|

جایگاه صنایع کوچک در صنعت خودرو

امیرحسن کاکایی- عضو هیات‌علمی دانشگاه علم و صنعت

سی سال پیش که می‌خواستم حرفه خودم را انتخاب کنم، درگیر تاسیس یک شرکت کوچک شدم که کارش تحقیق‌وتوسعه صنعتی بود و به‌طور خاص روی صنعت خودرو متمرکز بود. آن سال‌ها، دوران طلایی توسعه صنعت خودرو به شمار می‌رفت. به‌طور خاص ایران‌خودرو، شرکت ساپکو را تاسیس کرده بود که شرکت‌های تولید‌کننده را توسعه دهد. البته سایپا هم سازه‌گستر را به‌کار گرفت.

کاکایی

در کنار آن شرکتی به‌نام خدمات علمی‌صنعتی ایران تاسیس کرده بودند که توسعه فناوری و مدیریتی شرکت‌ها را برعهده داشته باشند. شرکت‌های بزرگی در آن زمان تاسیس شد. شرکت‌هایی مانند تام ایران‌خودرو هم در زمینه توسعه خطوط تولید تاسیس شد. کنسرسیومی از خودروسازان و قطعه‌سازان هم شرکت ایتراک را برای توسعه امکانات آزمون تاسیس کردند. آنجا شرکت‌های کوچک تحت حمایت قرار گرفتند و از مسائل سخت‌افزاری و نرم‌افزاری آنها تا مسائل مدیریتی‌شان، مورد توجه خودروسازان بزرگ به‌ویژه ایران‌خودرو بود. خدا حفظ کند بانیان آن را به‌ویژه مهندس غروی و دکتر ویسه را. کاری به‌جایگاه سیاسی آنها و دعواهای بعدی که بین بزرگان این صنعت رخ داد، ندارم. کار بزرگی در آن زمان شکل گرفت و من شخصا مدیون آن هستم. چون بیشتر سوادی که دارم و البته زیاد هم نیست، مدیون آن دوران است. ما در آن شرکت بزرگ‌ترین کارهایی که چهار تا جوان بی‌پول می‌توانستند انجام دهند، انجام دادیم و چیزهایی ساختیم که اگر امروز بود، ده‌ها جایزه می‌بردیم و به‌عنوان مخترع نمونه مطرح می‌شدیم. اما در آن دوران این چیزها مد نبود. کار بود و کار. نتیجه تلاش، کار و سرمایه‌گذاری معلوم است: پیشرفت. آن زمان مهم‌ترین پیشرفت‌هایی که در صنعت تاکنون انجام گرفته است، شکل گرفت. همه‌چیز عالی بود و خیلی شرکت‌های بزرگ که درحال‌حاضر مشاهده می‌کنید، نتیجه بزرگ شدن شرکت‌های کوچکی مانند شرکت ماست. اما واقعیت این بود که ما ورشکسته شدیم و نتوانستیم در زمینه صنعت خودرو ادامه حیات دهیم. بیش از این نمی‌خواهم ماجرای شرکت کوچکی را که با هزاران امید تاسیس کرده بودیم تعریف کنم. سال‌ها زحمت کشیدم اما نهایتا شدم کارمند. چرا؟

به چند دلیل. اولا جوانی خود را روی شرکتی گذاشتم که بعدا فهمیدم اصولا جواب نمی‌دهد. دوم اینکه فهمیدم که دانش و از آن مهم‌تر مهارت مدیریتی و مالی مهم‌تر از دانش فنی است. شاگرد اول دانشگاه صنعتی‌شریف هم باشی، اگر نتوانی از پس مسائل به‌ظاهر ساده مالی و مدیریتی بر بیایی، ریالی نمی‌ارزد. ترجیح دادم یک کارمند خوب باشم تا یک مدیر بی‌عرضه که همیشه هشتش گرو نهش باشد. اینها داستان کسی بود که تمام توان خود را گذاشت که یک کارآفرین باشد. اما امروز چند مطلب دیگر هم فراگرفته‌ام که می‌خواهم به اشتراک بگذارم. اگر پیر شده‌ای به جوان خودت این تجربه را منتقل کن و اگر جوانی، به این حرف‌ها خوب توجه کن. اولا کارآفرینی یادگرفتنی نیست. باید در خونت باشد. انرژی‌ می‌خواهد از درون. استعدادی می‌خواهد خدادادی. ما ایرانی‌ها فکر می‌کنیم با این حرف‌ها و تئوری‌هایی که در مورد کارآفرینی در امریکا و اروپا و بعضا ژاپن می‌گویند، واقعا خواستن توانستن است و هر کسی بخواهد می‌تواند بیل گیتس و ماتسوشیتا شود. این جمله افسانه است. تا درون‌مایه را نداشته باشی، امکان ندارد بتوانی در این دنیای رقابتی خشن کسب‌وکاری راه بیندازی. آنها که شعار خواستن توانستن است را می‌دهند، فقط برای ما داستان‌های افراد موفق را ارائه می‌دهند. درحالی‌که ۹۹درصد کارآفرینان نابود می‌شوند و عمر خود را تلف می‌کنند. البته اگر ته‌مایه کارآفرینی وجود داشته باشد، می‌توان آن را با آموزش، توسعه داد. اما برعکس آن امکان‌پذیر نیست یعنی بدون توانایی درونی، با آموزش نمی‌توان کارآفرین شد.

