آقای رئیسجمهوری به ناآزموده مفرمای کار
ناصر بزرگمهر / مدیرمسئول
به نام او که هر چه بخواهد همان میشود
یک بار به مهندس نعمتزاده وقتی که وزیر بودند عرض کردم، فرق بین دکترها بهمعنای پزشک با مهندسان در این است که دکترها میتوانند اشتباهات خود را در خاک کنند و خطاهای پزشکی را به کمک همکاران دیگر در سازمان صنفیشان لاپوشانی کنند و کمتر محاکمه میشوند و از میان میلیونها قصوری که تا به امروز در دنیا داشتهاند، فقط پای چنددهتایشان به محکمه و بازخواست کشیده شده و تازه حکم آنچنانی هم صادر نشده است.
اما اشتباه مهندسان بسیار پرسروصدا است. وقتی هواپیمایی سقوط میکند، وقتی قطاری از ریل خارج میشود، وقتی پلی فرو میریزد، وقتی پلاسکویی به آتش کشیده میشود، وقتی تایتانیکی غرق میشود، وقتی اختراعی منفجر میشود، وقتی برجی از هم میپاشد و وقتی آجری میافتد، صدایش گوش جهان را کر میکند، همه خطاهای مهندسان دیده میشود، نمیتوانند بهسادگی لاپوشانی کنند. همیشه خلبان مقصر نیست؛ جعبه سیاه افشا میکند، کوه یخ کمی مقصر است، ناخدا کمی مقصر است، اما نقش بدنه کشتی و کار مهندس اشتباه اصلی و باعث مرگ تایتانیک در تاریخ است. آسمانخراشهای جهنمی، نام برجهایی است که بهخاطر دزدی در مصالح و صرفهجویی سازندگان، بارها بر پرده سینما نقش بسته است.
آقای رئیسجمهوری
در این یادداشت نمیخواهم پزشکان یا مهندسان را در رشته و دانش و علمشان محکوم یا تبرئه کنم. این مقدمه را نوشتم که مدخلی باشد برای آنکه بگویم در ۴۰ سال گذشته، مدیریت کشور در دستان مدیران علوم ریاضی و تجربی بوده است.
آمار بررسی ۱۲ دولت بعد از انقلاب نشان میدهد که اکثریت اعضای هیات دولتها دارای تحصیلات مهندسی و گاهی پزشک بودهاند و چند نفری هم در ۳ وزارتخانه خاص تحصیلات حوزوی یا اقتصاد و حقوق داشتهاند و اقلیت بسیار کمی با دانش علوم انسانی، علوم اجتماعی یا تحصیلات مدیریتی در دولت نقش بازی کردهاند.
این شاید یکی از اساسیترین مشکلات همه ۱۲ دولت گذشته بوده و خواهد بود. این آمار اگر با آمار جهانی و کشورهای پیشرفته مقایسه شود، شرایط ناامیدکنندهتری را به ما نشان خواهد داد.
آقای رئیسجمهوری
امیدوارم سوال نکنید که حالا چه فرقی میکند که معاون اول دولت مهندس صنایع باشد یا تحصیلکرده دانش مدیریت؟ وزیر مخابرات، مهندس برق باشد یا کارشناس مدیریت؟ وزیر خارجه مهندس باشد یا دکترای روابط بینالملل؟ وزیر بهداشت مدیریت پزشکی خوانده یا دکتر داروساز باشد؟ وزیر رفاه تحصیلات علوم اجتماعی داشته باشد یا مهندسی از فلان جا؟ وزیر کشاورزی مدیریت کشاورزی بداند یا مهندس عمران باشد و در عوض وزیر علوم، نویسنده کتاب راهنمای کاشت و داشت و برداشت درخت گردو باشد؟ وزیر نفت مهندس راه و ساختمان، وزیر هنر تحصیلکرده حوزه و فلسفه، وزیر جهانگردی مهندس عمران، وزیر ورزش کارشناس علوم سیاسی، وزیر صنعت حقوقدان و الباقی که اگر بخواهم با دقت همین یاران دولت دوازدهم یا دولتهای قبل را بررسی کنم، قصه ما به شاهنامه خواهد رسید.
