شوک سنگین ایران به جمهوری آذربایجان
بازی کردن الهام علی اف به شیوه برخی کشورهای منطقه از جمله ترکیه سبب شد تا با مانور سنگین نظامی ایران در مرزهای خود مواجه شود. اقدامی که برای آنها غیرمنتظره بود.
اقدامی که به زبان ساده و دیپلماتیک رخ نداد و در پی آن تهدیدها و صحبتهای زیادی بود. در کنار این مسئله، جمهوری آذربایجان عملا کشور خود را به پایگاهی برای نیروهای ترکیهای و اسرائیلی نیز بدل کرده است که این نیز عملا برای ایران یک تهدید قلمداد میشود. جمهوری آذربایجان در این میان، قانون شکنی خود را یک قدم فراتر گذاشته و با نقض رژیم حقوقی دریای خزر، اجازه حضور نیروهای ترکیهای و پاکستانی را در سواحل این دریا داده است و در این منطقه مانور نظامی برگزار کردند. مانوری که بسیاری آن را یک مانور نظامی اخوانی میدانستند که طالبان و قطر نیز اضلاع دیگر آن در منطقه هستند. تمامی این تحرکات جمهوری آذربایجان سبب شد تا نیروهای مسلح ایران با حضور سنگین تجهیزاتی و انسانی در مرز با جمهوری آذربایجان، برای مقامات این کشور خط و نشان بکشند و به صورت تلویحی اعلام کنند که اجازه تصرف خاک ارمنستان و تغییر مرزها را نمیدهند. در راستای بررسی این تحولات گفتوگویی با نوذر شفیعی، نماینده پیشین مجلس و تحلیلگر ارشد مسائل منطقه داشته است که در ادامه میخوانید. این سخن مبنــی بر اینکه یک ائتلاف ۵ جانبه متشکل از ترکیه، جمهوری آذربایجان، پاکستان، قطر و طالبان علیه ایران شکل گرفته تا ایران را در تنگنا قرار دهند تا چه میزان به واقعیت نزدیک است؟
این تحلیل نمیتواند، صحت داشته باشد. در ابتدا باید گفت که جایگاه رهبران این کشورها به گونهای است که اساسا نمیتوانند به سمت تشکیل چنین ائتلافی گام بردارند و بر فرض اینکه چنین ائتلافی شکل گیرد عمر زیادی نخواهد داشت. در پاکستان عنصر زبان و گویش بیش از هر عنصر دیگری بر رفتار و کنش مردم و جامعه پاکستان تاثیرگذار است. در همین راستا یک رابطه دیرینه فرهنگی و زبانی میان ایران و پاکستان وجود دارد. این ارتباط مشخصا بین ترکیه و پاکستان و بین جمهوری آذربایجان و پاکستان وجود ندارد. بنابراین نمیتوان این گونه متصور شد که پاکستان به راحتی جمهوری آذربایجان را به ایران ترجیح دهد. رفتارهای ترکیه نیز در این میان حائز اهمیت است زیرا کاملا متناقض عمل میکند. از یکسو خواستار تشکیل امپراتوری توران است که محوریت آن زبان ترکی است و شامل کشورهای قزاقستان، ترکمنستان، قرقیزستان، جمهوری آذربایجان، ازبکستان و ترکیه است و از سوی دیگر نیز میخواهد یک ائتلاف اندیشه محور با تکیه بر اندیشههای اخوانی نیز راهاندازی کند. ترکیه هنوز مشخص نکرده که کدام یک از این دو ائتلاف برای او مهمتر است زیرا مشخصا نمیتواند هر دو را پیش ببرد و مشخصا ائتلاف تورانی با ائتلاف عربی سازگار نیست و تلاقی دارد.
