در گفتوگوی صمت با کارشناس و فعال حوزه صادرات مطرح شد
تکیه بر جای بزرگان در بازار سنگ
میزان ذخایر اکتشافی سنگ تزئینی و نمای کشور 4 میلیارد تن برآورد و پیشبینی میشود، بههمین میزان ذخیره کشفنشده در کشور وجود دارد، با اینحال بهگفته کارشناسان، این حوزه هنوز نتوانسته است جایگاه درخوری در بازارهای جهانی برای خود دست و پا کند.
گفته میشود بالغ بر ۶۰ درصد تولیدات سنگ بریده ما روانه بازار عراق میشود و مشتریان ۴۰ درصد دیگر هم، همسایگانی مانند ترکمنستان، آذربایجان، امارات و مانند آن هستند.
این در حالی است که کشور همسایه ما ترکیه، بالای ۸۵ درصد تولیدات سنگ خود را صادر میکند و جایگاه قابلقبولی در بازارهای پررونق بینالمللی دارد، بهطوریکه گفته میشود تامینکننده ۴۰ درصد بازار سنگ فرانسه است.
صمت برای بررسی بیشتر گزارههای فوق و یافتن علت این عقبماندگی با سیامک حاجسیدجوادی، کارشناس و تحلیلگر بازار صادرات سنگ تزئینی به گفتوگو نشسته است.
چرا صنعت سنگ ایران در زمینه صادرات جایگاه قابلقبولی بهدست نیاورده است؟
دلیل اصلی نبود بازار قابلقبول، مصرف داخلی است،برای مثال کشوری مانند ترکیه بازار داخلی ندارد، اما نیاز به سرمایه و عرضه دارد، بنابراین مجبور است محصول تولیدی خود را در بازار جهانی بفروشد، پس تلاش و بازاریابی میکند و در کنار آن، دولت هم بهطورکامل حامی آنها است.
بهعنوان نمونه، تولیدکننده میخواهد ماشینآلات بخرد، از دولت وام میگیرد. میخواهد بازاریابی کند، برای هزینه هتل، پرواز، نمایشگاه و امثال آن از دولت کمک میگیرد و به این ترتیب است که از ۲۰ میلیارد دلار گردش مالی تبادلات جهانی سنگ، ۲ میلیارد دلار آن مربوط به ترکیه است و به این ترتیب ارز وارد این کشور میشود.
وزنه مسئولیت بهسمت دولت سنگینتر است یا بهسمت تولیدکننده؟
بهنظر من، در بخش معدن کمکاریهای فراوانی وجود داشته و فشار زیادی به این حوزه اقتصادی وارد آمده است.برای مثال در حال حاضر معادن کشور به قبرستان ماشینآلات کهنه و فرسوده تبدیل شده است و به هر معدنی که سر بزنیم، چندین لودر و بولدوزر فرسوده میبینیم که گوشهای افتاده است و توانایی کار کردن ندارد.
بیشتر ماشینهای ما بالای ۲۰ سال عمر دارند، بههمین دلیل راندمان در کشور تا این اندازه پایین آمده و چنین مشکلاتی ایجاد شده است.
در حوزه فرآوری، ۷۰ درصد مسئولیت برعهده تولیدکننده است. دولت انرژی ارزان را در اختیار واحدها قرار داده، اما از آنجایی که بازار مصرف داخلی برای تولیدکننده بسیار شیرین است، تلاشی برای ارتقای سطح کیفی تولیدات خود به خرج نمیدهد، زیرا هرچه تولید کند، در بازار داخل بهفروش میرود.
یک موضوع دیگر هم مطرح است؛ چون این واحدهای فرآوری، قلهبری هستند نیازی به کوپ صادراتی کیفیت بالا برای تولید اسلب ندارند و همان قلههای کوچک شکسته را با نرخ ارزان از معدندار میخرند.
اگر یک کوپ بزرگ صادراتی تنی ۴ میلیون تومان است، قلهبری آن یک میلیون تومان است، پس به این شکل، کارخانهدار به معدندار میگوید که لازم نیست کوپ بزرگ دربیاوری، قلههای کوچک و شکسته را هم میخرم.
هزینه استخراج سنگ، تنی ۵۰۰ هزار تومان است. سنگهای شکسته را تنی یک میلیون میبرند که چیزی نزدیک ۱۰۰ درصد سود است. علاوه بر این، کوپهای بزرگ هم از ۲ تا ۵ میلیون بهفروش میرود، بنابراین معدندار نیازی به تغییر رویه احساس نمیکند و با همین روش به استخراج ادامه میدهد.
پس انباشته شدن بازار با جنس بیکیفیت، ناشی از فرهنگ پایین مصرف و تقاضای بسیار بالای بازار داخلی است؟
بله، تقاضای بازار داخلی آنقدر زیاد است که ۸۵ درصد تولید کشور را مصرف میکند، اما فرهنگ مصرف بسیار پایین است و در نتیجه به تولید بیکیفیت در معدن و محصولات بیکیفیت در کارخانه دامن میزند و بازار به همین سیستم پیش میرود.
