|

یک استاد دانشگاه در گفت و گو با صمت :

محور برنامه، کنترل تورم باشد

نماینده پیشین مجلس می‌گوید: «ما در ایران با برخی مشکلات ساختاری مواجهیم که در کشورهای توسعه‌یافته مشابه آن دیده نمی‌شود.

اقتصاد محور برنامه، کنترل تورم باشد

 ایران یکی از غنی‌ترین کشورهای جهان به‌لحاظ منابع زیرزمینی است و همین نیز سبب می‌شود رویکرد مالیات‌ستانی و فرهنگ مالیات تضعیف باشد. از یک طرف دولت‌ها درآمدهای سهل‌الوصولی از فروش نفت دارند که سبب می‌شود انگیزه کافی برای اخذ مالیات نداشته باشند و از سوی دیگر مردم فکر می‌کنند چون در کشوری ثروتمند هستند، باید مرفه باشند و نیازی نیست مالیات بپردازند. حتی گاه مشاهده می‌شود که برخی از مردم مالیات را پول زور می‌دانند، اما قاعده مالیات‌ستانی در تمام کشورهای جهان، به‌ویژه کشورهای پیشرفته هم به‌شکل سفت و سختی وجود دارد. در واقع اخذ مالیات رکن اساسی تامین منابع دولت‌ها است و همه هزینه‌های دولت از این طریق تامین می‌شود.» محمد رجایی باغ‌سیایی، عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی فکر می‌کند یک نظام مالیاتی کارآمد می‌تواند کمک شایانی به افزایش عدالت اجتماعی در کشور کند. او تصریح می‌کند: «مالیات‌ستانی هم یک منبع درآمدی ایجاد می‌کند و هم ابزاری کارآمد برای توزیع دوباره ثروت است. در یک نظام مالیاتی کارآمد و عادلانه، ثروتمندان و سرمایه‌داران سهم بزرگی از کل مالیات را می‌پردازند و در مقابل فقرا و افرادی که دچار مشکلات اقتصادی هستند یارانه می‌گیرند. این امر برای ایجاد دولت رفاه و تقویت عدالت اجتماعی در جهان توسعه‌یافته، ضروری است. در ایران متاسفانه پرداخت یارانه غیرهدفمند و نظام مالیاتی ناعادلانه است.» مشروح گفت‌وگوی صمت با این استاد دانشگاه را در ادامه می‌خوانید.

دولت قول داده تا پیش از پایان سال، برنامه هفتم توسعه را آماده کند و به مجلس تحویل دهد. باتوجه به مشکلات موجود در کشور، چه انتظاری از این برنامه دارید؟

من فکر می‌کنم باید پیش از هر چیز مشکلات کشور را اولویت‌بندی کرد و سپس انتظار داشت که برای رفع این مشکلات اقدام شود. امروز تورم یک موضوع جدی و ریشه‌ای در اقتصاد کشور ماست؛ به‌عبارت دیگر، من فکر می‌کنم تا زمانی‌که توفیقی در مهار تورم حاصل نشود، رفع مشکلات دیگر غیرممکن یا حداقل بسیار دشوار خواهد شد. تورم در ایران یک بیماری دیرپا و نیم قرن است که نرخ این شاخص (‌جز در چند سال) همواره دورقمی بوده است. این حاکمیت طولانی تورم سبب شده ذهنیت مردم ایران هم برمبنای تورم بالا و انتظارات تورمی شکل بگیرد، در حالی که این نگرش خود به خود به افزایش نرخ تورم در کشور دامن می‌زند. چنانچه کسی انتظار رشد اقتصادی را هم داشته باشد، نمی‌تواند آن را جدا از کاهش تورم تحلیل کند، زیرا با کاهش نرخ تورم تمایل به فعالیت‌های مولد بیشتر می‌شود و توجیه فعالیت‌های سفته‌بازانه کاهش خواهد یافت. رشد اقتصاد با نرخ تورم رابطه تنگاتنگی دارد و به‌نوعی تحول در هر یک، دیگری را هم متحول خواهد کرد. در بررسی عملکرد کشورهای توسعه‌یافته یا در آستانه توسعه‌یافتگی هم مشاهده می‌کنیم که این کشورها پیش از هر چیز تورم را در کشور خود مهار کردند. نباید فراموش کرد که تورم بالا یک مشکل جدی در اقتصادهای جهان است که در مرحله گذر از توسعه‌نیافتگی به توسعه‌یافتگی، تجربه و سپس مهار شده است. نکته‌ای که باید به آن توجه داشت این است که منحنی فیلیپس (رابطه معکوس بین تورم و بیکاری یا رابطه مثبت بین تورم و اشتغال) در ایران جواب نمی‌دهد.

