و امضاهای طلایی مربوط به امروز و دیروز نیست؛ موضوعی با پیشینه تاریخی در همه سرزمینها و کشورهای جهان است، اما نکته اساسی این است که بسیاری از دولتهای مترقی تلاش میکنند راههای اساسی و بنیادی برای جلوگیری از این فساد ویژه برنامهریزی کنند و با تدوین قوانین لازم هم از مدیران خوشنام و سالم خود حمایت کنند و هم جلو هرگونه سوءاستفاده از مسئولیتهایی را که رانت اطلاعاتی در آن نهفته است، بگیرند.
آقای رئیسجمهوری
وقتی قرار میشود از میان یک بیابان یا جنگل یک آزادراه عبور کند، رانت اقتصادی تنها در سرمایهگذاری و حوزه فعالیت پیمانکاران پنهان نشده، رانت بزرگتر اقتصادی در اطلاعاتی پنهان است که صدها نفر از محل عبور جاده و خیابان و بزرگراه دارند؛ آنهایی که با زدوبند و به اسم این و آن زمینهای اطراف را با نرخ ارزان میخرند و با شروع شدن پروژه به صدها برابر نرخ واگذار میکنند.
آقای رئیسجمهوری
هر پروژه بزرگ را در این سرزمین نگاه کنید، از این آفتها همراه خود داشته و خواهد داشت. روزگاری که منطقه پارس جنوبی در عسلویه با چند کپر و چند ماهیگیر شناسایی شد، زمینهای آن هیچ ارزش مادی نداشت. وقتی نخستین هلیکوپتر برای شناسایی محل رفت کسی فکر نمیکرد یک روز همان زمینها ارزش املاک شمیرانات را پیدا کنند و دولت ناچار شود که کوه را در دریا بریزد و زمین بسازد.
آقای رئیسجمهوری
انتخاب زمینهای مسکن مهر در همه شهرهای کشور نمونه خوبی برای نشان دادن رانت اطلاعاتی جماعتی است که میدانستند در هر شهر، کدام نقطه قرار است آباد شود و پیشاپیش صاحب زمین و مسکن در آن حوزهها شدند.
آقای رئیسجمهوری
هر کدام از تصمیمهای دولتی، چه خوب و چه بد، با خودش رانتی را به همراه دارد. اعلام ارز ۴۲۰۰ تومانی یا جلوگیری از واردات خودرو یا صادرت نخود و لوبیا و پیاز و سیبزمینی، تغییرات قیمتی کاغذ و پراید و صدها نمونه دیگر دستورهای لحظهای و تصمیمهای خلقالساعه نیستند. بدون شک تغییرات نرخ ارز و تصمیمگیری درباره آن، فرآیندی را طی کرده که از شخص رئیسجمهوری، هیات دولت، مدیرانعامل بانکها، معاونان وزیران، کارشناسان بانک مرکزی و دهها فرد دیگر تا ماشیننویسهای دبیرخانههای ذیربط و گاهی اعضای خانوادههایشان در جریان آن قرار میگیرند. شما بهتر از هر کسی میدانید که در دو هفته قبل از اعلام نرخ ارز و تغییرات آن، بیشترین خرید و فروش ارز در صرافیهای آزاد انجام شد.
آقای رئیسجمهوری
با امضاهای طلایی و رانت اطلاعاتی، همیشه اقلیت چندصد نفری برنده میشوند و اکثریت جامعه چند میلیونی میبازند. موضوع مثل قرعهکشیها و انتخاب یک برنده است؛ هزاران نفر میبازند تا یک نفر تصادفی مثلا خوشبخت شود.
کسانی که روز قبل از اعلام ممنوعیت ورود اتومبیل، ماشینی خریدند، برنده شدند. ثروت آنها به یکباره دهها برابر شد و آنها که روز قبل، اتومبیل خود را فروختند بازنده مطلق شدند. این قصه برای مسکن، طلا، ارز و حتی نان و پنیر یک کارگر ساده هم صدق میکند.
بسیاری از کشورها، هرگونه تصمیم را ازطریق رسانهها شفافسازی میکنند و اطلاعرسانی همگانی و برنامهریزی بلندمدت را سرلوحه کار خود قرار دادهاند.
آقای رئیسجمهوری
مردم از اینکه همیشه بازنده باشند و چند نفر به خوشبختی برسند خستهاند؛ فکری به حال این رانتهای اطلاعاتی بکنید.
ارسال نظر