|

شیوه های فرزند پروری مدرن

مصطفی آب‌روشن- جامعه شناس

یکی از مشکلات نوظهور که شکاف عمیقی بین والدین و فرزندان بوجود آورده است رفتارهای خودسرانه فرزندان است که خانواده ها را دچار سردرگمی کرده و گاها" مشاهده می کنیم والدین گلایه می کنند که فرزند شان از کنترل آنها خارج شده به طوریکه ،به خط قرمز های آنان بی اعتنایی کرده و آنان را دور می زنند.

آب_روشن

گفتنی است که نوع و کیفیت رابطه ی والدین با فرزندان رابطه معنا داری با نافرمانی نوجوان دارد به عبارتی هر چقدر والدین تعامل سازنده و منطقی با فرزند داشته باشند کجروی و رفتارهای ناسازگارانه  و پر خطر در آنان کاهش پیدا می کند. یافته های علمی ما را به این نتیجه می رساند که عامل پیشگیری کننده از رفتارهای پر خطر و کجروانه در پسران شیوه ی متقاعد سازی و الگوهای منطقی است بعبارتی هر اندازه والدین در امر و نهی فرزند از روشی متقاعد کننده برخوردار باشند فرزندان پسر کمتر از گروه های دوستان الگو می پذیرند و بر عکس هر چه قدر خانواده در ارائه الگوی منطقی ضعیف تر عمل کند شاهد آن هستیم که گروه دوستان و یا محیط اجتماعی فرزند را با شیوه خود اجتماعی می کند رابطه گرم و محبت آمیز همراه با پذیرش و داشتن یک الگوی موثر از عوامل پیشگیری از رفتارهای کجروانه در دختران می باشد بعبارتی بیشترین رفتارهای پر خطر در خانواده هایی رخ می دهد که روابط متقابل والدین با فرزندسرد،طرد کننده و کنترل ها از طریق مجبور سازی صورت می گیرد لذا هر چقدر کنترل های والدین بخصوص برای دختران با نظمی دستوری و طرد کننده صورت گیرد، رفتارهای پر خطر مخفیانه و انگیزه های کجروانه در دختران شدیدتر می شود به نظر می رسد رابطه گرم و صمیمی ،همراه با پذیرش حتی با یکی از والدین در خانواده به عنوان عامل محافظتی مهمی در مقابل ارتکاب رفتارهای مخاطره ای تلقی می گردد.

در خانواده هایی که فرزندان با الگوهای منطقی تربیت می شوند، پدران و مادران خود را مسئول شکل دهی و اجتماعی کردن فرزندان میدانند و متفکرانه بر روند رشد آنان خود نظارت دارند.

این والدین، مهربان ، گرم و در عین حال راسخ و مصمم هستند و مسئولیت های فرزندان را به انها گوشزد  و مطالبه می کنند به طوریکه  همیشه تعادلی بین حقوق و مسئولیت در خانواده برقرار می گردد بعبارتی در این خانواده ها تقسیم کار و مسئولیتپذیری متناسب با سن فرزند صورت می گیرد.

 والدین با اقتدار، با ارائه قوانین باثبات و روشن، همراه با استدلال منطقی بر روی فرزندانشان کنترل اعمال می کنند اما در عین حال پذیرنده و پاسخ دهنده نیز هستند و به طور پیوسته قواعد وضع شده در خانواده را اجرا می کنند و اگر تبصره هایی وضع شود منطقی و قانونمند است . والدین با اقتدار، دلیل و منطق محدودیت هایی که برای فرزند اعمال می کنند را بطور شفاف و متقاعد کننده ای توضیح می دهند و نسبت به نیازها و دیدگاههای کودکانشان پذیرنده هستند.این خانواده ها علی رغم داشتن دیسیپلین قاطع،  منصف هستند و اجازه می دهند که فرزندشان در تصمیمگیریها شرکت کنند و فرصت بحث و اظهارنظر و تعامل را به اعضای خانواده می دهند و مواقعی که در حال توصیه به فرزندان هستند احترام فرزندانشان را نیز رعایت می کنند تا فرزندان نیز احترام به دیگران را بیاموزند. در صورتی که خطایی از فرزند سر بزند بجای تخریب شخصیت فرزند، عملکردش را نقد می کنند در این شرایط نه تنها به کودک فرصت توضیح در مورد اشتباهاتش داده می شود بلکه فرصت جبران  اشتباه نیز به او داده خواهد شد و نکته در خور توجه اینکه والدین نیز از هر گونه درگیری های لفظی که به کاهش اعتبار آنان خدشه وارد شده و یا به حاضر جوابی کودک منجر می شود، پرهیز می کنند.

علی‌الرغم اینکه نفوذ و اقتدار در خانواده امری ضروری و اجتناب ناپذیر  بنظر می رسد اما نمی توان برای اقتدار نسخه ی مشخصی نوشت. اقتدار یکی از مسائل داخلی خانواده است. اگر کودک احساس آرامش کند و فعالیت سازگارانه در زندگی داشته باشد، دیگر لازم نیست والدین همیشه مراقب او باشند. اگر زن و شوهر با هم سازگار و مهربان باشند، عموما واکنش های درست و عادلانه ای خواهند داشت. آنها احترام خود و فرزند خود را حفظ خواهند کرد و در نتیجه، کودک از آنها اطاعت می کند. زیرا می داند با والدین قاطع و حقیقی روبرو است.

کودکان در خانواده های با اقتدار و منطقی دارای استقلال و احساس خود ارزشمندی هستند که نوعی خود کنترلی را در انها بوجود می آورد.  فرزندان در این خانواده ها به قوانین و ارزش های بنیادین پایبندند و در مورد مسائل خانوادگی احساس پایبندی می کنند . رشد تفکر منطقی و خردمندانه در خانواده نه تنها فرزندان را قادر به حل مسائل اجتماعی می کند بلکه ذهن آنان را در برابر مسائل و انحرافات اجتماعی واکسینه می کند.

نویسنده: مصطفی آب‌روشن
کدخبر: 271690

ارسال نظر

 

آخرین اخبار