شروع همهچیز از نقطه صفر
حبیبالله اصغری، رئیس جهاد دانشگاهی خواجهنصیرالدین طوسی
ممکن است مهاجرت در گام نخست برای اعضای یک شرکت دانشبنیان رضایتبخش باشد، اما افراد باید این را هم در نظر بگیرند که مهاجرت گروهی نخبگان در قالب یک کسبوکار، بهمعنای از دست رفتن دستاوردهایی است که تا پیش از این در داخل کشور بهدست آورده بودند؛ نظیر بازار، ارتباطات حرفهای و... که با ورود به دیگر کشورها به اجبار، بسیاری از فرآیندهای انجامشده را از نو بسازند، بهعبارتی، همهچیز از صفر شروع میشود. عموم افراد باسابقه در اکوسیستم دانشبنیان، کمتر راغب میشوند تا در کشورهای دیگر از صفر شروع کنند. واژهای که چند سالی برای پیشگیری از مهاجرت نخبگان در این زمینه مطرح میشود، نخبه خدوم است؛ یعنی وقتی که جامعه و نظام آموزش عالی برچسبی به نام نخبه را روی شاگرد اول دانشگاه یا افراد با تراز علمی بالا میزند، این توقع هم ایجاد میشود که تمامی امکانات کشور باید متعلق به نخبگان باشد، اما آن روی دیگر سکه این است که جامعه نخبگانی هم باید نسبت به مملکت و مردم کشورشان احساس دین کنند و در قبال امکاناتی که دریافت میکنند، تعهد خدمت داشته باشند، در کل، جامعه موظف است نخبه خدوم پرورش دهد، نه نخبه متوقع، اما نباید از وظایف حاکمان و دستگاهها هم غافل شد که لازم است، شرایط مناسبی را برای این افراد فراهم کنند.
بهعبارت روشنتر، تعامل نخبگان با دستگاههای حکومتی باید دوطرفه و این خدمترسانی در رفتوآمد باشد. ناگفته نماند موانع شکوفایی سر راه نخبگان بسیار زیاد است و حتی بسیاری از آنها توقع پایینی دارند و با اندک تسهیلاتی، خواهان توسعه کشور و خدمترسانی هستند، در حالی که همان توقع کم هم در بسیاری مواقع مرتفع نمیشود.
یکی دیگر از دلایلی که باعث میشود، نخبگان و شرکتهای دانشبنیان به فکر مهاجرت بیفتند، این است که تفاوت در نگرش و فکر باعث میشود که این ۲ قشر، حرف یکدیگر را نفهمند. اگر مسئولان اجازه بدهند که این نسل پرسشگر، تفکرات متفاوت خود را پرورش و عملیاتی کنند، شاهد اتفاقات خوشایندی خواهیم شد، در واقع، مسئولان باید پذیرای نگرش متفاوت آنها نسبت به جامعه باشند و نباید این تفاوت در نگرش را بهپای زیادهخواهی بگذارند. آنها انتظار دارند مسیر هموارتری در مسیر رشد و توسعه کسبوکارشان داشته باشند. اینکه بسیاری از شرکتهای دانشبنیان از بیعدالتیهای خدماترسانی صحبت میکنند، علت دیگری است که موجب شده کشوری جز ایران را برای فعالیت انتخاب کنند. عموم تفاوت میان دریافت خدمات و تسهیلات در شرکتهای دانشبنیان، زنگ خطری برای گسترش مهاجرت این افراد بهحساب میآید. نخبگان و مسئولان باید نسبت به یکدیگر احساس مسئولیت داشته باشند.
نکته بعدی که منجر به مهاجرت نخبگان میشود، نگرش رسوخیافته فرهنگی در امر سبک زندگی است که بهطورعموم با تجملگرایی آمیخته و در اصل باعث شده، بیشتر نخبگان، آن سوی مرزها را برای خود بهشتی برین ببینند. اینکه اگر تجملات در زندگی افراد وجود نداشته باشد، بدبخت تلقی میشوند، نگرشی است که افراد تنها با اهداف مالی به کار و فعالیت بپردازند. مورد دیگری که اهمیت دارد، این است که باید تغییر نگرش در تفکر جامعه نخبگانی بهوجود بیاید، برای مثال، باید از نگرش کسبوکار بهسمت کار و کسب برویم؛ به این معنا که ماهیت فعالیت و کار، ارجحتر از درآمد باشد، بهعبارت دیگر، نخبگان نباید تنها با هدف ارتقای طبقه اقتصادی به کار و فعالیت بپردازند، چرا که در این شرایط تنها خود را ارتقا دادهاند، اما اگر نگرش کار و کسبی داشته باشند، نهتنها سبب ارتقای خود، بلکه موجب توسعه سبک زندگی و ارتقای آحاد جامعه میشوند.
ناگفته نماند که نخبگان بین مردم اعتبار و آبرو دارند و معمولا مردم تحتتاثیر نخبگان قرار دارند؛ اما سیاسیون و جریانهای فکری و مدیریتی از نخبگان بهعنوان نردبان استفاده میکنند و بعد از اینکه به هدفشان رسیدند؛ روابط قومی، قبیلهای و دیگر حامیان را وارد کار میکنند و جایگاههای اداری و اجتماعی را به کسانی واگذار میکنند که مقاصد سیاسی، جناحی و انتخاباتیشان را بهتر اجرایی کنند و قشر نخبه را فراموش میکنند و این خود میتواند دلیل رفتن بدون بازگشت نخبگان از کشور باشد.
ارسال نظر