تفاوت تورم بالا در ایران، نسبت به کشورهای دیگر، چیست؟

ما در ایران با برخی مشکلات ساختاری مواجهیم که در کشورهای توسعه‌یافته مشابه آن دیده نمی‌شود. ایران یکی از غنی‌ترین کشورهای جهان به‌لحاظ منابع زیرزمینی است و همین نیز سبب می‌شود رویکرد مالیات‌ستانی و فرهنگ مالیات در آن تضعیف شود. از یک طرف دولت‌ها درآمدهای سهل‌الوصولی از فروش نفت دارند که سبب می‌شود انگیزه کافی برای اخذ مالیات نداشته باشند و از سوی دیگر مردم فکر می‌کنند چون در کشوری ثروتمند هستند، باید مرفه باشند (این نگرش به‌شدت ضد رشد و تولید است، چون آنچه باعث رشد می‌شود کار و تلاش است، نه منابع زیرزمینی، زیرا هیچ کشوری را نمی‌توان یافت که به‌خاطر داشتن منابع طبیعی پیشرفت کرده باشد) و نیازی نیست مالیات بپردازند. حتی گاه مشاهده می‌شود که برخی از مردم مالیات را پول زور می‌دانند، اما قاعده مالیات‌ستانی در تمام کشورهای جهان، به‌ویژه کشورهای پیشرفته به‌شکل سفت و سختی وجود دارد. در واقع مالیات رکن اساسی تامین منابع دولت‌ها است و همه هزینه‌های دولت از این طریق تامین می‌شود. اگر بخواهیم تورم مهار شده و کاهش یابد، باید دولت از طریق مالیات اداره شود.

بر این اساس باید مالیاتستانی اصولی هم بهعنوان یکی دیگر از مسائل مهم، موردتوجه برنامه هفتم باشد؟

بله؛ باید موردتوجه باشد، زیرا هم به کاهش تورم کمک خواهد کرد و هم به کسب درآمدهای پایدار دولت. دولتی که می‌تواند همه هزینه‌های خود را از راه مالیات تامین کند، نیاز ندارد برای جبران کسری بودجه به افزایش پایه پولی و حجم نقدینگی دست بزند و به همین دلیل تورم هم بی‌معنا می‌شود. متاسفانه در کشور ما چون مالیات‌ستانی ضعیف است و درآمدها هم شفاف نیست و همچنین مالیات به‌شکل عادلانه وصول نمی‌شود، این مشکل تشدید هم شده است. من فکر می‌کنم دولت اگر به این مسائل در نوشتن برنامه هفتم توجه و براساس چند محور کلی اما مهم، آن را تدوین کند، بیشتر به سود کشور خواهد بود. معمولا در تدوین برنامه‌های توسعه کشور ما، سیاست‌گذار هرچه را دوست دارد منعکس می‌کند؛ مثلا گفته می‌شود رشد اقتصادی باید ۸ درصد باشد یا صادرات جهش چشمگیر داشته باشد، اما در زمان اجرا اینها محقق نمی‌شوند. حال اگر به‌جای همه آرزوهای خوب، چند مشکل اصلی را مدنظر داشته باشند و مابقی موضوعات حول این اولویت‌ها موردتوجه قرار بگیرند، می‌توانیم به رفع مشکلات اساسی امیدوارتر باشیم.

اولویتبندی شما از مشکلات اساسی کشور چیست؟

اولویت اول همان‌طور که گفتم کنترل تورم است که ریشه آن را باید در حجم نقدینگی کشور جست‌وجو کرد. گرچه در رشد تورم عوامل گوناگونی مانند جمعیت یا عرضه و تقاضا هم اثرات غیرقابل کتمانی دارند، اما نقش حجم زیاد نقدینگی بیش از عوامل دیگر است. اگر دولت برای مدیریت این مسئله اراده کافی داشته باشد و همزمان به کاهش ابعاد خودش یا همان کوچک‌سازی دست بزند و خصوصی‌سازی واقعی را در دستور کار بگذارد، امکان موفقیت بیشتری خواهد داشت. منظورم از خصوصی‌سازی واقعی، واگذاری بنگاه‌های موردنظر از طریق یک سازکار علمی و حساب‌شده که موجب توزیع رانت نشود، است. یکی از راه‌های اجرای خصوصی‌سازی واقعی واگذاری بنگاه‌ها در بازار سرمایه است. چنانچه واگذاری‌ها به‌نحوی باشد که سهام‌های کوچک ۱۰ هزار تومانی یا ۱۰۰ هزار تومانی هم عرضه شوند، بسیاری از مردم می‌توانند به خرید این سهام بپردازند. از این طریق جلوی سوءاستفاده‌ها گرفته می‌شود. واگذاری یک بنگاه بزرگ به یک یا چند نفر به‌مراتب فسادآورتر از واگذاری آن به عده زیاد است.