اگر روزی بازار داخلی افت کند، دود این سیکل معیوب هم بهچشم معدندار و هم کارخانهدار میرود.
این شرایط کمکم دارد نشانههای خود را آشکار میکند. صنعت ساختمان ایران وارد دوره رکود شده است و سنگها بهفروش نمیرود، مثل زمان ریاستجمهوری احمدینژاد هم که مسکن مهر وجود ندارد تا بیکیفیتترین سنگها هم بهفروش برسد. حالا چالش فروش آغاز شده است و تولید دیگر صرفه اقتصادی قبل را ندارد و تولیدکنندگان با نگرانی به تغییرات بازار نگاه میکنند.
در این شرایط یا باید کار خود را تعطیل کنند یا بهدنبال بازار جدید مصرف بروند و اگر بخواهند به بازار جهانی پا بگذارند، باید تمام استانداردهای آن را رعایت کنند.
یعنی اگر بازار داخلی از رونق بیفتد، این ۵هزار کارخانه تولید سنگ یا باید تعطیل کنند یا کیفیت خود را ارتقا دهند و سهم بازار را در خارج از ایران جستوجو کنند.
منظور از بازار کشورهایی مانند عراق نیست. باید تولیدات به فرانسه، نروژ، اتریش، اندونزی، افریقایجنوبی، استرالیا، عربستان و امثال این کشورها صادر شود که سنگ را با قیمتهای بالاتری میخرند، اما به کیفیت اهمیت میدهند.
باتوجه به ارزانی سوخت و دستمزد، بهنظر میرسد باز هم بهصرفه باشد.
بله، باز هم سودآور است. کل هزینهای که باید برای ارتقای کیفیت تولیدات انجام داد، اگر سرشکن شود، برای هر مترمربع بیش از ۲ تا ۳ دلار نخواهد بود و در نهایت با بستهبندی استاندارد، نرخ تمامشده به ۱۲ دلار خواهد رسید که باز هم از نرخ تمامشده سنگ ترکیه، ۴ تا ۵ دلار کمتر است.
باتوجه به اینکه تنوع سنگهای کشور ما از ترکیه بسیار بیشتر است، میتوان تولیدات را با قیمتی بالای ۲۵ دلار در بازار بهفروش رساند که به این ترتیب سودی ۱۰۰ درصدی خواهیم داشت.
برای ارتقای سطح این صنعت و کم شدن از بار سوبسیدها که بر دوش دولت و ملت است، چه میتوان کرد؟
بهنظر من چارهای نیست، جز آنکه سوبسیدها کامل برداشته شود. دلیلی ندارد، من کارخانهدار سنگ را متری ۸ دلار به عراقیها بدهم و آنها از آن استفاده کنند، زیرا ما در فرآیند تولید، بالای ۵.۵ دلار سوبسید انرژی داریم که از جیب دولت میرود و بار آن بر دوش مردمی است که روزبهروز فقیرتر میشوند.
وقتی با کارخانهدارها صحبت میکنیم، میگویند هزینه تمامشده هر مترمربعی ۲۰۰ هزار تومان است و ۳۰۰ هزار تومان بهفروش میرسد و ۴۰ یا ۵۰ درصد سود خالص دارد.
اما اگر مجبور شوند، سوبسید برق، گاز، گازوئیل، ماشین، نیروی انسانی و مانند آن را بدهند، تولید سنگ دیگر به نرخ ۲۰۰هزار تومان نخواهد شد و دیگر نمیتوانند آن را به نرخ ۸ دلار عرضه کنند.
بنابراین باید سوبسیدها حذف شوند، اما از طرف دیگر دولت باید امکانات و تسهیلاتی به این بخش اختصاص دهد. بهعنوان مثال، هزینه کامل سوخت را بگیرد، اما در عوض اجازه دهد ماشینآلات سنگین مورد نیاز را به نرخ آن طرف آب، بدون مجوز یا گمرک وارد کند
یا به واحدهای تولیدی که میخواهد دستگاههای جدید بیاورد و کیفیت ساب، ضخامت برش و دقت ابعاد را تغییر بدهد و تولرانس را کمتر کند، وام خرید تجهیزات با بهره صنعتی ۵ درصد بدهد یا از محل حقوق دولتی کمکهزینه مارکتینگ، سفر، نمایشگاه و مانند آن را را پرداخت کند و آن وقت میبینید که همه مشکلات در این زمنیه حل میشود.
آیا این تغییرات در کوتاهمدت ممکن است؟
خیر، این ساختاری غلط است که از مدتها پیش شکل گرفته و بعد از گذشت سالها، نوعی سستی در این حوزه پدید آورده است که فعالان به آن عادت کردهاند. طبیعی است که اگر یکباره وادار به حرکت شوند، این فرآیند زحمت و تقلای زیادی میخواهد.
اول باید میزان مصرف داخل کاهش پیدا کند. دیگر اینکه باید سوبسیدها برداشته شود تا تولیدکنندگان بدانند که لازم نیست تولیدات خود را در بازارهای جدید ارزان بفروشند.
