|

انتخابات اون‌وری‌ها اقتصاد این‌وری‌ها

ناصر بزرگمهر- مدیر مسئول

رئیس‌جمهوری محترم فرموده‌اند: موضوعات منافع ملی کشور را به انتخابات گره نزنید؛ کار کردن برای انتخابات اشکالی ندارد اما منافع ملی فدای انتخابات نشود.

ناصرـبزرگمهر

وی گفت: دولت رو به پایان امریکا در این مدت از سیاست‌های ما فاصله گرفت. سیاست اصولی ما سیاست بیشتر کشورهای مستقل و مهم جهان است. اگر امریکا به سیاست ما نزدیک شد، شرایط جدیدی پیش می‌آید و اگر دور شد آن موضوع دیگری است.

نمی‌دانم چرا مدتی است هر یادداشتی می‌خواهم بنویسم این حکایت یادم می‌افتد:

یک روز شخص بینوایی که از سرما می‌لرزید، روی آب سیلابی رودخانه، چیزی مانند پوستین دید. با خود گفت خدا رسانده؛ قدری همت کن و آن را از آب دربیاور و بپوش.

مرد بینوا خود را به آب انداخت و با زحمت زیاد به پوستین نزدیک شد تا آن را از آب بگیرد، اما آنچه سیل آورده بود، نه پوستین بود و نه خیک روغن، بلکه خرس زنده‌ای بود که در سیلاب دست و پا می‌زد و منتظر بود دستش به چیزی بند شود و خودش را نجات بدهد.

همین که آن مرد نزدیک شد و برای برداشتن پوستین دست دراز کرد، خرس هم برای نجات خودش به‌دست و پای آن مرد چسبید و مرد بیچاره هرچه تلاش کرد که از او کنار بکشد، ممکن نمی‌شد.

مردم دیدند که آوردن پوستین خیلی طول کشید و مرد هم دارد همراه سیل پیش می‌رود و از دور نمی‌دانستند که چرا مرد نمی‌تواند پوستین را بیاورد. فریاد زدند خب اگر نمی‌توانی پوستین را بیاوری ولش کن و خودت برگرد؛ مبادا سیل تو را ببرد. مرد بیچاره فریاد می‌زد بابا من پوستین را ول کرده‌ام، اما پوستین من را ول نمی‌کند.

حالا ما مردم هر صبح با نعره‌های خرس مرگ، خرس کرونا، خرس گرانی، خرس تورم، خرس ارز، خرس سکه، خرس پراید، خرس مسکن، خرس مدیریت نادانی، خرس توهم، خرس اذیت و آزار دیگری، خرس ناامنی، خرس وحشت از آینده، خرس بی‌تدبیری، خرس ناامیدی، خرس بیکاری، خرس بی‌کاغذی، خرس بی‌خبری و... بیدار می‌شویم و تا می‌خواهیم مروری کوتاه از خبرها داشته باشیم، پیام می‌رسد این گران شد، آن کمیاب شد، این تحریم شد، آن نابود شد، این رفت، آن مرد.

آقای رئیس‌جمهوری محترم، ما می‌خواهیم رهایش کنیم و هیچ چیز نگوییم و ننویسیم، اما دولتمردان چنان وضعیت اقتصاد را با آن‌ور آب گره زده‌اند که بعید می‌دانم دولت بعدی و بعدی هم بتواند این گره را باز کند.

ما هم مثل شما می‌گوییم اقتصاد ملی و تولید ملی و همه راه‌حل‌ها در این‌ور آب است و یک «جو» همت می‌خواهد و ربطی به هیچ «جو» دیگر ندارد و هر «جو» که با هر ظریفی رفاقت و دوستی هم داشته باشد به درد ما مردم نخواهد خورد، اما نمی‌دانم چرا سازمان برنامه و بانک مرکزی شما باور ندارند.

اولی که به‌دنبال خلق پول برای پرداخت یارانه و بارانه و دارانه و امثالهم است و دومی هم که مصلوب بی‌اختیار سیاست است و ارزشی برای پو ل ملی قائل نیست و چندهزار بار گران کردن ارز را پشیزی نمی‌داند و گروه سوم یعنی بانک‌ها و اعضای اتاق‌های صادرات و واردات کشور هم که با دلار ۴۲۰۰ تومانی جهانگیری به حال و هول مشغولند و برای‌شان بازی انتخابات، دو سر برد است و از هر کس که کشته شود بر کام آنها می‌افزاید.