آقای رئیسجمهوری
اشارهای به نحوه دریافت بعضی از مدارک تحصیلی که در زمان مدیریت و مسئولیت افراد گرفته میشود نمیکنم. در دانشکده و دانشگاههای زیر نظر خودشان، بدون حضور در یک کلاس درس با بورس، لیسانس و فوقلیسانس و دکتری دریافت میکنند که بارها موضوع آنها مطرح شده است.
میخواهم در این یادداشت بر علوم انسانی، بر دانش مدیریت، بر علم روابط عمومی، بر مدیریت اقتصادی، بر علوم اجتماعی، بر درس ارتباطات انسانی، بر واحدهای افکار عمومی، بر برنامهریزی فرهنگی و اهمیت آنها در حوزه کلان کشورها اشاره کنم.
آقای دکتر فرهنگی، چهره ماندگار مدیریت کشور تعریف میکرد که هر رئیسجمهوری در فلان کشور با هر تحصیلاتی که انتخاب شود، بعد از انتخاب شدن، چند واحد درسی را با بهترین استادان بهصورت فشرده میگذراند؛ حفظ منافع ملی، اهمیت روابط عمومی، توجه به افکار عمومی، آشنایی با اقتصاد خرد و کلان.
آقای رئیسجمهوری
جنابعالی که در کارنامه تحصیلی خود علاوه بر تحصیلات حوزوی، حقوق قضایی، حقوق عمومی و حقوق اساسی خوانده و دارای پروانه وکالت هستید و از خانواده علوم انسانی بهشمار میروید و با جایگاه دانش مدیریت در علوم آشنا هستید، بهخوبی میدانید که در دنیای امروز برای اداره یک بیمارستان از پزشک حاذق استفاده نمیکنند، دانشی به نام مدیریت پزشکی و مدیریت بیمارستانی وجود دارد که کمی پزشکی، کمی حسابداری، کمی آشپزی، کمی نظافت، کمی ارتباطات، کمی روانشناسی، کمی آدمشناسی و حتی کمی زبالهشناسی میآموزد.
در دنیای امروز برای اداره یک هتل، علم هتلداری وجود دارد. هرگز برای اداره بخشهای هنری لازم نیست برجستهترین هنرمندان را گزینش و منصوب کنیم.
باید امکانات لازم را در اختیار یک کارگردان خوب قرار دهیم تا فیلم بسازد؛ نه آنکه معاون سینمایی شود، یا باید بهترین امکانات چشمپزشکی را در اختیار پزشک باتجربه بگذاریم تا به جای امضای کارتابل نامههای اداری و سیاستگذاری و برنامهریزی که بهطور حتم در آن توانایی کامل ندارد، چشمهای بیشتری را معاینه و عمل کند و برای جامعه با دانش خودش مفید باشد.
هرگز کمالالملک را مسئول یک گالری نقاشی نمیکنند، هرگز کسی را که کاشت و برداشت درخت گردو را بلد است برای هدایت هزاران استاد و دانشجو منصوب نمیکنند.
آقای رئیسجمهوری
هنوز یک سال و نیم باقی است؛ در کارهای بزرگ، مردمان بزرگ بگمارید.
در کتاب «مدیریت کوتولهها» قصه امیر عمرو لیث بعد از شکست در مقابل امیر اسماعیل سامانی را ثبت کردهام که گفت: به کارهای بزرگ مردمان خرد گماردم و کارهای خرد به مردمان بزرگ سپردم و بر من این رفت که میبینید.
با سعدی علیهالرحمه همراه شویم:
به پیکار دشمن دلیران فرست
هژبران به ناورد شیران فرست
به رای جهاندیدگان کار کن
که صید آزمودهست گرگ کهن
گرت مملکت باید آراسته
مده کار معظم به نوخاسته
به خردان مفرمای کار درشت
که سندان نشاید شکستن به مشت
نخواهی که ضایع شود روزگار
به ناآزموده مفرمای کار
ارسال نظر