کارآفرینی و دانشبنیان پازل اقتصاد را کامل میکنند
فناوران، نقش اول صحنه کارآفرینی
هر ساله آماری از سوی دیدهبان جهانی کارآفرینی (GEM) منتشر میشود که نشانگر وضعیت اشتغال و کارآفرینی در بیشتر کشورهای دنیا است.
این گزارش وضعیت کارآفرینی را در شاخصهای متنوعی در سراسر دنیا نشان میدهد و مشخص میکند که هر کشوری باتوجه به وضعیت فاکتورهای محیطی و زمینهای خود، در چه سطحی از فعالیت کارآفرینانه قرار دارند. از طرف دیگر، در حالی که دیدگاههای رایج درباره کارآفرینی غالبا روی استارتآپهای مستقل متمرکز است، GEM به مولفههایی نظیر ثبات، ارزش مداوم، همچنین چالشهای مربوط به کسبوکارهای بالغ و نیاز به کارآفرینی در انواع مختلف مشاغل مانند کسبوکارهای خانوادگی، کارآفرینی سازمانی و کارآفرینان انفرادی را هم موردتوجه قرار میدهد. یکی از استراتژیهای اصلی برنامه توسعه کارآفرینی دانشبنیان در ایران، ایجاد و توسعه مراکز نوآوری در دانشگاهها است. بههمیندلیل، کشورمان در فعالیتهای کلی کارآفرینانه فارغ از تاثیرات اقتصادی رو به رشد بوده است. کارآفرینی و دانشبنیان ۲ مفهومی هستند که در برخی موارد بهجای یکدیگر هم به کار برده میشوند، اما لازم است بدانیم مجزا بودن این دو زمانی معلوم میشود که در اصل اکوسیستم دانشبنیان برای توسعه کارآفرینی در کشور شکل بگیرد. بنابراین میتوان گفت که امروزه این ۲ چرخه در اقتصاد کشور لازم و ملزوم یکدیگر هستند.صمت در این گزارش به مناسبت روز ملی کارآفرینی و ترویج آموزشهای فنی و حرفهای به نقش دانشبنیانها در توسعه کارآفرینی پرداخته است.
یک همافزایی بینظیر
محسن قریب ـ دبیر کل انجمن سرمایهگذاران و کارآفرینان کشور: از آنجایی که خلاقیت و نوآوری، پایه و اساس اکوسیستم کارآفرینی است؛ بنابراین افراد خلاق و نوآور نقش کلیدی در توسعه این اکوسیستم دارند. افرادی که میتوانند مهارت خود را در ارائه محصول یا خدمات در بستری خلاقانه و نوآورانه نشان دهند. فعالیت دانشبنیانها هم مبتنی بر فن و دانش است تا با تکیه بر دانش روز بتوانند در تولید کالا و خدمات به بهرهوری برسند. این دو اکوسیستم در جایی با یکدیگر تلاقی دارند و میتوان گفت که فعالیت هر کدام نقش چشمگیری بر دیگری خواهد داشت. بهعبارت روشنتر، اگر این دو نسبت به یکدیگر همافزایی داشته باشند، منفعت آن عاید بنگاههای تولیدی میشود و در نهایت، چرخ اقتصاد را میگرداند. بههمیندلیل، شاید بیراه نباشد که بگوییم در شرایط فعلی جامعه، حمایت از کارآفرینان و فعالان دانشبنیان، یک مسئولیت ملی است، اما باوجود شمار زیاد نخبگان و ماهران، این حمایتها درخور نیست.
کارآفرینان ناامید در ایران کم نیستند
باتوجه به رکود اقتصادی سالهای اخیر کشور و تورمهای بالای ۵۰ درصد در بیشتر اقلام، شمار زیادی از کارآفرینان دچار یأس و ناامیدی شدهاند و همین امر، علاوه بر بروز معضل مهاجرت افراد ماهر، ارز هم از کشور به دلیل ورود کالاهایی خارج میشود که توان تولید آن در کشور وجود دارد. چالش اصلی عدمحمایت درخور از فعالان این دو اکوسیستم است، متاسفانه کالاهای زیادی در مرحله آزمایشگاهی تولید شدهاند که با توان دانشبنیانها بومی میشوند، اما هنوز در مرحله آزمایشگاهی قرار دارند. همچنین، پروژههای صنعتی متعددی هم منتظر حمایتهای جدی مالی برای عملیاتی شدن هستند. معتقدم اگر بتوان در تشکیلات دولتی مسیر دانشبنیانها را برای رسیدن به مرحله کارآفرینی هموارتر کرد، اقتصاد در مسیر رشد و تعالی قرار خواهد گرفت.