طالبــان با این محــور اخوانی همراهی خواهد کرد؟
باید توجه داشــت که طالبان یک نگاه جهانی دارد اما ایدئولوژی آنها مشخصا تعدیل شده است و اگر هم بخواهند حرکت خاصی انجام بدهند مبتنی بر تفکرات اخوانی نیست و امروزه تعداد بسیار کمی از سران طالبان تفکراتی نزدیک به جریان اخوان دارند. تعداد بسیار کمی از طالبان در مصر و تونس تحصیل کردهاند و به همین علت نمیتوان ریشهای نزدیک به اخوان در آنها پیدا کرد. ریشه نخستین طالبان مربوط به جغرافیای شبه قاره هند است و در وهله بعد مبتنی بر عقاید پشتونها عمل میکنند که فاصله با اخوانی گری دارد. از سوی دیگر طالبان با پیوستن به جریان اخوان، بیش از امروز از عربستان فاصله نخواهد گرفت. علاوه بر طالبان باید توجه داشت که در افغانستان قومیتهای دیگری نیز وجود دارد که مشخصا آنها نیز به علت ارتباطی که با ایران دارند، علیه ایران اقدامی انجام نخواهند داد. بعید به نظر میرسد امروز ائتلافی بین افغانستان و ترکیه علیه ایران شکل گیرد. طالبان هیچ گاه بین ایران و ترکیه، ترکیه را انتخاب نخواهد کرد. این امر در خصوص قطر نیز صدق میکند. اگر عربستان بر قطر فشار وارد نمیکرد، مشخصا قطر هیچ گاه پای خود را فراتر از محدوده خلیجفارس نمیگذاشت. ملاحظات ژئوپلیتیک که بین ایران و قطر وجود دارد، مطلقا به قطر اجازه نمیدهد که از ایران فاصله گیرد یا در مقابل ایران بایستد. امروز اردوغان سیاست اشتباهی در پیش گرفته است. ترکیه فرض میکند که اگر پاکستان با آنها رزمایش مشترک نظامی برگزار میکند به این معناست که پاکستان هر کاری که آنها میخواهند انجام میدهد در حالی که این یک تصور اشتباه است و اردوغان دچار توهم شده است. نباید فراموش کرد پاکستان بخاطر ایران، قید دوستی با امارات و عربستان را زد و در جنگ علیه حوثیها در یمن حاضر نشد. مشخصا با توجه به این اتفاق، وارد ائتلاف با جمهوری آذربایجان و ترکیه علیه ایران نخواهد شد. اگر پاکستان با ترکیه یک مانور نظامی مشترک برگزار میکند به این علت است که میخواهد سیاست موازنه خود را برای منافعش توسعه دهد و مطلقا به دنبال دشمنی با ایران نیست.
ترکیه غافل از این مورد است که اسرائیل برای آنها دام پهن کرده است. اسرائیل در این مسیر سه نقشه دارد. اسرائیل برای ترکیه دام گذاشته است به این شکل که جمهوری آذربایجان را تهدید به اقداماتی علیه ایران میکند تا ایران نیز اقدام متقابل انجام دهد و ترکیه نیز به عنوان حامی جمهوری آذربایجان، وارد تقابل با ایران خواهد شد. اسرائیل مشخصا این نقشه را کشیده است که وظیفه خــود را به جمهــوری آذربایجان محــول کند. یعنی اقـــدامی که خود اسرائــیل قصــد داشت علیه ایران انجــام دهد، میخواهد به جمهـوری آذربایجان محـول کند و ایران و جمهــوری آذربایجان را درگیر کند. عملا اسرائیل آتش بیار معرکه است و علاوه بر نقشه درگیر کردن ایران و جمهوری آذربایجان و ترکیه، قصد دارد تا این تنش را طولانی کند تا انرژی هر سه کشور از بین برود و با ویرانی مواجه شوند تا اسرائیل نقشه خود را به راحتی در منطقه پــیش ببرد و دیگر رقبای جـدی مثل ایران و ترکیــه نداشتــه باشد. ترکیه تصور میکند همه امور با شرایط ثابت پیش میرود و از معادلات آینده غافل است. مشخصا پس از درگیر شدن ایران و ترکیه و زمانی که ترکیه ضعیفتر شده است، اسرائیل دست برتر را نسبــت به ترکیــه خواهد داشت و خواستههای خود را بر ترکیه تحمیل خواهد کرد. امروزه بلوک بندی داخل در جهان اسلام بسیار خطرناک است و کشورهای مسلمان بـایــد از ایـن اقدام پرهیز کنند. جنگ بین کشورهای مسلمان مشخصا بدون پیروز است و صرفا اسرائیل از این جنگ منتفع خواهد شد. اسرائیل در حال سناریونویسی است و بازیگران این سناریو را نیز مشخص کرده و امروز در حال تدوین نقشهای این بازیگران است. جمهوری آذربایجان و ترکیه همکاریهای خاص خود را دارند اما در حد حرف و اقدامات تاکتیکی میتوانند علیه ایران عمل کنند و مشخصا نمیتوانند وارد عرصه نظامی علیه ایران شوند و اگر هم شوند یک اشتباه بزرگ است زیرا ابزارهای ایران در جهان را نشناختهاند. ایران نیز به این مسئله فکر نمیکند که وارد جنگ با ترکیه و جمهوری آذربایجان شود زیرا ایران به خوبی میداند که این نقشه کشورهای ثالث است و ترکیه را نیز از این عمل باز خواهد داشت. اختلافات مرزی در ارمنستان نیز با دیپلماسی حل خواهد شد. واقعیتهای صحنه و میدان متفاوت با ادراکات ذهنی است و به همین علت بعید به نظر میرسد جنگ سخت شکل گیرد.
