سحرخیز باش تا کامروا باشی، اما...
ناصر بزرگمهر-روزنامه نگار
زمانی که انوشیروان ساسانی بر ایرانزمین پادشاهی میکرد، وزیر باهوش و کاردانی بهنام بوذرجمهر داشت. این وزیر بسیار منظم و مرتب بود و این ویژگیها باعث شده بود بسیار مورداحترام و مشورت انوشیروان باشد؛ بهطوری که انوشیروان بدون مشورت و هماهنگی او هیچ تصمیمی نمیگرفت.انوشیروان با داشتن چنین وزیر کاردانی خودش بهراحتی سراغ خوشگذرانی و تفریحاتش میرفت و این کار او باعث اختلاف میان آنها میشد. بوذرجمهر همیشه تاکید میکرد قربان سحرخیز باشید تا کامروا شوید، اما سحرخیز بودن برای انوشیروان که شبها را تا نیمه به خوشگذرانی و تفریح میگذراند واقعا سخت بود. به همین دلیل، بوذرجمهر هر روز باید ساعتها منتظر پادشاه میماند تا او از خواب بیدار شود، آن وقت تصمیماتی که گرفته بود را به اطلاع ایشان برساند تا امضا شود. با این شرایط او هر روز به پادشاه گوشزد میکرد «سحرخیز باشید تا کامروا شوید». این تاکید بوذرجمهر باعث عصبانیت پادشاه میشد؛ تا جایی که پادشاه تصمیم گرفت درسی به وزیر کاردانش بدهد تا دائم او را به سحرخیزی تشویق نکند! پادشاه انوشیروان میدانست که بوذرجمهر هر روز صبح زود، قبل از اینکه هوا کاملا روشن شود، از خانه خارج میشود و به سمت قصر میآید، به همین دلیل گروهی را اجیر کرد تا در تاریک و روشنی هوا به بوذرجمهر حمله کنند و هرچه دارد را بدزدند.
روزی که پادشاه این نقشه را برای وزیرش طرحریزی کرد، خودش هم زود از خواب بیدار شد و منتظر نتیجه نقشهاش ماند. آن روز بوذرجمهر وقتی از خانه خارج شد تا به طرف قصر بیاید، گروهی دزد که صورت خود را پوشانده بودند بر سرش ریختند، لباسهایش را در آوردند و حتی انگشترش را هم از دستش خارج کردند. بوذرجمهر که با لباس زیر نمیتوانست به قصر بیاید، به خانه برگشت. لباسهای دیگری بر تن کرد، کلاهی بر سر گذاشت و به طرف قصر راهی شد.انوشیروان که منتظر بوذرجمهر بود، وقتی او را دید گفت: وزیر عزیز میبینم که تو هم مثل ما شدهای! امروز دیر آمدهای. من یک ساعتی است که منتظر شما هستم! نکند دیگر اعتقادی به سحرخیزی نداری؟ بوذرجمهر سری تکان داد و گفت: نه قربان؛ موضوع چیز دیگری است. هنوز عقیده دارم باید سحرخیز باشی تا کامروا شوی.
انوشیروان گفت: پس چرا امروز اینقدر دیر کردی و ما را منتظر نگه داشتی؟
بوذرجمهر گفت: امروز هم مثل هر روز سپیدهدم از خانه خارج شدم تا به قصر بیایم، اما در راه گرفتار دزدانی شدم که به لباسهایم هم رحم نکردند و هرچه داشتم با خود بردند. ناچار شدم به خانه برگردم تا با لباس مناسب بتوانم خدمت شما برسم.
انوشیروان از سر رضایت خندهای کرد و گفت: بیا، این هم نتیجه سحرخیزی؟ اگر میگذاشتی ساعتی دیرتر میآمدی، کوچه و بازار اینقدر خلوت نبود که دزدان بر سر تو بریزند و اموالت را ببرند و هیچکس نباشد به تو کمک کند. دیدی سحرخیزی آنقدر هم چیز خوبی نیست!
بوذرجمهر گفت: نه قربان، اینگونه نیست. هنوز هم معتقدم هر کس سحرخیز باشد کامرواتر است. انوشیروان گفت: یعنی چه؟ حتی اگر دزدها اموالت را ببرند؟
بوذرجمهر دانا پاسخ داد: بله قربان، اگر من از دزدان سحرخیزتر بودم، آنها هیچ وقت دستشان به من نمیرسید؛ دزدها سحرخیزتر بودند و کامرواتر شدند.