یک جورچین اقتصادی
لازم است، ابتدا شرح دهم که فرق کارآفرین دانشبنیان چیست؛ کارآفرین به فردی میگویند که براساس تجاربش خلاقیت و نوآوری را وارد بطن کار کرده است، اما الزاما مبتنی بر دانش آکادمیک نیست و در بیشتر موارد، کارآفرینان افراد باتجربهای هستند که توانستهاند براساس تجربه و مهارت نیروی انسانی به توسعه اشتغال بپردازند و تولید داشته باشند، اما دانشبنیانها براساس فن و دانش آکادمیک خود راههای میانبر تولید یک محصول را مییابند و میتوانند زودتر به نتیجه برسند. بیشک اکوسیستم کارآفرینی، وسیع و گستردهتر از اکوسیستم دانشبنیان است؛ یکی براساس تجربه و مهارت به تولید میرسد و دیگری براساس دانش و فن؛ در نتیجه، میتوانند جورچین استانداردی در اقتصاد یک کشور بهحساب بیایند. ایندو در چرخههای اقتصادی میتوانند نیازهای یکدیگر را رفع کنند. در حقیقت، دانشبنیانها در مسیر تولید به تجربه کارآفرینان نیاز خواهند داشت و کارآفرینان برای ایجاد فرآیندهای بهرهورانه به دانش و فن دانشبنیانها نیاز پیدا میکنند. در نتیجه، ایندو در کوران عمل، لازم و ملزوم یکدیگر خواهند بود.
رانت، کابوس کارآفرینی
کمال اطهاری ـ کارشناس کسبوکار: وقتی صحبت از مهارتاندوزی و کارآفرینی میشود، در ابتدا لازم است به این پرسش پاسخ داده شود که آیا اکوسیستم کارآفرینی در کشور وجود دارد یا خیر؟ بهاعتقادمن، از آنجایی که رانت در بطن نظام اقتصادی کشور رخنه کرده، چگونه میتوان از بستری که برپایه یک فعالیت اقتصادی واضح و درست شکل گرفته است، حرف زد؟ کارآفرینان و دانشبنیانها اگر در جریان رانتبازی قرار نگیرند، تا حدی میتوانند به حیات اقتصادی خود ادامه دهند؛ بنابراین، اهدافی نظیر مهارتآموزی و توسعه دانشبنیانها در دل کارآفرینی بیشتر شبیه یک رویا است.
ناگفته نماند که استثناهایی هم وجود دارد و کسبوکارهایی هم وجود دارند که در قالب کارآفرینی و دانشبنیان بهمعنای واقعی فعالیت میکنند، اما در شرایط فعلی اقتصادی کشور، نشانهای از بودن یک اکوسیستم زاینده وجود ندارد. متاسفانه کارآفرینی در ایران اسیر یک تعادل نازا شده است و خروجی مثبتی از آن در اقتصاد دیده نمیشود. وقتی یک کسبوکار از تعادل زایا برخوردار باشد، ارز افزوده میآفریند و در نهایت، کسب سود میکند، اما بهدلیل وجود رانت در اقتصاد کشور، بازده سود منفی است. متاسفانه براساس رانت و انحصار، سالانه ۲۰ تا ۸۰ میلیون دلار سرمایه ارزی از کشور خارج میشود. اقتصادی که برمبنای روابط سرمایهدارانه و با انحصار و زور هیاتحاکمه بچرخد، نتیجهای جز ضرر برای مردم نخواهد داشت.