بعداز اینکه توان و شور و اشتیاق کارآفرینی درون خود حس کردی، موضوع بعدی بررسی شرایط محیطی و زمانی است. مطالعات من نشان می‌دهد که دیگر کسی مانند ماتسوشیتا و تویودا در ژاپن به‌وجود نمی‌آید. حتی در کره هم کسانی مانند موسسین هیوندای و دوو به‌وجود نخواهد آمد. آنها مربوط به مقطع زمانی جنگ جهانی و حداکثر دو دهه بعد از آن بودند. در کشوری مانند ژاپن، اگر بهترین مخترع هم باشی باید درون یکی از کایرتسوهای آنها که می‌توانی بخوانی مافیا، حل شوی؛ وگرنه جایی نداری. در کره هم چبول‌های خانوادگی همه چیز را در دست دارند. ایران هم به‌عنوان کشوری که در حال پیشرفت است، هنوز فضای کارآفرینی به حد لزوم توسعه نیافته است و باید بدانی که ورود به این زمینه کاری بسیار طاقت‌فرساست و مسیری سنگلاخ با کوه‌های صعب‌العبور و انواع اژدها که می‌خواهند تو را تکه‌تکه کنند، روبه‌رو هستی. اما با فرض اینکه تمام سختی‌های راه را پذیرا باشی یک نکته خیلی مهم می‌ماند و آن انتخاب حیطه کاری و مسیر مربوط است. از این تجربه سی‌ساله‌ام باید بگویم که صنعت خودرو درحال‌حاضر جای صنایع کوچک و کوچک‌ها نیست. صنعت خودرو امروز فقط جای بزرگان و غول‌ها و حتی ابرغول‌ها است. به‌زودی همین‌هایی هم که هستند، همدیگر را شکست می‌دهند و چند عدد غول بیشتر در این صنعت پرتنش رقابتی باقی نخواهند ماند. یک زمانی بود که با رویاپردازی و امیدواری می‌توانستم موضوع خدمات پس از فروش را پیشنهاد بدهم. اما آن هم با پیشرفت‌های فناوری که دارد رخ می‌دهد، به‌زودی صحنه رقابت بزرگان خواهد شد. البته هنوز می‌توانم پیش‌بینی کنم که طی ۱۰ تا ۲۰ سال آینده، بسته به مسیر پیشرفت غول‌ها، هنوز جای کار کارآفرینان جزء و صنایع کوچک در زمینه خدمات خودرویی وجود دارد. هرچند که برعکس کوچک بودنش، باید سرمایه‌گذاری سنگینی انجام پذیرد. خیلی‌ها فکر می‌کنند که تاسیس یک تعمیرگاه مرکزی کار ساده‌ای است. اما بد نیست بدانید که تاسیس یک تعمیرگاه مرکزی در یک شهر بزرگ از تاسیس یک کارخانه بزرگ در حاشیه شهرها سخت‌تر است. حتی تعمیرگاه‌های مانند گیربکس اتوماتیک میلیاردها تومان سرمایه‌گذاری می‌خواهند. هرچند که به‌لحاظ تعریف، صنعت کوچک به‌شمار می‌روند. البته نوآفرینی و نوآوری در صنعت هنوز می‌تواند از سوی کارآفرینان دانشمند، پرانگیزه و پرتلاش، البته در بستر دانشگاه‌ها، مراکز رشد و پارک‌های فناوری، تا حدی پیش برود. اما احتمال موفقیت آن در صنعت خودرو کمتر از یک درصد است. این را نمی‌گویم که ناامیدی ایجاد کنم. به هرحال اگر قصد اصلی، کارآفرینی است، بهتر است صنایع دیگر و یا کسب‌وکارهای دیگر مورد بررسی قرار گیرد. اما اگر موضوع اصلی شما کارآفرینی در صنعت خودرو است، حواستان باشد که کار بسیاری سختی پیش رو دارید. چند میلیارد سرمایه، صبر زیاد و البته توانایی جدی برای مقابله با انواع مانع بیرونی، حداقل مواردی است که لازمه این مسیر به‌ظاهر رویایی است.

نویسنده: امیرحسن کاکایی
کدخبر: 116217

ارسال نظر

 

آخرین اخبار

پربازدیدترین