این فاجعه میتواند برای ما هم اتفاق بیافتد
پدرام باقرنژاد - روزنامهنگار
ورزشکاران روسیه از شرکت در مسابقات پارالمپیک زمستانی پکن محروم شدند. موزه گروین پاریس مجسمه پوتین را از نمایشگاه برداشتند. اپرای متروپولیتن نیویورک همکاری و برگزاری کنسرتهای آنا نتربکو خواننده اپرای روسی طرفدار پوتین را متوقف کردند.
ایکیا بزرگترین فروشگاه و تولیدکننده وسایل خانگی جهان فعالیت فروشگاههای خود را در روسیه و بلاروس به حالت تعلیق درمیآورد. شبکه تلویزیونی باران روسیه، به واسطه فشارها از سوی دولت پوتین به دلیل پوشش جنگ اوکراین، فعالیت خود را متوقف میکند و برخی از کشورها و دولتها و سازمانهای مردمنهاد و معدودی از شرکتهای اقتصادی در جهان، در حیطه جایگاه و امکان و توان تاثیرگذاری خود اقداماتی از این دست را در اعتراض به رفتار خشونت بار روسیه نشان میدهند. شاید به نظر برسد که برخی از این اقدامات نمادین و بیاثر، چه فایدهای دارد؟ اما بیتردید مجموعهای از تمامی اقدامات علیه رفتاری چنین غیرانسانی و غیراخلاقی اثر خود را خواهد داشت. لیکن پس از دو هفته ازاقدامات خطرناک و پیشروی روسیه که جهان را در معرض جنگی تمامعیار قرار داده است عدهای ازقدرتها و کشورها و ساختارهای موثر همچنان سکوت کردهاند.
وقتی آدمیان از خصوصیات انسانی خود غافل میشوند. وقتی دیدن تصاویر دلخراش جنگ و ویرانی و کشتار، دل انسان را نمیلرزاند. وقتی نگاه توام با ترس و ناامیدی و خشم را در چشمان زیبای نوجوانی نظاره میکند و بغض گلویشان را نمیفشارد. وقتی شهرهای ویران شده، ساختمانهای منفجر شده، زندگیهای به آتش کشیده شده، شعلههای روشن سر به فلک کشیده از طبقات به جامانده از آپارتمانهایی که درحال ویرانی کامل است دل را نمیخراشد. چگونه هنوز نام انسان را یدک میکشند. اینها فقط شرح حال و تصاویری به رشته تحریر درآمده از یک قلم نیست. سوختن ساختمانها و آواره شدن شهروندان، کودک و نوجوان، پیرو جوان، زنان و مردان، حقایقی است تکاندهنده، همه آواره، همه بیخانمان و ناامید و غمگین از آنچه داشتند و سوخت و ویران شد و مایوس از فردای خود و خانوادههایشان، آوارهای به جامانده و جنازههای غیرقابل شناسایی رها شده و شهری که دیگر شهر نیست. این درد است. درد افول انسانیت و اخلاق. هیچ حیوانی با حیوان دیگر چنین نمیکند. هیچ دیوانهای با دیگران چنین نمیکند. هیچ عملکرد و تصویر و آوای مشابهی را در آوای وحش پیدا نمیکنید. چگونه جهان اینچنین در مقابل وحشیگری سکوت میکند. و چگونه در مقابل این جنایت و تکرار جنایاتی چنین فاحش متحد و یکصدا نمیشود.
چگونه سازمان ملل متحد، با اقدامی جدی و اثربخش، ملل را متحد نمیکند. چگونه شورای امنیت به جهت امنیت جهان در مقابل حمله به نیروگاه اتمی اوکراین توسط روسیه اقدامی عملی نشان نمیدهد. چگونه همسایگان حق همسایگی را به جا نمیآورند.
