فردای انتخابات
ناصر بزرگمهر-خبرنگار
شاید تا لحظه خواندن این یادداشت، رئیسجمهوری منتخب، مشخص شده باشد، اما نکاتی را برای ثبت در تاریخ و انتخاباتی دیگر بیان میکنم.از روزگار بازار درهم انتخابات در دهههای قبل که با هجوم هفت هشت هزار نفر عاقل و دیوانه به خیابان فاطمی برای ثبتنام را متاسفانه به یاد داریم تا امروز که به هفتاد هشتاد نفر کشیده است. راهی بزرگ رفتهایم، هرچند هنوز هم در انتخابات نمایندگان مجلس چندده هزار نفر ثبتنام میکنند و برای شوراهای شهر عدد به چند صدهزار نفر میرسد، اما باز هم باید امید داشته باشیم که روزگار اینگونه ثبتنامها بگذرد و قوانین مناسب هزاره سوم تدوین و اجرا شود.
خلأ قانونی و تعریفنکردن حداقلهای لازم برای ثبتنامکنندگان در انتخابات گوناگون، هزینه سنگینی را به بیتالمال تحمیل میکند.کسانی که ثبتنام میکنند و از امکانات دولتی، رادیو و تلویزیون، رسانهها، تابلوهای شهری و هزاران چیز دیگر بهره میبرند، حتی اگر نیت خیر هم داشته باشند، ضرر هنگفتی به این سرزمین زده و میزنند و رسانههای جهانی با پوزخند، دل هر ایرانی عاشق را میرنجانند.همه میدانند که بسیاری از ثبتنامکنندگان هفت هشت هزارنفری یا هفتاد هشتاد نفری چند روز قبل که فقط با حضور خودشان، صف را کمی شلوغ کردند، از فیلترهای بعدی عبور نخواهندکرد، اما اینها کسانی هستند که به قصد گرفتن پست و مقام و مطرح کردنشان در مقابل دوربینها، بدنه مدیریت کشور را نشانه رفتهاند تا از این نمد کلاهی برای خود فراهم کنند.
آنها با آگاهی از «رد شدن» ثبتنام میکنند.
آنها میخواهند بگویند ما هنوز زنده هستیم.
این ثبتنامها نشانه رشد سیاسی جامعه یا افراد نیست، بلکه نشانهای از نبودن اندیشه سیاسی منسجم و عدم بلوغ فکری فردی و تفکرجمعی و خلأ قانونی و نداشتن احزاب مستقل و کارآمد و تعریفنکردن حداقلهای لازم برای ثبتنامکنندگان در انتخابات است. درباره تعریفنکردن حداقلهای لازم برای ثبتنامکنندگان و مقایسه شرایط رئیسجمهورشدن در ایران با کشورهای جهان، حرفهای بسیاری از اهل قلم و قانون تا مردم عادی کوچه و بازار در رسانهها نوشته یا گفته شده که امیدوارم مجموعه نظریات موردتوجه شورای نگهبان قرار گیرد.