فعالیتآفرینی یا کارآفرینی
بهتر است بهجای کارآفرین، واژه فعالیتآفرین را به کار ببریم. فعالیتآفرین بودن براساس نوآوری شکل میگیرد و همین امر منجر به توسعه دانشبنیانها هم میشود؛ اما معضل اینجا است که دانشبنیانها هم اکوسیستم مشخصی ندارند. متاسفانه از یک دهه اخیر به بهانه توسعه اکوسیستم دانشبنیانی در کشور، اتلاف سرمایه شدیدی شکل گرفت. ایراد کار هم اینجا بود که در تعریف دانشبنیانها، آنها محدود به نخبگان دانشگاهی شدند، یعنی آنهایی که تنها از دل دانشگاهها بیرون آمدهاند. در حالی که دانشبنیان بهمعنای حقیقی خود به هر فرآیند تولیدی و خدماتی که برمبنای دانش و فناوری شکل گرفته باشد، میگویند. بنابراین، تمام شرکتهایی که فعالیتهای صنعتی متوسط به بالا دارند و در خدمات مولد فعالیت میکنند، دانشبنیان محسوب میشوند. آن دسته از شرکتهایی که از دانشگاه رشد پیدا کردهاند، در بیشتر کشورهای پیشرو بهعنوان رابط میان علم و صنعت شناخته میشوند. در قالب دانشبنیان شدن برخی شرکتها، رانت هم بهوجود آمد و توانستند از چندین نوع بخشودگی بیمه و مالیاتی بهرهمند شوند. حال اینکه آیا بیمه و مالیات تعلق میگیرد، بستگی به حوزه فعالیتشان دارد و این خدمات بهعبارتی ناقص است. از آنجایی که اکوسیستم دانشبنیان نداریم، حتی روندهای تسهیلاتی هم خوب کار نمیکنند. اگر بخواهم به یک دلیل از نبود اکوسیستم دانشبنیان اشاره کنیم باید گفت در جامعهای که قانون مشخصی در حوزه دارایی فکری و نامشهود وجود ندارد، اکوسیستم دانشبنیان هم معنایی ندارد. همچنین در برنامه هفتم هم اشاره واضح و مهمی به دانشبنیانها نشد، بههمیندلیل است که سازمانی نظیر تامیناجتماعی هم دانشبنیانها را بهرسمیت نمیشناسد. چون اصلا بستر دانشبنیان در کشور وجود ندارد. در برنامه هفتم تنها یکبار عنوان اقتصاد دانشبنیان آمده که آن هم در اساس برنامه قرار نگرفته است.
جای خالی مدیریت دانش
افزایش عددی شرکتها راهی از پیش نمیبرد. آن مولفهای که جای خالی آن بهشدت در اقتصاد کشور مشاهده میشود، دانش است. دانش باید در بطن جامعه وجود داشته باشد تا بتوان اکوسیستمی بهنام دانشبنیان را خلق کرد. بهاعتقادمن، تا مفهوم اقتصاد دانش را درست درک نکنیم، صحبت از توسعه اقتصاد دانشبنیان خندهدار است. بههمیندلیل، بهجای کارآفرینی در کشور، فرار مغزها آمار بیشتری را به خود اختصاص میدهد. باید در سیستم آموزشی مدیریت دانش گنجانده شود و در برنامهریزی شهری، جریان دانش گسترش یابد، یعنی باید یک جریان بسته و پویا شکل بگیرد. مفهوم اقتصاد دانش برپا نمیشود، مگر اینکه جامعه دانش شکل بگیرد. جامعه دانش، جامعهای است که دانایی به توانایی فردی و اجتماعی تبدیل میشود.
