پدر شیشه ای پسرش را برای موتورسیکلت جدیدش قربانی کرد!
پدر با فرزند بیرون میرود و به دلیل اینکه موتورش را به تازگی خریده بود و بخاطر توهم ناشی از مصرف شیشه کودک ۸ ساله اش را برای موتورش قربانی کرده و خون او را به بدنه موتور مالیده است.
مثل هر کودک ۸ سالهای سرشار از اشتیاق زیستن بود و عشق ورزیدن و مانند هر پسر بچهای پدر قهرمان زندگی اش بود. اولین آغوشی که برای ترسها و دلهره هایش میدید و میخواست تا در پناه محبت پدرانه وحشت زیستن در این دنیای پر از ترس و هراس و زشتی را از یاد ببرد. بی خبر از اینکه پدر لذت استعمال شیشه را جایگزین مهر پدری ساخته و تنها دغدغه اش رسیدن از نئشهای به نئشه دیگر و بی خبری از دنیا و اطرافیانش است.
بی آنکه لحظهای به اثرات سوء استعمال شیشه بر قدرت قضاوت و تفکر خود بیاندیشد و اینکه ممکن است در لحظات نئشه ولذت مصرف آن و در گیرو دار هجوم توهمات و خیالات باطل چه صدماتی را به اطرافیان خود خصوصا کودک بی گناهی که با خود به پارک برده وارد سازد.
کودک به همراه پدر به پارک رفت بی آنکه بداند این آخرین باری است که صدای خندههای کودکانه اش در فضا میپیچد و ساعتی بعد پدر با دستها و لباس و موتور آغشته به خون به خانه بازگشت. گیج بود و خواب آلود و در برابر پرسشهای اطرافیان پاسخی نداشت تا بدهد و سریع به حمام رفت و آثار خون را از روی لباس و بدن خود شست و همین امر موجب شد تا مادر بزرگ گریان و نگران راهی کلانتری شود و گزارش اتفاقی را که رخ داده بدهد.
بازجویی از پدر و جستجو برای یافتن کودک آغاز شد و پدر در بازجوییهای اولیه اظهار داشت: به همراه پسرم در خیابان با چند نفر درگیر شده ام و آنها را با چاقو زدم وآنها نیز فرزندم را دزدیدند که طی مراجعه پلیس به محل و پرس و جو از اهالی معلوم شد چنین اتفاقی اصلا در آن جا رخ نداده است و همچنین آثار خونریزی نیز در محل مشاهده نشد. بعد از مشخص شدن قضیه، حامد اظهارداشت: دروغ گفتم هیچ اطلاعی از فرزندم ندارم و در منزل خواب بودم و آن روز اصلا بیرون منزل نرفتم، خانواده ام فرزندم را کشتند و لباسهایم را خونی کردند تا برایم پاپوش درست کنند.
ارسال نظر