مالیات دیگر مسئله‌ای است که باید جدی‌تر گرفته شود. امروز به‌دلیل تحریم‌ها دولت نمی‌تواند روی درآمدهای حاصل از فروش نفت حساب کند و برای تامین هزینه‌های خود دچار مشکل است و همین انگیزه کافی برای اصلاح نظام مالیاتی را فراهم کرده است. شنیده می‌شود دولت این روزها اقدام به تدوین لایحه‌ای برای اخذ مالیات از مجموع درآمد افراد کرده است. بر این اساس هر فرد، براساس مجموع درآمدی که به دست آورده باید مالیات بپردازد و فرقی هم ندارد این درآمد حاصل از کارمزد بوده یا سود سرمایه‌ها. اگر این پایه مالیاتی اجرایی شود، به سود مردم و اقتصاد خواهد بود و همزمان دولت هم در تامین هزینه‌هایش وضعیت بهتری خواهد داشت. در این میان باید توجه داشت که این کار می‌تواند آسان نباشد؛ به‌دلیل فرهنگ ضدمالیات مردم، باید دولت مردم را طرف صحبت قرار و توضیح دهد به چه دلایلی این کار را انجام می‌دهد و ذهنیت‌ مردم را اصلاح کند. مردم باید بدانند که هزینه‌های اداره یک جامعه ۸۵ میلیون نفری را نمی‌شود و نباید از محل درآمدهای نفتی تامین کرد. ضمنا امروز این امکان به‌دلیل اعمال تحریم‌ها برای دولت وجود ندارد و با فروش روزانه یک میلیون بشکه نفت، هزینه کشور تامین نشده و نمی‌شود. هرچند درآمدهای نفتی تسهیلگر رشد اقتصاد و توسعه هستند، اما هزینه جاری را نباید جز مالیات، از طریق دیگری تامین کرد.به همین دلیل دولت نه‌تنها باید پایه مالیاتی جدیدی را برای کسب مالیات از درآمدهای افراد عملیاتی کند، بلکه باید مردم را هم به پرداخت آن، ترغیب کند. ایده‌آل این است که تمام هزینه‌های کشور از درآمدهای مالیاتی تامین شود، اما حداقل انتظار این است که خیلی زود هزینه‌های جاری از مالیات تامین شود و پروژه‌های عمرانی از درآمدهای نفتی به بهره‌برداری برسند.

دلیل اینکه تورم را مشکل محوری اقتصاد میدانید، چیست؟

تورم نیم قرن است که بر اقتصاد ما حاکم است و تجربه دیگر کشورها هم نشان می‌دهد رفع مشکل تورم بالا، کمک شایانی به پیشرفت خواهد کرد، زیرا بی‌ثباتی‌ها را کاهش خواهد داد. در ایران اگر نرخ تورم را کاهش دهیم، آرامش روحی و روانی را به جامعه تزریق کرده‌ایم و امیدواری به آینده جایگزین ابهام فعلی می‌شود. در همین راستا فعالیت‌های نامولد و سوداگرانه هم کاهش پیدا می‌کنند و در مقابل تولید تقویت می‌شود. منظور از فعالیت‌های سوداگرانه آن دسته از فعالیت‌هایی هستند که افراد بدون انجام کاری مفید، با اشتغال در آنها از طریق بورس‌بازی و سفته‌بازی درآمد کسب کنند. در ادبیات اقتصادی گفته می‌شود نرخ تورم ۳ تا ۴ درصدی برای رشد اقتصاد مفید است، اما تورم دورقمی مضر و آسیب‌زننده است. در ادبیات اقتصادی بحثی وجود دارد که به رابطه تورم و میزان اشتغال در کشورها می‌پردازد. براساس این مبحث، اگر تورم وجود نداشته باشد، اشتغال کاهش خواهد یافت. این موضوع درباره اقتصاد ایران صدق نمی‌کند و عکس آن حاکم است. یعنی اگر خواهان کاهش چشمگیر نرخ بیکاری هستیم، چاره‌ای نیست جز کنترل نرخ تورم، زیرا تورم در کشور ما، همان‌طور که گفتم، تولید را تضعیف خواهد کرد و این مهم به زیان اشتغال و نرخ بیکاری خواهد بود.

تصور کنید فردی با سرمایه ۲۰۰ میلیارد تومانی بخواهد یک کسب‌وکار راه بیندازد. اگر او بخواهد سراغ تولید برود نیاز به کارگر فراوانی دارد که بتواند به تولید کالا یا خدمتی منجر شود و در نهایت سرمایه‌گذاری او را سودده کند. همین فرد برای ورود به حوزه نامولد، کار چندانی انجام نخواهد داد و به‌راحتی می‌تواند با دو، سه نفر کارش را با این سرمایه پیش ببرد، اما تولید به کارگر و کارمند زیاد نیاز دارد که خود به خود اشتغال کشور را بیشتر می‌کند. به این ترتیب من این رابطه‌ فرضی میان تورم و اشتغال را حداقل برای اقتصاد ایران، نادرست می‌دانم. گرچه ممکن است کاهش تورم در ابتدا تولید را تا حدی متاثر کند، اما در میان‌مدت اثرات مولد خود را نشان می‌دهد.