انوشیروان که چنین پاسخی را پیشبینی نمیکرد، از کاری که کرده بود شرمنده شد و قول داد که تا پایان عمر سحرخیزتر باشد.
و میگویند بدین سان ضربالمثل «سحرخیز باش تا کامروا باشی» متولد شد.
در واقع «سحرخیز باش تا کامروا باشی» یعنی اینکه افراد سحرخیز، شانس خیلی بیشتری برای موفقیت در کارهایشان دارند، زیرا صبح زود از خواب بیدار شدن هم باعث میشود بهموقع کارهایمان را انجام دهیم و هم اینکه باعث سرحالی روحی و جسمی ما میشود. جامعه ایرانی و بهطور کلی مسلمانان هم بهنوعی به سحرخیزی عادت دارند؛ خصوصا که بسیاری از مشاغل از دیرباز تاریخ مانند گرمابهها، حلیمفروشیها، طباخیها و امثالهم از سحر مشغول کار بودند و به مشتریان خدمترسانی میکردند، اما بهطبع جامعه مدرن کمی متفاوت شده است.
بخشنامه اخیر دولت که بهدلیل کمبود برق بهصورت ناگهانی ابلاغ شد و ساعت کار همه سازمانهای دولتی و مرتبط با دولت را از ۶ صبح تا ۱۳ اعلام کرده، کمی بر آشفتگی مراجعان و مردم و حتی خود کارکنان دولت افزوده است.بررسیهای اجمالی نشان میدهد متاسفانه این تصمیمگیری، کارشناسی نشده و بیشتر سلیقهای بوده و بهدلیل فشار وزارت نیرو، از طرف هیات وزیران ابلاغ شده است؛ بهطوری که حتی قوه قضاییه در ابتدا با این طرح مخالفت و روز بعد همراهی خود را اعلام کرد.شرکت مترو هم از همان روز نخست از هزینههای میلیاردی ناشی از این تغییر ساعت خبر داده و بسیاری از کارشناسان و تعدادی از نمایندگان مجلس هم که بر تغییر ساعت رسمی کشور در هر سال اصرار داشتند، همین مشکلات را پیشبینی میکردند.بسیاری از مردم و خوانندگان عزیز ما هم به نکاتی مثل کمبود وسایل حملونقل عمومی در ساعات اولیه صبح اشاره کردهاند و اینکه بسیاری از کارگران و کارمندان در حومه تهران زندگی میکنند و برای شروع کار در ساعت ۶ صبح باید ساعت ۳ و ۴ از خواب برخیزند و حداقل ۲ ساعت زودتر حرکت کنند، در حالی که آن ساعت، کوچه و خیابانها خلوت و برای افراد خطرناک و سخت است.بعضیها حتی به مراجعه سالمندان و کودکان به کلینیک یا بیمارستانهای دولتی اشاره کردهاند و گروهی به موضوع بچههای کوچکشان که باید به مهد کودک بروند، در حالی که مهدها زودتر از ۷ و ۸ باز نمیشوند، پرداختهاند. البته ظاهرا معاون امور زنان و خانواده رئیسجمهوری ساعت کار مادرانی که فرزند زیر ۷ سال دارند را ساعت ۷ صبح اعلام کرده است.بهنظر میرسد جدا از نکات اجرایی فراوان و روشن نشدن مسئله ۴۴ ساعت کار در هفته و مشکلاتی که این طرح با خود همراه دارد، کسی به هزینه روانی کارکنان دولت که قرار است خلاف میلشان ساعت ۶ صبح سرکار باشند توجه نکرده و به انگیزه و توان افراد و بهرهوری سازمانی و برنامهریزیهای افراد و عادت چنین کارکنانی در زندگی و در ادامه شیوه برخورد کارمند ناراضی با اربابرجوع فکر نشده است.در چند روز گذشته هم یک شوخی در دنیای مجازی شروع شده که مینویسند بهجای آنکه ساعتها را جلو بکشند، کارکنان دولت را به عقب کشیدند.
بهنظر میرسد همه این مسائل از تصمیم مجلس محترم مبنی بر تغییر نکردن ساعت رسمی شروع شده است. ای کاش نمایندگان محترم به عواقب این تصمیم بیشتر میاندیشیدند و از تجربیات و تحقیقات علمی و نگاه کارشناسان در چهل، پنجاه سال گذشته و همه دنیا استفاده میکردند و وزارت نیرو هم بهجای وارد آوردن فشار بر مردم، برای رفع کاستیهای خود اقدامی میکرد/روزنامه صمت
ارسال نظر