شما به علت اینکه یک جریان درون طالبان به اسم شبکه حقانی، رفتارهای رادیکال داشته و حتی ایران را نیز تهدید میکند، بین جریانات مختلف درون ساختار طالبان تفاوت قائل نیستید و آیا قدرت گیری شبکه حقانی به روند جریانسازی علیه ایران منتج خواهد شد؟
شبکه حقانی یک گروه بسیار کوچک است و برخی بر این باورند که مستقل است و برخی نیز بر این باور هستند که به یک کشور خارجی مثل عربستان یا یک گروه مانند القاعده وابسته است. جریان فکری شبکه حقانی مشخصا اخوانی نیست. باید توجه داشت امروز گروه طالبان به قدری چالش و درگیری درون خود دارد که فرصت توجه به جای دیگری را ندارد. آنها صدها چالش بزرگ و کوچک در درون گروه طالبان و در درون کشور افغانستان دارند و اصلا فرصت نخواهند کرد که علیه ایران اقدامی انجام دهند. آنها امروز در داخل افغانستان با داعش نیز درگیر هستند و گروههای دیگر نیز با طالبان اختلاف دارند. باید توجه داشت که گروههای مذهبی دیگری در افغانستان نیز وجود دارد که خواسته هایی دارند و این نیز برای افغانستان یک چالش است. تنها خطری که برای ایران وجود دارد، این است که امریکا نقشهای کشیده باشد تا با خروج از افغانستان، تلاطمی مضاعف در خاورمیانه بهوجود آورد تا خود بهراحتی به سایر دغدغههای خود رسیدگی کند. این تنها فرضیهای است که میتواند برای ایران خطرناک باشد و آنها استراتژی آشوب در منطقه را برای ما طراحی کرده باشند. تحولات امروز نیز شاید تبعات نقشه آنها باشد. امروز پاکستان نگرانیهای خاص خود را دارد و به شدت با هندوستان درگیر است و به همین علت ایران را نیز تبدیل به دشمنی برای خود نخواهد کرد تا از هر دو طرف درگیر شود. پاکستان، ایران را یک پشتیبان استراتژیک برای خود میداند و از ایران مشخصا فاصله نمیگیرد. قطر نیز دغدغههای خاص خود را در شبه جزیره عربستان دارد. درست است که اقداماتی در نقاط دیگر منطقه انجام میدهد اما مبتنی بر دیپلماسی نیچه است و هدفی جز خودنمایی ندارد.
احتمال تجزیه افغانستان در این کشمکشهای منطقهای وجود دارد؟
این مبحث از زمانهای گذشته مطرح بوده اما درحالحاضر بعید به نظر میرسد که رخ دهد. پشتونها مخالف تجزیه افغانستان هستند و این یک مانع بزرگ در این مسیر است. اگر تجزیه افغانستان به واقعیت نزدیک شود، جامعه جهانی را درگیر خود خواهد کرد. جامعه جهانی نیز به احتمال زیاد اجازه تجزیه افغانستان را نخواهد داد. اگر افغانستان تجزیه شود، مشخصا پاکستان نیز تجزیه میشود و پشتون بزرگ را تشکیل خواهند داد که این امر نیز با مخالفت پاکستان مواجه میشود و این نیز یک مانع دیگر در این مسیر است. امروز غالب مردم پاکستان، حکومت را یک حکومت پنجابی میدانند و این نیز خود برای پاکستان یک معضل است. زمانی که پاکستان در حال شکل گیری بود، ایالتهای غیر پنجابی گفتند که به اسلام رای میدهند و نه به حکومت فعلی پاکستان. به همین علت هنوز هم حکومت فعلی پاکستان را به رسمیت نمیشناسند و صرفا بین هندوها و اسلام، اسلام را برگزیدهاند. تجزیه افغانستان، مشخصا بر سین کیانگ، هندوستان و تبت نیز تاثیر میگذارد و به همین علت مخالفتها با تجزیه افغانستان زیاد خواهد شد. نباید فراموش کرد که در کاتالونیا، رای به جدایی از اسپانیا دادند اما اسپانیا با اعمال خشونت اجازه نداد و جامعه جهانی نیز نپذیرفت که کاتالونیا از اسپانیا جدا شود. در کردستان عراق نیز همه پرسی انجام شد و جدایی کردستان رای آورد اما با مخالفت همسایگان و جامعه جهانی، این طرح نیز کنار گذاشته شد. یکی دیگر از علتهای مخالفتها با استقلال این بخشها این است که سایر کشورها را نیز تحت تاثیر قرار میدهد و ممکن است برای آنها نیز مشکلاتی ایجاد کند. در عالم سیاست هیچ اتفاقی بعید نیست که رقم بخورد اما در کوتاه مدت و با توجه به مخالفتهای جهانی، مخالفتهای کشورهای همسایه، مخالفت جدی پاکستان و مخالفت پشتونها، تجزیه افغانستان بعید به نظر میرسد. افغانستان امروز درگیریهای زیادی دارد و همسایگان باید کمک کنند تا آرامش به این کشور بازگردد و تبدیل شدن به یک بحران بزرگتر فاصله گیرد. افغانستان سالهاست که رنگ آرامش را ندیده است و امروز نیاز به یک تعامل جهانی دارد تا از این تنشها فاصله گیرد.
ارسال نظر