کارآفرینان، نیازمند اقلیم مناسب
سیاوش ملکیفر ـ معاون توسعه صندوق نوآوری و شکوفایی: در کل ۳ شرط اصلی برای توسعه دانشبنیانها نیاز است؛ در گام نخست دانشبنیانها برای رشد و توسعه نیازمند فعالیت در اقلیم مناسب کسبوکار هستند که از مجوز و قوانین مالیاتی و زمین گرفته تا نگرش جامعه در آن تاثیرگذار است. گفتنی است، واژه اقلیم مناسب در ادبیات کارآفرینی همان شاخصهای کسبوکار است که به سیستمی بودن عوامل رشد و توسعه اکوسیستم دانشبنیان اشاره دارد. بهعبارتروشنتر، عوامل مختلف باید دستبهدست یکدیگر دهند تا زمینه رشد و توسعه کارآفرینان و دانشبنیانها در یک کشور فراهم شود. بسیاری از کارشناسان در گفتوگوهای انتقادی، شناخت دقیقتری از شاخصهای کسبوکار ارائه میدهند که بیشتر دولت را مسئول اصلی ایجاد رشد این شاخصها میداند. کسبوکارهای فناورانه و استارتآپی باید اقلیم خودشان را برای رشد پیدا کنند و تا زمانی که شرایط فراهم نشود، نمیتوان انتظار پیشرفت داشت. بهاعتقاد من، دولتها مسئول اصلی ایجاد و فراهمسازی این شاخص هستند که از وزارت صنعت، معدن و تجارت گرفته تا بانکها، در توسعه این اقلیم تاثیرگذار هستند. برای مثال، دسترسی به زمین یکی از شاخصهای کسبوکار است که در توسعه دانشبنیانها نقش جدی دارد و سازمانهایی نظیر شهرداری و محیطزیست در این زمینه دخیل هستند. گفتنی است، اگر هرکدام از این شاخصها با معضلاتی مواجه شوند، چرخ دانشبنیانها در کشور نمیچرخد و نمیتوان به اهداف درنظرگرفتهشده رسید. نیروی انسانی هم از دیگر شروط بسیار مهم توسعه کسبوکارها است؛ اپلها را استیو جابزها ساختند و ایلان ماسکها هستند که فناوری اطلاعات را در جهان برعهده گرفتند. خوشبختانه در این زمینه، موقعیت کشور ما نسبت به کشورهای منطقه مطلوب است و از سرمایه کافی برخوردار هستیم. گفتنی است، باوجود جوانان فارغالتحصیل بیشمار در کشور میتوان بستر لازم را ایجاد کرد. درحالحاضر، نزدیک به ۳ میلیون دانشجو در کشور داریم که تعداد آنها از جمعیت برخی از کشورها بالاتر است، اما متاسفانه ضعف در شاخصهای کسبوکار مناسب در کشور ما، دلیل قانعکنندهای برای از دست دادن حداکثری نیروی انسانی فناور در کشور است که این امر شرایط را برای رشد دانشبنیانها دشوار میکند. شرایط دیگر، منابع مالی است که باید پول برای توسعه فراهم شود. اکنون دانشبنیانها از منابع دولتی جلوافتادهاند. بهعبارتدیگر، منابع دولتی بهدلیل رشد دانشبنیانها، پاسخگوی هزینههای دانشبنیانها نیست و خلأ بزرگی در این زمینه احساس میشود.
سخن پایانی
براساس نظر کارشناسان، نوآوری در مالکیت فکری میتواند به توسعه کارآفرینی در کشور بینجامد و شرط تحقق این امر، عبور از سطح مصرفکنندگی محض به تولیدکنندگی است. مونتاژ در صنعت و دیگر حوزههای اقتصادی شاهد خوبی برای مصرفکننده بودن فضای کسبوکار است که چنین فضایی چندان خواهان نوآوری و کارآفرینی نیست، چراکه مونتاژ در تولید نیازمند اپراتور است تا مهندس. بههمیندلیل، بیشتر محصولاتی که از مجموعههای کارآفرینی بیرون آمده، کالای تولید ایجادی نیست، بلکه تکراری است. اگر مسیر تولید بهمعنای واقعی را از سوی کارآفرینان و دانشبنیانها طی نکنیم، ثبت مالکیت فکری، اختراعها و طرح صنعتی در کشور به ثبت سرزمینی تبدیل میشوند؛ یعنی محصولی در کشور دیگر تولید و در کشور ما ثبت سرزمینی میشود. همچنین باتوجه به موارد یادشده، خوب است این را هم بدانیم که دانشبنیانها تافته جدابافته نیستند و نبود یا ضعف در شاخصهای کسبوکار نهتنها فناوران را از رشد بازمیدارد، بلکه دیگر کسبوکارهای غیرفناورانه هم متضرر میشوند. بهعبارتدیگر، برای دایر کردن یک قصابی هم نیازمند این شاخصها هستیم که اگر این شاخصها ایدهآل نباشد، رشد از توان کسبوکارها خارج خواهد بود و نمیتوان از توسعه هیچ کسبوکاری حرف زد.
ارسال نظر