وضعیت عجیب و غریب مدیریت وطنی و نیاز به واردات مدیر
ناصر بزرگمهر - مدیرمسئول
روزی آقای مهندس نعمتزاده در دوران وزارت صنعت، معدن و تجارت در جلسهای درباره مشکلات حوزه خودرو کشور گفت در صورت لزوم بهتر است مدیر وارد کنیم.
عدهای به این حرف خندیدند، عدهای فحش دادند، عدهای تمسخر کردند، عدهای مدح گفتند، عدهای او را به استیضاح تهدید کردند و عدهای هم بر اسب مراد قدرت نشستند و تاختند و مدیریت کوتولهها راه خود را ادامه داد.
به اعتقاد من و بسیاری از افراد در مسئولیتهای مختلف، حتی یکی دو رئیسجمهوری، بزرگترین و اصلیترین مشکل کشور، موضوع مدیریت است. مدیریت مهمترین تکه گمشده پازل همه دردهای سرزمین ماست. برای اینکه مدیریت توانمند داشته باشیم، بررسی وضعیت مدیریت نیاز اصلی است.
مدیران توانمند باید دو خصوصیت «تحصیلات» و «تجربه» را با هم داشته باشند. متاسفانه معمولا مدیران تحصیلکرده ما جوان هستند و تجربه کافی ندارند و مدیران پیر و باتجربه ما نیز تحصیلات روز و دانش مرتبط با شرایط دنیا را ندارند.
مشکل دیگر ما در حوزه مدیریت، انتصاب مدیران غیرمرتبط در پستهای تخصصی است که بدون تجربه و تحصیلات، با رانت فامیلی و رفاقتی و سفارشی و امثالهم پشت میزهای تصمیمگیری مینشینند.
شرایط سختی که امروز بر اقتصاد، صنعت، معادن، تجارت، مسکن، فرهنگ، هنر، آموزش و پرورش، خودرو، بازار ارز و سکه، خورد و خوراک و زندگی مردم جاری و ساری است از نبود دانش مدیریت و شرایطی است که باید در انتصابها و تغییرات ابتدای انقلاب دید.
اگر باور کنیم که مدیریت دارای اهمیت است، بهنظر میرسد در همه سالهای گذشته ما فقط در یک مورد مدیر وارد کردیم.
حضور مدیر و سرمربی و مربی و بازیکن در فوتبال و چند موردی در والیبال و یکی دو ورزش دیگر، تنها موارد نادری است که در آنها میلیاردها تومان از ثروت کشور را به دلخوشی یکی دو شوت بیشتر و یکی دو گل به دروازه حریف هزینه کردیم یا به قول مخالفان به باد هوا دادیم و به قول موافقان تشویق و شور و هیجان به بار آوردیم؛ استفاده ازکیروش، ویلموتس، پوکله پوویچ، تومیسلاوایویچ، میروسلاوبلاژویچ، برانکو ایوانکوویچ، دراگان اسکوچیچ و انواع نامهای باارزش و بیارزش که نسل من را بیشتر به یاد مسکویچ میاندازد که بچه بودیم و میخواندیم؛ مسکویچه، سرپیچه، نمیپیچه.
بدیهی است امروز همه میدانند که استفاده از مربی و مدیر و بازیکن در ورزش هم برای ایجاد کار زیربنایی انجام نشده و بیشتر توسط دلالها برای دریافت وجههای زیرمیزی بوده و ورزش ایران هم با مسکویچه و سرپیچه و نمیپیچه و آخرین سرمربی که آوردند ظاهرا میلیاردها تومان ثروت مملکت را با یک قرارداد ترکمانچای به باد داده و فعلا پای قوه قضاییه و نهادهای امنیتی را به میان کشیده که مثل هر ایرانی امیدوارم حق ملت و بیتالمال در این ورزش بیسرانجام حفظ شود.
