زهرچشم مرگبار از مرد دو زنه کفترباز
با دستگیری آخرین متهم پرونده جنایت در خیابان ثمانه، خط سیر عاملان این قتل وحشتناک به کرج و کرمانشاه رسید.
بامداد هفدهم آذر سال گذشته، زمانی که یکی از پاکبانان شهرداری برای برداشتن گاری دستی به یک چهار دیواری محصور در خیابان ثمانه ۱۵ رفت و قفل در این چهار دیواری را گشود، ناگهان با جسد خون آلودی روبه رو شد که کنار ساختمان یک مجتمع ۳ واحدی افتاده بود. دقایقی بعد با اطلاع همسایگان از ماجرای جسد خون آلود، تلفن پلیس ۱۱۰ به صدا درآمد و بدین ترتیب نیروهای انتظامی عازم محل کشف جسد شدند.
اگرچه ابتدا تصور میشد که مرد ۴۵ ساله از پشت بام به درون چهار دیواری سقوط کرده است اما با حضور قاضی ویژه قتل عمد در محل حادثه، ورق برگشت و ماجرای این سقوط مرگبار، رنگ جنایی به خود گرفت، چرا که وجود تور کبوتران و نحوه شکستگی اندام مرد ۴۵ ساله، حکایت از قتل عمدی داشت. به همین دلیل با انتقال جسد به پزشکی قانونی، تحقیقات کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی به سرپرستی سرهنگ ولی نجفی (رئیس دایره قتل عمد آگاهی) با صدور دستورات ویژهای از سوی مقام قضایی آغاز شد.
بررسیهای مقدماتی نشان داد: مقتول ۴۵ ساله ساکن ساختمان ۳ واحدی بوده و تعدادی کبوتر را در پشت بام نگهداری میکرده! گزارش خراسان حاکی است، با پیدا شدن آثاری از خون در پشت بام، مشخص شد که فرد یا افرادی با ناصر (مقتول) درگیر شده و او را به قتل رساندهاند.
همسر مقتول که نمیتوانست اضطراب خود را پنهان کند، درباره چگونگی این ماجرا به قاضی ویژه قتل عمد گفت: عصر بود که من به همراه دختر و پسرم برای خرید لوازم تحریر به بیرون از منزل رفتیم اما قبل از آن که من از خانه خارج شوم، دو مرد را دیدم که برای گفتوگو درباره کبوتر نزد همسرم آمده بودند.
بنابراین گزارش، زن جوان که مدعی بود از مدتی قبل با همسرش اختلافات خانوادگی داشته، در ادامه اظهاراتش افزود: همسرم با زن دیگری ازدواج کرده بود و کمتر نزد من و فرزندانم حضور داشت. او وقتی از سر کار به منزل میآمد، سراغ کبوترانش در پشت بام میرفت و پس از آن که به آنها آب و دانه میداد و ساعتی را کنار کبوترانش میگذراند، به خانه همسر دومش میرفت و در هفته شاید یک یا دو روز را به منزل من میآمد.
به همین دلیل هم ارتباط عاطفی زیادی با یکدیگر نداشتیم و مانند خیلی از زوجها دچار اختلاف و قهر و آشتی بودیم. با این حال، من وقتی از خرید به خانه بازگشتم و همسرم را ندیدم موضوع را اصلا جدی نگرفتم زیرا تصورم این بود که او مثل همیشه به خانه هوویم رفته است! و...
اگرچه زمان وقوع جنایت با ادعاهای زن جوان مطابقت داشت اما چگونگی وقوع جنایت معمای پیچیدهای را مقابل مقام قضایی قرار داده بود. به همین دلیل تحقیقات محرمانه و غیرمحسوس کارآگاهان ادامه یافت تا این که سرنخ هایی از مردی به نام «فرزاد» در این پرونده بهدست آمد که بیانگر آشنایی او با «ب» (زن مقتول) بود. بررسیهای بیشتر در این باره نشان داد که این مرد ۴۴ ساله در روز وقوع جنایت حضور داشته است اما فعلا در کرج ساکن است.
با ایجاد این روزنه در دهلیزهای تاریک این پرونده جنایی، تلاشهای کارآگاهان با دستورات ویژه قاضی دکتر حسن زرقانی وارد مرحله جدیدی شد و گروهی از کارآگاهان با هدایت و نظارت مستقیم سرهنگ جواد شفیع زاده (رئیس پلیس آگاهی) عازم کرج شدند. این در حالی بود که ردیابیهای کارآگاهان و رصدهای غیرمحسوس آنها نشان میداد که «ب» (همسر مقتول) نیز به منزل یکی از بستگانش در کرج رفته است.
همین حضور ناشیانه دو مظنون در کرج، گره کور این پرونده جنایی را گشود و کارآگاهان با کسب دستورات قضایی و راهنماییهای قاضی زرقانی موفق شدند دو متهم را در کرج شناسایی و دستگیر کنند. با انتقال متهمان، آنها تحت بازجوییهای تخصصی قرار گرفتند. «ب» که دیگر ماجرای قتل شوهرش را لو رفته میدید، باز هم سعی میکرد تا راز این جنایت وحشتناک را پنهان کند اما زمانی که با نصیحتها و ارشادهای قاضی ویژه قتل عمد روبه رو شد، ناگهان لب به اعتراف گشود و گفت: هیچ گاه نمیخواستم همسرم کشته شود!
من به دلیل همین اختلافات خانوادگی خیلی از او ناراحت بودم و زجر میکشیدم تا این که با «فرزاد» تماس گرفتم و مشکلات خانوادگی ام را برایش بازگو کردم. سپس از او خواستم به گونهای از همسرم زهرچشم بگیرد که دست از رفتارهای عذاب آورش بردارد، ولی زمانی که من در خانه نبودم او به همراه دوستش به خانه آمدند و من دیگر از ماجرای قتل اطلاعی نداشتم تا این که همسایهها از وجود جسدی در چهاردیواری کنار منزلم سخن گفتند و من فهمیدم که آنها شوهرم را کشته اند!
«فرزاد» (متهم دیگر پرونده) نیز که در حضور کارآگاه آرمین منفرد (افسر پرونده) سخن میگفت، پای مرد ۴۷ سالهای به نام «افشین» را به میان کشید و اظهار کرد: من به تنهایی نمیتوانستم خواسته «ب» را انجام بدهم، به همین دلیل سراغ «افشین» رفتم و از او خواستم تا به من کمک کند.
شب حادثه هوا تاریک بود که افشین را تا منزل ناصر (مقتول) راهنمایی کردم و سپس او به پشت بام رفت، جایی که ناصر با کبوترانش مشغول بود! دیگر نفهمیدم چگونه او را کشت اما وقتی پایین آمد به من گفت: «بیا برویم، او را زدم! » بعد با هم از آن جا رفتیم و دیگر از «افشین» خبری ندارم!
به دنبال اعترافات متهمان و انجام یک سری فعالیتهای اطلاعاتی، «افشین» در کرمانشاه شناسایی و بدین ترتیب با هماهنگیهای قضایی از سوی قاضی ویژه قتل عمد، این مرد ۴۷ ساله نیز پس از تحقیقات گسترده اطلاعاتی در کرمانشاه دستگیر و روز گذشته به زندان منتقل شد. بنابراین گزارش، تحقیقات بیشتر درباره زوایای پنهان معمای این جنایت هولناک، با دستورات محرمانه قاضی زرقانی همچنان ادامه دارد.
ارسال نظر