|

فرق سهام استارتاپی با شرکت های بزرگ بورس

علیرضا صادقی- کارشناس اقتصادی

در این یادداشت در نظر داریم به برخی از تمایزهای اصلی استارتاپ (شرکت های نوپا) با شرکت های بلوغ یافته (Mature) از منظر ارزشیابی سهام بپردازیم. در این راستا، اهم مواردی که متمایزکنندۀ روش های ارزشیابی سهام این دو می باشند، عبارتند از:

۱. فروش: نیازی است که یک شرکت (بنگاه انتفاعی) برای پاسخ به آن ایجاد شده است. در یک فرض ساده، فروش حاصلضرب تعداد محصول فروخته شده در قیمت هر محصول می باشد. در شرکت های نوپا (استارتاپ)، به علت عدم وجود سابقه تاریخی از خدمت یا محصول مورد نظر، برآورد تعداد تقاضای مورد نظر بازار هدف و همچنین قیمت محصول به مراتب دشوارتر و حساس تر از شرکت های بلوغ یافته می باشد. دسترسی به اطلاعات فروش در شرکت نوپا در برنامه کسب و کار، و در شرکت های بالغ در صورت های مالی وجود دارد.

صادقی

یک کسب و کار (چه استارتاپ و چه شرکت بلوغ یافته) به منظور دستیابی به فروش موردنظر خود متحمل هزینه ها، خالص سرمایه در گردش، خالص مخارج سرمایه ای و ریسک می شود.

٢. هزینه ها: هزینه های تاریخی شامل بهای تمام شده و هزینه های عمومی، اداری و فروش در یک استارتاپ و بعضا صنعت آن (نظیر اسنپ) وجود ندارد و معمولا مسیر کسب و کار آن به صورت شفاف مشخص نمی باشد. همچنین در این شرکت ها معمولاً استهلاک و هزینه های مالی مشابه آنچه در در یک شرکت بلوغ یافته هست، وجود ندارد.

٣. خالص سرمایه در گردش: خالص سرمایه در گردش (با تسامح، سرمایه در گردش) در یک شرکت بلوغ یافته معمولا بر اساس عرف هر صنعت و شرایط آن شرکت، نظیر صنعت فولاد یا صنعت قند، تعیین می شود که ارقام آن نیز در سامانۀ کدال در دسترس است، در حالیکه، سرمایه در گردش در استارتاپ با توجه به ماهیت و چرخه عمر آن برآورد می شود و مقادیر آن نیز به خصوص در کشور ما (به دلیل نوپا بودن) به سادگی قابل حصول نیست.

٤- مخارج سرمایه ای (CAPEX):مخارج سرمایه ای چه در یک شرکت چه در یک استارتاپ به منظور تشکیل دارایی های مشهود و نامشهود برای حفظ و یا افزایش مقدار فروش صورت می گیرد و بنابراین، مخارج سرمایه ای معمولا به صورت نسبتی از فروش عنوان می شود. مخارج سرمایه ای در یک استارتاپ معمولا در بدو تأسیس (سال ابتدایی) سهم قابل توجهی از کل هزینه ها را به خود اختصاص می دهد. یک استارتاپ معمولا هزینه های زیادی برای منابع انسانی به منظور ایجاد و توسعه محصول و شروع کسب و کارش صرف می نماید و تفکیک این هزینه ها به هزینه های جاری (بهای تمام شده) و مخارج سرمایه ای (ایجاد دارایی) از منظر ارزشیابی سهام، در استارتاپ نسبت به شرکت های بلوغ یافته، دشوارتر می باشد.

٥- تداوم فعالیت(ریسک ورشکستگی):بازار محصولات یا خدمات یک استارتاپ نسبت به یک شرکت بلوغ یافته

به علل مختلف ثبیت نشده و به عبارتی سهم بازار آن هنوز کسب نشده است. در نتیجه، احتمال ورشکستگی استارتاپ به مراتب بیشتر از شرکت بلوغ یافته است.

این موضوع بر نرخ بازده موردانتظار (هزینه سرمایه) استارتاپ بسیار تاثیر دارد.

٦-نقدشوندگی سرمایه گذاری:

خرید و فروش سهام استارتاپ در کمترین زمان و کمترین هزینه به مراتب سخت تر از شرکت بلوغ یافته می باشد.

٧- نرخ بازده موردانتظار (هزینه سرمایه):

به طور کلی، نرخ بازده موردانتظار شامل عوامل اصلی نرخ تورم انتظاری، نرخ رشد اقتصادی مورد انتظار، ریسک تجاری و مالی، ریسک ورشکستگی و ریسک نقدشوندگی می باشد.

نرخ بازده مورد انتظار شرکت بلوغ یافته کمتر متاثر از ریسک های ورشکستگی و نقدشوندگی است (با تسامح، در این شرکت ها ناچیز است)، در حالیکه نرخ بازده موردانتظار استارتاپ عمدتا از این ریسک ها نشأت می گیرد.

به عبارت دیگر، با یک حساب سرانگشتی، سهم مجموع صرف ریسک های ورشکستگی و نقدشوندگی در نرخ بازده موردانتظار یک استارتاپ در کشور تقریبا بین ١/٥ تا ٢ دو برابر مجموع نرخ تورم انتظاری، نرخ رشد اقتصادی موردانتظار و صرف ریسک های تجاری و مالی (بازار) می باشد.

نویسنده: علیرضا صادقی
کدخبر: 199684

ارسال نظر

 

پربازدیدترین