چگونه اروپا فاجعهای را که در مسیر او در حرکت است را درک نمیکند. چگونه شباهت نتایج فاجعه چرنوبیل با تشعشعات هستهای نیروگاه هستهای زاپروژیا را که میتواند تمام اروپا را درگیر کند نمیفهمند. این نادانی و بیخردیها را چه باید نامید. وقتی توپخانه کشوری که میداند دارد چه میکند چنین وحشیگری خود را ادامه میدهد و توپخانه خود را بر نیروگاهی هستهای نشانه میرود و شلیک میکند، یعنی هیچ حدومرزی برای آنچه میکند منظور نمیکند. اوکراین هشدار داده بود که در صورت انفجار نیروگاه زاپروژیا، قدرت تخریب و آثار و تبعات هستهای آن، ده برابر بزرگتر از چرنوبیل خواهد بود و همچنان اروپا در خواب است و احتمالا تا به بیداری و هوشیاری برسند کار از کار گذشته است. اما این فاجعه ممکن است برای ما هم اتفاق بیافتد. زیرا هیچ رویه و الگوی رفتاری منسجم و قابل پیشبینی و قابل اتکایی را از هیچ کشوری مشاهده نمیکنیم.
هرکس، هر فردی و هر کشوری در جهان تصورکند این جنگ ربطی به او ندارد و امکان آنکه او را نیز درگیر این ماجرا کند غیرممکن است، درک درستی از روابط جهانی و بینالمللی منطقهای و ژئوپلیتیک ندارد. درکی از تاریخ و جغرافیا و اقتصاد و سیاست ندارد. نمیداند قصه جنگ جهانی اول و دوم هم با اندکی تفاوت دارای تشابه با وضعیت کنونی بود. آنچنانکه ترکش جنگ بر بدنه تجارت جهانی لطمه وارد کرده و بازارهای دنیا را متحول میکند، ما نیز از آثار و پیامدهای گسترده این جنگ و تلاطم در بازارهای جهانی در امان نخواهیم بود.
عدهای از بیخیالی سکوت میکنند، عدهای از ترس، عدهای به منافع خود که به غلط ارزیابیاش کردند باور دارند و عدهای در توهم آن هستند که در جهانی که همه ابعاد آن به یکدیگر متصل است، ما از جریان این مخاطرات مستثنی هستیم. عدهای به متحد غلط تکیه کردهاند و عدهای به افکار غلط. اما هرچه باشد بیاهمیتی، سکوت و انفعال، شایسته انسانهای خردمند نیست. زیرا همانطوری که بشر با مطرح نمودن تئوریهایی مانند اثر پروانهای، که بیان میکند بال زدن پروانهای در نقطهای از این کره خاکی میتواند باعث طوفانی در نقطهای دیگر شود و این سنگ بنای تئوری آشوب شناخته میشود که مبین آن است که در تمامی پدیدهها، نقاطی وجود دارد که تغییری جزیی در آنها میتواند عامل و باعث تغییرات عظیمی دیگر شود، در خصوص این جنگ هم قطعا سیستمهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، امنیتی غذایی و انرژی و سازمانی و غیره، همچون سیستمهای جوی از اثر پروانهای برخوردارند و تحلیلگران در اقصینقاط جهان، باید با آگاهی از این کنش و واکنشها رفتارهای خود را رقم بزنند و آینده هر عملکردی را تحلیل کنند، لذا چگونه تصور میکنیم ما از نتایج این جنگ شوم مستثنی هستیم و خود را دارای مصونیت میدانیم. جهان درگیر ماجرایی دنبالهدار شده که بیتوجهی به آن وسعت این آتش را افزایش میدهد باید هر فردی به حد توان، در انعکاس تبعات این بحران و حتیالامکان در خاموش کردن بخشی از این آتش بکوشد. وقتی آتشی شعلهور میشود و گسترده و گستردهتر میشود، خشک و تر را میسوزاند. تماشاگر نباشیم و بدانیم که این فاجعه ممکن است برای هر کشوری در جهان و برای ما هم اتفاق بیافتد.
ارسال نظر