در دنیای مجازی نوشته بودند:

روزی وقتی می‌گفتند ممکن است پراید ۷ میلیون تومانی، ۲۰ میلیون تومان شود، می‌خندیدیم و می‌گفتیم دیوانه است؛ حالا برای پراید ۱۲۰ میلیون تومانی سرودست می‌شکنیم.

برای دلار ۳۰ هزار تومانی صف می‌ایستم.

کی فکر می‌کردیم با تدبیر و امید، خانه، سهام، سکه، پفک، نوشابه، سیگار، نان خوردن و همه چیز، همین طور بالا و بالاتر برود.

همه اینها را فقط و فقط خلق بی‌حساب‌وکتاب نقدینگی کرد و تا زمانی که در بر همین پاشنه بچرخد، خواهد کرد.

دولت برای مخارجش بی‌محابا نقدینگی می‌سازد.

۸ سال است که حاضر نیست، میلیاردها تومان یارانه بی‌اثر ۴۵ هزار تومانی را به‌خاطر سیاست قطع کند؛ حالا هم که مجلس می‌خواهد بیشترش کند.

بانک‌ها برای بقا به بنگاهداری مشغولند و با خرید و فروش و تصاحب املاک ضرر مدیریت ناتوان خود را می‌دهند و متاسفانه این چرخه خودش، خودش را تقویت می‌کند.

آقایون مسئول هم به‌جای ذوق‌زدگی از انتخاب این یا باخت آن دیگری به فکر کاهش تصدی‌گری در اقتصاد و کنترل رشد سرطانی نقدینگی نیستند.

البته کنترل نقدینگی به‌تنهایی دوای درد اقتصاد ما نیست اما از بدتر شدن وضع جلوگیری می‌کند، وگرنه انتخابات اون‌ور آب دردی از ما کم نمی‌کند. اگر کامران نجف‌زاده، خبرنگار سیما هم در آنجا رئیس‌جمهوری بشود، توفیری در شرایط ما نخواهد داشت.

 دیگری نوشته است:

 اصلا بانک مرکزی می‌داند افت ارزش پول ملی یعنی چی؟

ما هر روز شاهد از بین رفتن ارزش پول ملی هستیم، نه افت ارزش پول ملی. امروز اگر کسی تصمیم بگیرد برای یک ماه به خارج از ایران سفرکند، غیر از هزینه بلیت و... فقط هزینه یک ماه اقامت در هتل، در شرایط متوسط با دلار ۳۰ هزار تومان، شبی ۹ میلیون تومان و ۳۰ شب آن ۲۷۰ میلیون تومان خواهد شد که این هزینه برای ثروتمندان هم گران است، در حالی که تا ۳ سال قبل، در شرایط متوسط، با دلار ۴ هزار تومانی، ۳۰ شب آن ۳۶ میلیون تومان می‌شد.

۳ سال پیش، اگر یک خارجی به ایران می‌آمد، هزینه هر شب اقامت در بهترین هتل ۴۰۰ هزار تومان و با دلار ۴ هزار تومان، ۳۰ شب آن ۳ هزار دلار می‌شد؛ اما الان هزینه هر شب اقامت در ایران ۴۰۰ هزار تومان و با دلار ۳۰ هزار تومانی یعنی هر شب ۱۳ دلار و ۳۰ شب آن ۳۹۰ دلار می‌شود. در واقع یک خارجی الان برای اقامت یک‌ماهه ۳۹۰ دلار به‌جای ۳ هزار دلار می‌پردازد.

این یعنی امروز یک خارجی با حقوق ۴ روز خود می‌تواند یک ماه در ایران اقامت کند و یک ایرانی با حقوق ۶ سال خود می‌تواند یک ماه در خارج اقامت کند؛ این یعنی کار اقتصاد این‌ور آب تمام است و ربطی هم به اون‌ور آب ندارد.

 ناصر بزرگمهر- مدیر مسئول

 

نویسنده: ناصر بزرگمهر
کدخبر: 134587

ارسال نظر

 

آخرین اخبار

پربازدیدترین