در بسیاری از کشورهای جهان، احزاب حرف اصلی را در انتخابات ریاستجمهوری یا مجلس میزنند و مردم به کاندیداهای حزبی رای میدهند.در بعضی از کشورها هم، احزاب، نمایندگان خود را به مجلس میفرستند و رئیسجمهور هم از بین نمایندگان حزب برتر انتخاب میشود؛ نه اینکه عدهای از نیمهشب، زنبیلشان را در پشت دربهای وزارت کشور برای ثبتنام قرار دهند.ما هم چارهای جز به رسمیت شناختن احزاب در آینده نخواهیم داشت.باید از خود سوال کنیم چرا جای اساتید دانشگاهی، روزنامهنگاران، متفکرین سیاسی و اندیشمندان جامعه در انتخابات و بین کاندیداها همیشه خالی میماند؟ اگر در طول سالیان دراز، کمی مدیریتها را عاقلانه انتخاب کرده بودیم، امروز فلان مدیر کوتاهقامت یک وزارتخانه یا فلان نماینده مجلس در فلان دوره، با چند هزار رای، برای ثبتنام جلو دوربین نمیرفت.اگر فرهنگ مدیریتهای کوتوله با کارنامه ضعیف را نقد کرده بودیم، امروز همه در صف رئیسجمهور شدن نمیایستادند.عرصه انتخابات ریاستجمهوری که انتخابات شورای شهر یا حتی مجلس نیست؛ در شوراهای شهر چندهزار نفر و در مجلس نزدیک ۳۰۰ نفر انتخاب میشوند، اما در انتخابات رئیسجمهوری، فقط یک نفر موردنیاز است و نباید هر کس به خود اجازه کاندیدا شدن بدهد.در سالهایی که درباره مدیریتهای کوتوله، مدیریتهای فامیلی، مدیریتهای رفاقتی و مدیریتهای لیلیپوتی مینوشتم، سرنوشت امروز ایران را میدیدم.در این سالها با مدیریت، چنان رفتار کردیم که امروز هیچکس خودش را از رئیسجمهور کمتر نمیداند، در حالی که شوخی با مهمترین انتخابات یک نظام، به صلاح هیچکس نیست.
در میان داوطلبان انتخابات ریاستجمهوری که شامل بیکاران، شهرتطلبان و مدیران میانی و کوتوله و بهقصد لقمهای چربتر می شوند، گروهی هم وجود دارند که از فیلترها رد میشوند و بهعنوان کاندیداهای اصلی، برای چند هفته، ثانیههای گرانقیمت صداوسیما را به رایگان در اختیار میگیرند. آنها با کموزیادهایی، همدیگر را به مبارزه میطلبند تا در نهایت یکی از آنها برای چهار یا هشت سال سکان مملکت را بهدست بگیرد.من آرزو میکردم که هر کدام از این شش نفر در طول این مدت رسما اجازه میدادند که کارنامه آنها توسط اهل قلم و اساتید و پژوهشگران و روزنامهنگاران مورد بررسی قرار میگرفت و عملکردشان را نه در شعار، بلکه در عمل، سبک و سنگین و با یکدیگر مقایسه میکردند؛ بدون آنکه فردا شکایتی از کسی بشود.حالا هم آرزو میکنم هر کدام که انتخاب شدند، بازهم این اجازه را بدهند که عملکردشان در گذشته، فعالیتهای کاری، تحصیلات، نحوه گرفتن مدرک دکترا، شرایط تبلیغاتی، هزینههای ستادهایشان و بحثهای ارتباطی آنها در برخورد با مردم و جامعه مورد نقد و بررسی قرار گیرد. در یک نگاه اجمالی، همه کاندیداها در همه دورهها بر واژههایی چون توجه به جوانان، زنان، عدالتخواهی، آزادی، استقلال، قانونمداری، فقرزدایی، اشتغالزایی، توسعه اقتصادی، خصوصیسازی، امنیت فردی و اجتماعی، جلوگیری از رانتخواری، آزادی فرهنگی، رشد هنر، شایستهسالاری، رفاه عمومی، دیوانسالاری، ظلمستیزی، دفع فساد، بهبود سرانه فردی، پرداخت یارانه، ایجاد رابطه مستقیم با امریکا، مبارزه با تحریم، پیداکردن جایگاه مناسب در جهان، مبارزه با تروریسم و... اتفاقنظر دارند.وقتی همه یک گونه شعار میدهند باید اجازه بدهند در عمل هم شعارهایشان مورد قضاوت قرار گیرد. برای فردای انتخابات هم باید فکر و ایده داشته باشیم و به مردم احترام بگذاریم. توجه به افکار عمومی و داشتن روابط عمومی برای هر رئیسجمهوری واجب و الزامی است و این واجب، فقط از طریق بسط و گسترش رسانهها امکانپذیر است.
ارسال نظر