گسترش نیوز گزارش می دهد؛
قامت این افراد برای ما خم می شود / شغلی سخت با درآمد کم
در شهر ما افرادی هستند بی آن که توقعی از کسی داشته باشند، چهره شهرمان را از زباله تمیز می کنند و خستگی برایشان معنایی ندارد.
با تاریکی شب کارشان شروع میشود. با سکوت شب، صدای کشیده شدن جاروهایشان روی زمین را میتوان شنید. از پشت یک نیسان پیاده میشوند و جاروهای خود را بر میدارند. شروع میکنند به کار و از ابتدای کوچه جارو میزنند و تا انتهای آن میروند. بدون آنکه بخواهند منت سرمان بگذارند برای تمیز ماندن خیابان تلاش میکنند. صحبت درخصوص کسانی است که بیشتر آنها سن بالایی دارند و برای تمیز ماندن شهر، قامتشان خم میشود.
همانطور که خودتان هم میدانید، همه ی ما تقریبا هر روز یا هر شب، زبالههای مختلفی را که از درون خانههای خود جمع آوری کرده ایم، جایی در بیرون از خانه قرار میدهیم و فردا که باز برای شروع یک روز دیگر، از خانه بیرون میرویم، هیچ اثری از آن زبالهها در محل زندگی خود نمیبینیم
هرانسانی در زندگی خود شغلی را ادامه میدهد تا با تلاش و زحمت خودپول و خرج زندگی خود را بهدست بیاورد و یکی از این شغلها رفتگری است. در گذشته به این افراد (سپور) میگفتند. لباسهای نارنجی به تن داشتند و چکمههای بلند میپوشیدند. برایشان پاییز و بهار معنایی ندارد. فرقی نمیکند برف ببارد یا نه.
در این میان، بیتوجهی بعضی شهروندان باعث میشود تا این قشر زحمتکش به دردسرهای زیادی بیافتند.
این افراد چهره شهر را زشت می کنند
جوانی که در حال نوشیدن آب میوه بود، بعد از تمام شدن آن، ظرف خالی را به خیابان انداخت و سیگار روشن کرد. نزدیکش شدم و به او گفتم که چرا این کار را انجام دادی؟ گفت: « مگه به کسی مربوط میشه؟ این همه شهرداری داره پول میگیره که کوچه هارو تمیز کنه دیگه. این کسیم که برای نظافت میاد داره وظیفشو انجام میده. یعنی داره پول میگیره که اینارو از روی زمین برداره. منم نندازم دیگران میندازن، حالا به حال تو چه فرقی میکنه؟ حامی رفتگرایی؟» این حرف هارا میزد و سیگار میکشید. بحث با او فایدهای نداشت و ممکن بود به جر و بحث بیانجامد. برای همین ادامه ندادم و برایش آرزوی موفقیت کردم.
همه ما روزهای بارانی را دیدهایم که جوی های آب به واسطه گیر کردن زباله گرفته و طغیان میکند. هیچکدام از ما این آمادگی را نداریم که دست خود را داخل جوی آب کنیم و مسیر آب را باز کنیم. اما این افراد، داخل آب میروند و با زحمات زیاد مسیر آب را باز میکنند. بیتفاوت بودن ما میتواند باعث گرفتاری زیادی برای قشر زحمتکش شود. زمانی که زباله خود را درون خیابان یا جوی آب میاندازیم، به این فکر نیستیم که ممکن است چنین مشکلی پیش بیاید.
عابران بی توجه به آنان و بدون آنکه به خود زحمتی بدهند و به آنان خدا قوت بگویند، بیاهمیت از کنارشان عبور میکنند، غافل از آنکه اگر آنها نبودند معلوم نبود چه بر سر خیابانها، پیادهروها وچهره شهرمان میآمد.
شاید همه ما دیده باشیم که این افراد در روزهای سرد، مجبور میشوند دستان خود را با فرهای مرغ بریان که در بیرون رستوراها گذاشته میشود گرم کنند. در یکی از روزهای زمستان، شاهد آن بودم که رفتگری ۷۰ ساله، که رنگ و روی دستکش هایش رفته بود، کنار یک رستوران ایستاد. دستکش هایش را از دستانش دراورد و کنار (فر) گرفت. بعد از گذشت چند لحظه، جارویش را برداشت و مجدد شروع به نظافت خیابان کرد.
گپ کوتاه با یک پارکبان
اما این افراد از ما گلههای زیادی دارند که بد نیست گاهی پای صحبت هایشان نشست و به حرف هایشان گوش داد.