ورزش را مثال زدم تا بگویم استفاده از مربی باتجربه و حرفهای، البته اگر بدون دلالی باشد، تنها راهحل موفقیت و رسیدن به قله افتخار است و اگر بهترین بازیکنها را داشته باشیم اما مدیر و مربی نداشته باشیم، راه به جایی نمیبریم.
البته من در ورزش هم معتقدم آقای دولت باید ۱۰ سالی همه بودجهها را خرج ورزشهای همگانی کرده و زیرساختها را فراهم آورد و در هر کوی و برزن و محله و شهر ورزشگاه بسازد و بعد وارد کار حرفهای بشویم.
اگر به مربی و بازیکن و سرمربی در ورزش معتقدیم، باید سوال کنیم که اهمیت کدام یک از سرفصلهای زندگی ما کمتر از ورزش است؟
آیا اقتصاد، صنعت، معدن، تجارت، مسکن، بانکداری، خودروسازی، سدسازی، کارخانهداری، دامداری، کشاورزی، فرهنگ، هنر، آموزش، پرورش و صدها مقوله دیگر از ورزش کماهمیتتر هستند؟
آیا نمیتوان بهطور مثال برای این خودروسازی درمانده و نابودشده، از یک مدیر بازنشسته یا باتجربه بنز و بامو و پژو و رنو و تویوتا و نیسان و شورولت و جیپ و هزار برند دیگر در جهان استفاده کرد؟
این روزها بحث باز شدن مدارس و کرونا، با اظهارنظرهای بعضی از مسئولان، دستمایه شوخی کودکان چندساله شده که در دنیای مجازی دست بهدست میشود. (شب میگویید کلاسهای آنلاین و صبح از کلاس حضوری حرف میزنید.)
رئیس مرکز هماهنگی حوزه وزارتی آموزش و پرورش در برنامه شبکه اول سیما که ازسوی همه دنیا و همه دوست و دشمن، در حال رصد شدن است، یک جمله مناسب با فعل و فاعل نمیتواند بگوید و فرمایش میکند: «بچهها قبل از اینکه در واقع حرکت کنند بروند به سمت مدرسه، میتوانند با مدرسه تماس بگیرند، اگر معلم مدرسه، کلاس را میشناسند در دوره ابتدایی معلم را میشناسند، اگر مدیر، معاون، کادر مدرسه را میشناسند تماس بگیرند...»
مجری محترم هم بهجای سوال مناسب و برخورد، در جهت کمک و همراهی ایشان میفرمایند: «اگر از طریق شبکههای ارتباطی که برقرار است تا صبح شنبه فهمیدند که فهمیدند، وگرنه شنبه صبح کسب اطلاع کنند ببینند باید بروند مدرسه یا نه»
این وضعیت مدیریت و تصمیمگیری در وزارتخانهای است که میلیونها خانواده و محصل با آن درگیر هستند و در شب باز شدن مدارس، هنوز نمیدانند چه کنند؟ این مدیران خودشان نیاز به ثبتنام در کلاسهای اکابر آقای قرائتی دارند.
آقای دولت
باور کنید چارهای نیست. رهبر ارکستر مهم است. نوازندگان هر کدام ساز خود را میزنند. در حوزه اقتصاد، مسکن، بانکداری، خودرو، آموزش و بسیاری چیزهای دیگر باید رهبر ارکستر و مدیر داشته باشیم. حالا که دستهبندیهای سیاسی و حزبی، جامعه خودمان را به خودی و غیرخودی تقسیم کرده و نمیتوانیم از غیرخودیهای عاشق این سرزمین بهنحو درست استفاده کنیم و اکثریت باسوادان باتجربه را خانهنشین کردهایم، حداقل بدانیم که تنها فوتبال نیست که به پوویچ، وایویچ، بلاژویچ، ایوانکوویچ، اسکوچیچ نیاز دارد. همه حوزهها به یک «ساندویچ» نیاز دارند؛ مدیر وارد کنید.
ارسال نظر