نکاتی درباره ارزشگذاری سهام استارتاپ های تازه تأسیس
عباس گمار -کارشناس بازارسرمایه
(نکتۀ اول) سهام یک استارتاپ معمولاً در بدو تأسیس ارزش ناچیزی دارد اما مرحله به مرحله با دستیابی به اهداف از پیشتعیینشده ارزشمندتر میشود.
(نکتۀ دوم) هنگامیکه یک استارتاپ مرحله به مرحله فرآیندهای لازم را برای ارایۀ خدمات جدید ایجاد، خدمات جدید را ارائه و مشتریانی را به چنگ میآورد که آن خدمات را متناوباً خریداری کنند (یعنی زمانیکه قدم به قدم به همان اهداف از پیشتعیینشده دست مییابد)، ریسک ورشکستگی آن نیز کمتر میشود. بدیهی است کاهش ریسک، با فرض سایر عوامل ثابت، منجر به افزایش ارزش سهام آن استارتاپ میشود – به زبان ارزشیابی سهام شرکتهای بالغ، استارتاپ قرار است گام به گام داراییهای نامشهود و مشهود باکیفیتی را (در ترازنامه) برای درآمدزایی و سودآوری مستمر (در صورت سود وزیان) ایجاد نماید که طبعاً این داراییهای باکیفیت برای آن استارتاپ ارزش (افزایش جریان نقدی و کاهش ریسک) خلق میکند.
(نکتۀ سوم) در هر مرحله سرمایهگذاری، سهام بنیانگذاران رقیق (dilute) میشود اما معمولاً ارزش استارتاپ افزایش مییابد (قرار است که ارزش سهام استارتاپ افزایش یابد، گرچه همیشه اینطور نیست). بنابراین، درست است بنیانگذاران پس از هر مرحله سرمایهگذاری مالک بخش کوچکتری از استارتاپ هستند اما به دلیل اینکه کیک بزرگتر (ارزش استارتاپ بیشتر) شده است نهایتاً ثروت بنیانگذاران بیشتر میشود.
(نکتۀ چهارم) معمولاً در زمان جذب سرمایه و ارزشیابی سهام استارتاپ، بنیانگذاران قصد دارند بیشترین میزان ارزش را برای سهام آن استارتاپ برآورد کنند ولی سرمایهگذاران کمترین مقدار را. پرواضح است با لحاظ تمام این برآوردها، نهایتاً ارزش سهام یک استارتاپ و نرخ معامله دور یک میز با توافق بین بنیانگذاران و سرمایهگذاران تعیین میشود.
هنگامیکه ارزشیابی سهام استارتاپها مطرح میگردد یکسری اصطلاحات بهکار میرود که بعضاً برای عموم در مقایسه با ادبیات فایننس استاندارد و ارزشیابی سهام شرکتهای موجود در بازار بورس و فرابورس گیجکننده است.
ابهام آنجا پیش میآید که افراد با خود میگویند زمانیکه در حال ارزشیابی سهام شرکتهای بازار بورس و فرابورس با هر هدفی (خرد، بلوکی، مدیریتی یا کنترلی) هستیم با عبارات یادشده سر و کار نداریم و کارشناسان صرفاً Valuation (ارزشیابی یا همان ارزشگذاری) را استفاده میکنند، پس لابد دو عبارت بالا به مفاهیم متفاوتی در فرهنگ استارتاپی اشاره دارند. اما در واقع اینطور نیست و این دو همان مفهوم Valuation را بیان میکنند.
پیش آمده بنیانگذاران یک استارتاپ چند صباحی بوده که تیم را تشکیل داده و هنوز کار را شروع نکرده، اما به دنبال سرمایهگذار برای راهاندازی کسب و کارشان بودهاند (از این بگذریم آیا در این مرحله - از نظر منطق ارزشیابی سهام - باید به دنبال تأمین مالی از طریق سرمایهگذار باشیم یا تأمین مالی از پسانداز شخصی و قرض از دوستان و آشنایان؟).
ارزشیابی سهام پس از جذب سرمایه، ۴۰ میلیارد تومان (۲ میلیارد تومان تقسیم بر ۵ درصد). و ارزشیابی سهام قبل از جذب سرمایه ۳۸ میلیارد تومان (۴۰ میلیارد تومان منهای مبلغ جذب سرمایه). بهعبارت دیگر، بنیانگذاران ارزش ایده و تیمسازی را در اقتصاد فعلی کشور ۳۸ میلیارد تومان در نظر میگیرند!
قبل از اعلام هر عدد و رقمی در ارزشیابی سهام استارتاپها میبایست چندین بار درباره آن اندیشید.
ارزشیابی سهام استارتاپهای تازهتأسیس به علت اینکه هنوز سودآور نشده و جریان نقدی آن مثبت نمیباشد به روشهای مرسوم شرکتهای بالغ امکانپذیر نیست. از اینرو، سرمایهگذاران عمدتاً از روشهای کیفی-کمی و بعضاً هم روشهای کمی بهمنظور ارزشیابی سهام استارتاپی که در این مرحله از عمر خود قرار دارد استفاده میکنند و عمدتاً این روشها بر مدیریت ریسک سرمایهگذاری استوار است.
الف) روشهای کیفی- کمی بر اساس فاکتورهای زیر سازماندهی میشوند:
۱- آیا اندازه بازار استارتاپ مورنظر به اندازهٔ کافی بزرگ است؟
۲- آیا کسب و کار استارتاپ موردنظر مقیاسپذیر است؟
آیا بنیانگذاران با تجربه هستند و سابقهٔ همکاری قبلی را دارند؟
۴- آیا محصول استارتاپ موردنظر ایجاد شده است و این محصول برای مشتری یک ضرورت است یا آپشن؟
٥- آیا استارتاپ موردنظر مشتریانی دارد که بابت استفاده از محصولات ویا خدمات استارتاپ به آن وجهای را پرداخت میکنند؟
ب) روشهای کمی نیز پس از انجام ریزکاوی کافی بر اساس معاملات مشابه یا انتظارات سرمایهگذار شکل میگیرند. اینکه شبیه آن در بازار چند معامله شده یا اینکه سرمایهگذار پس از تمام مراحل ریزکاوی انتظار دارد ارزش استارتاپ موردنظر بعد مثلاً ٥ سال چند باشد و نرخ بازدهٔ موردانتظار وی در مدت سرمایهگذاری چیست؟
ممنونم نوشته خوبی بود