درباره مالیات شما به اهمیت ایجاد درآمد پایدار برای دولت اشاره کردید؛ حال آنکه برخی از اقتصاددانان مالیات را ابزاری مناسب برای گسترش عدالت اجتماعی هم میدانند. باتوجه به فاصله طبقاتی فزاینده در کشور، چقدر استفاده از این ابزار میتواند به عادلانهتر شدن شرایط در کشور کمک کند؟

اشاره درست و بجایی کردید. به‌واقع مالیات‌ستانی هم یک منبع درآمدی ایجاد می‌کند و هم ابزاری کارآمد برای توزیع دوباره ثروت است. در یک نظام مالیاتی کارآمد و عادلانه، ثروتمندان و سرمایه‌داران سهم بزرگی از کل مالیات یک اقتصاد را می‌پردازند و در مقابل فقرا و افرادی که دچار مشکلات اقتصادی هستند یارانه می‌گیرند. این امر برای ایجاد دولت رفاه و تقویت عدالت اجتماعی در جهان توسعه‌یافته، ضروری است. در ایران متاسفانه پرداخت یارانه غیرهدفمند و نظام مالیاتی ناعادلانه است.

چرا نظام مالیاتی در ایران ناعادلانه است؟

زیرا بانک اطلاعاتی کافی در کشور وجود ندارد و دولتمردان نمی‌توانند براساس اطلاعاتی دقیق به اخذ مالیات بپردازند. هر دولتی که امروز بخواهد در کشور ما به اصلاح نظام مالیاتی دست بزند، باید در گام نخست اطلاعات کافی و جامع از درآمدهای عموم مردم داشته باشد. روشی که امروز هم مورداستفاده است، سنتی و تاریخ مصرف گذشته است. امروزه ممیزان مالیاتی به محل مراجعه و با یکسری بررسی‌ها رقم مالیات افراد را تعیین می‌کنند که همان مبنا می‌شود. حال دیده شده که گاه ممیز مالیاتی برای فردی با درآمد کمتر، مالیات بیشتری را نسبت به یک فرد پردرآمد، تعیین کرده است. اینجا یا ممیز مالیاتی دچار اشتباه شده یا فساد رخ داده است. در هر صورت با گسترش دولت الکترونیک، شفافیت و بانک اطلاعاتی، می‌توان این روش را با روش‌های روزآمد جایگزین کرد تا اشتباه انسانی کاهش یابد.

برخی میگویند سرکشی به حسابهای مردم درست نیست. بدون این اقدام، راه دیگری برای اخذ مالیات وجود دارد؟

من فکر نمی‌کنم این کار نادرستی باشد، زیرا در جهان پیشرفته این اتفاق رخ می‌دهد. من این منطق که تحت عنوان سرک نکشیدن به زندگی مردم مطرح می‌شود را قبول ندارم، زیرا بنا نیست دولت‌ها اطلاعات حساب افراد و دارایی‌های مردم را در سطح جامعه منتشر کنند، بلکه هدف اصلی مطلع شدن دولت از درآمدهای افراد برای اخذ مالیات بر مجموع درآمد است. در کشورهایی که این پایه مالیاتی وجود دارد، اغلب هدف دولت رفع فقر است. در ابتدای کار، آنها یک خط فقر تعریف می‌کنند و هر کس که درآمد بیشتری داشت باید مالیات بدهد و کسانی هم که درآمدی کمتر از خط فقر دارند از یارانه‌های مختلف بهره‌مند خواهند شد. پس من فکر می‌کنم برای عادلانه‌تر کردن وضعیت باید شفافیت بیشتری حاکم و به این ترتیب کار برای دولت و سازمان امور مالیاتی تسهیل شود. البته اگر دولت موفق به اخذ کافی مالیات شود، باید خیلی سریع اقدام به پرداخت یارانه به فقرا هم بکند تا به‌تدریج بتواند فقر را ریشه‌کن کند. پس می‌توانند با اصلاح نظام مالیاتی، هم پرداخت یارانه را هدفمند کنند و هم مالیات‌ستانی را عادلانه. به این ترتیب عدالت اجتماعی که یک مسئله مهم در اسلام و انقلاب بوده هم محقق خواهد شد./روزنامه صمت

منبع: روزنامه صمت
کدخبر: 293997 امیرعباس آذرم وند

ارسال نظر