شب به نیمه رسیده و خیابان خلوت است. ماشین شهرداری از راه رسید و تعدادی از پاکبان ها را پیاده کرد. خیلی سریع در کوچهها تقسیم شدند و یک نفر هم به کوچه ما آمد. پیرمردی با چین و چروک روی پیشانی و دستان پینه بسته، جاروی بلندی در دست داشت و لباس سبز پوشیده بود. البته این را هم بگویم که در قدیم لباسشان نارنجی بود. از همان ابتدای کوچه شروع کرد. داخل جوی، پر بود از زباله هایی که توسط خودمان آن جا ریخته شده. مجبور بود تعدادی را با دست بردارد. هر چند قدم که جلو میآمد، قامتش خم میشد و چیزی را از روی زمین برمیداشت. صدای جارو کشیدنش در کل کوچه پیچیده بود. تا وسطهای کوچه را که جارو زد، به گوشهای رفت و به دیوار تکیه داد. فرصت خوبی بود تا کمی با او گپ بزنم. برای همین نزدیکش شدم.
سلام، خسته نباشید.« سلامت باشی پسرم، ولی واقعا خستم. از سر کوچه تا اینجا، صد بار خم و راست شدم به خدا. یه ذره ملاحظه ندارن این مردم. خب سطل آشغال همین نزدیکه دیگه چرا پرت میکنی توی جوی؟» چند ساله مشغول این کار هستین؟« ۱۲ساله که شغلم همینه. نظافت این کوچه هارو انجام میدیم. توروخدا یکم رعایت کنید و همینجوری آشغال نریزید تو خیابون»
قبل از این کار، به شغل دیگری مشغول بودین؟ « از وقتی دست چپ و راستم را شناختم کار میکردم تا سیکل درس خوندم و بعدش مشغول کار ساختمانی شدم، اما چهار سال پیش یکی از دوستانم منو به خدمات شهری شهرداری معرفی کرد. اون اوایل کارهای بازیافت را انجام میدادم و بعد از مدتی به پاکبانی مشغول شدم و الان افتخار پاکبانی شهر را دارم.»
از اینکه این شغل را انتخاب کردین ناراضی نیستین؟« نه اصلا. من با تمام وجودم برای خدمت به مردم تلاش میکنم و هیچ وقت نشده احساس نارضایتی کنم. خسته شدم از کار زیاد اما اینکه پشیمون باشم نه. لذت میبرم که کاری برای مردم انجام میدم و تاحالا کوتاهی نکردم. اگه بازم به گذشته برگردم همین شغل را انتخاب میکنم»
حقوقی که میگیرید جواب گو خرج زندگی هست؟« شکر خدا هرطور که شده میگذره. ۴ تا بچه دارم که سه نفرشون ازدواج کردن. ۲ تا نوه هم دارم. خرج ازدواجشون از همین کار درومد و البته مقداری پس انداز که داشتم. حقوق این کار با توجه به کاری که انجام میدیم کمه ولی خداروشکر برکت داره. حداقل میدونم که کاملا حلاله.»
کجا زندگی میکنید؟ « یه جایی پایین شهر. یه خونه ۵۰ متری که فقط یک اتاق خواب داره. اونم اجاره کردیم دیگه ولی خب خداروشکر سقف بالا سرمون هست.» مشغول صحبت بودیم که یک کیسه پر از آشعال بر زمین فرود آمد. شخصی از پنجره خانه، آن را به پایین پرت کرده بود. کف خیابان پر شد از زبالههای خیس که بوی بسیار بدی داشت. نگاهی به من کرد و گفت: « آخه این چه کاریه؟ خدارو خوش میاد واقعا؟» دستانش را روی زمین گذاشت و از جایش بلند شد. به وسط خیابان رفت و مشغول جارو کردن شد.
یکی از مهمترین مشکلات پاکبانهای عزیز شهرمان این است که ما نسبت به محیط اطرافمان بیتوجه هستیم و هرکجا که بتوانیم، اقدام به انداختن زباله میکنیم. یکی از این افراد، سختترین روزهای کاری خود را ایام محرم دانست و گفت: « توی این ۱۰ شب که مردم با ظرفهای نذری از مساجد و هیاتها بیرون میان، به این فکر میکنم که چقدر ظرف غذا ممکنه توی سطح شهر پخش بشه. واقعا اصلا براشون مهم نیست. میشینن روی چمنها و لبه جدول، غذاشونو که خوردن همونجا ظرفاشو ول میکنن و میرن. خب اینارو کی باید جمع کنه؟ شاید باورت نشه بالای ۱۰۰۰ تا ظرف غذا از این گوشه وکنار خیابون جمع میکنم. البته دستشون درد نکنه، برایم غذا میارن و خسته نباشید هم میگن، اما خب بعدش با صحنهای که مواجه میشم، خستگی به تنم میمونه دیگه.»
خوب است، کمی هوای این افراد را داشته باشیم. کسانی که برای تمیزی شهر ما تلاش میکنند و زحمتهای بسیاری را میکشند. از ریختن زباله داخل جوی یا خیابان، خود داری کنیم. همین کار ساده میتواند کمک بزرگی به پاکبانهای عزیز شهرمان کند. نگذاریم قامت این افراد خم شود.
ارسال نظر