اگر برای سنگی که امروز به نرخ ۸ دلار به عراق و ترکیه میرود، ۳ دلار هزینه شود، میتواند خود را تا بازار ۲۵ دلاری بالا بکشد.
این همان سنگ است، اما شکل عرضه و بهطبع نرخ آن تغییر کرده است. ماده اولیه همان است، فقط کیفیت، تولرانس ضخامت، ابعاد ، نوع ساب و پولیش آن تغییر کرده است.
این همه بازار هدف وجود دارد که میتوانیم برای ورود به آن اقدام کنیم.
قدم گذاشتن در این راه متولی نیاز دارد و استراتژی بلندمدت میخواهد. انجمن سنگ ایران باید متولی باشد که تا به امروز ضعف داشته و نتوانسته است، برای توسعه صنعت سنگ و صادرات کشور برنامهای استراتژیک تهیه و اهداف بلندمدت و کوتاهمدت آن را مشخص کند.
انجمن سنگ ایران که متولی است، باید خواستههایش را به دولت انتقال دهد و بگوید در ازای این امکانات، این دستاوردها حاصل میشود.
در حال حاضر، حاصل صادرات صنعت سنگ ۲۰۰ میلیون دلار است، در صورتی که صادرات ترکیه، ۲ میلیارد دلار است، پس باید به دولت گفته شود که در ازای تسهیلاتی که در اختیار صنعت سنگ قرار میدهد، میتواند توقع ارتقای صادرات حتی به بیش از این رقم داشته باشد و ارز به کشور وارد شود.
بهتازگی گفته شده است که قابلیت صادرات ۵ میلیارد دلاری سنگ ایران وجود دارد. نظر شما در اینباره چیست؟
ظرفیت کل پروانههای استخراج کشور چه فعال و چه غیرفعال برای ۲۲۰۰ معدن، ۳۰ میلیون تن است. در سال گذشته، تعداد معادن فعال کشور ۸۰۰ واحد و ظرفیت تولید سنگ کشور ۷.۵ میلیون تن بوده است، یعنی اگر ما با حداکثر ظرفیت اسمی کشور تولید و همه را با میانگین نرخ ۱۷۰ دلار بر تن صادر کنیم (و حتی یک تن هم به بازار داخلی ندهیم)، در حدود ۵ میلیارد دلار حاصل خواهد شد.
این در حالی است که کل حجم تبادلات جهانی سنگ در تمام تعرفهها و در طبقهبندی ماربل، گرانیت و اسلیت، ۲۰ میلیارد دلار است و مزیت نسبی ایران باتوجه به نوع ذخایر، در سنگهای گروه آهکی است.
حال سوال اینجا است که ما چطور میتوانیم یکچهارم کل حجم تبادلات جهانی را فقط با یک گروه سنگهای آهکی و ماربل، از آن خود کنیم؟
کل تبادلات جهانی سنگ در زیرگروه سنگهای آهکی و ماربل، که ما در آن مزیت نسبی داریم، حداکثر ۸ میلیارد دلار است و عدد ۵ میلیارد دلار یعنی رسیدن به ۶۲.۵ درصد کل این تبادلات و زیرگروه سنگی و رقابت با رقبایی چون ترکیه با ۲.۱ میلیارد دلار صادرات، ایتالیا با ۱.۷ میلیارد دلار صادرات و اسپانیا، یونان و مصر اجازه نخواهند داد که ما بههمین راحتی ۶۲.۵ درصد سهم بازار جهانی را به خود اختصاص دهیم!
حتی اگر ظرفیت صادرات ۵ میلیارد دلاری سنگ باکیفیت این رقبا را هم داشته باشیم، ضروری است، بدانیم که این کشورها صاحبان بازار هستند و شبکه توزیع و فروشی بسیار قوی در بازارهای جهانی دارند و نمیشود بهراحتی این کشورها را از بازار حذف کرد و سهم آنها را بهدست آورد.
مثل این است که باتوجه به تبادلات فعلی جهانی و همین ۲۰ میلیارد دلار، بخواهیم در سالنی که ۱۰۰۰ نفر نشستهاند و صندلی خالی وجود ندارد، ۲۵۰ نفر را بلند و از سالن بیرون کنیم و خودمان جای آنها بنشینیم.
باید افرادی را بلند کنیم که مدتها است، نشستهاند و با هزاران ترفند تجاری و گاهی زد و بند، آن صندلی را بهدست آوردهاند!
چنین کاری برای کشور ما چقدر زمان میخواهد؟
ترکیه در مدت ۳۰ سال توانسته با شکستن قیمتها و رسیدن به میانگین نرخ ۲۰.۵ دلار، ۱۰۰ صندلی را خالی و تصاحب کند و چین توانسته بعد از ۳۵ سال، ۲۴۰ صندلی را خالی و صاحب آن شود و لازم است، دانست که در حال حاضر، ایران در حدود ۱۰ صندلی در این سالن دارد!
ارسال نظر