در میزگرد گسترش نیوز با حضور ۵ چهره متخصص حوزه روابطعمومی و رسانه مطرح شد
رسانه و روابطعمومی؛ در برابر هم یا برابر با هم
روابطعمومی از رسانه جداست. وظیفه رسانه کندن چاله و کسب اطلاعات و ایجاد چالش برای سازمان است و سازمان نیز اگر حوصله داشت و خواست، اقدام به پاسخگویی در این زمینه خواهد کرد.
میزگرد تخصصی گسترش نیوز با موضوع چگونگی تعامل روابطعمومی و رسانه، با حضور چهرههای شناخته شده روابطعمومی و روزنامهنگاری خسرو رفیعی، احمد پاکزاد، امیرعباس تقیپور، ناصر بزرگمهر و ابراهیم رستمیانمقدم برگزار شد. در این میزگرد، مهمترینچالشهای موجود که مسیر ارتباط سازنده میان این دو بخش اصلی در حوزه اطلاعرسانی را ناهموار کرده، مورد نقد و بررسی قرار گرفت. با کالبد شکافی مباحث تخصصی در نهایت چند آسیب اصلی درباره تعامل روابطعمومیها و رسانهها مشخص و راهکارهایی نیز برای رفع این موارد پیشنهاد شد.
میلاد محمدی: بحث اصلی ما آسیبشناسی روابط میان رسانهها و مدیران روابطعمومی در سازمانهاست. در یک تعریف قدیمی گفتهشده که روابطعمومی قرار است یک اتاق شیشهای باشد و بهعنوان قلب تپنده هر سازمانی باید بتواند یک فضای شفاف و مشخص از عملکرد سازمانها ارائه دهد.
اما از زاویه نگاه یک اهل رسانه اگر بخواهم به این موضوع نگاه کنم، اینطور به ذهن میرسد که روابطعمومی برای رسانه در قالب یک بنبست اطلاعاتی است. تجربه من به عنوان یک رسانهای این بوده که اگر ما مدیر موردنظر خود را برای مصاحبه از هر طریق جز حوزه روابطعمومی پیدا کردیم، احتمالا به نتیجه میرسیم. اما اگر به هر دلیلی ارتباط با مدیر مورد نظر بهطور مستقیم مقدور نشد و خبرنگار مجبور به ارتباطگیری با روابطعمومی بود، باید فاتحه آن مصاحبه را خواند!
عمدتا روابطعمومیها، رسانه را پس میزنند یا اگر بخواهند همکاری داشته باشند، سوالات را از خبرنگار میگیرند، سپس جوابها را با عبور از هزار و یک فیلتر و سانسور برای او میفرستند. این چالشی است که ما مدام با آن دست به گریبان هستیم.
به عقیده اغلب همکاران رسانهای من، متاسفانه امروزه تعامل میان روابطعمومیها و رسانه تقریبا به صفر رسیده است. با این وجود برای برقراری تعامل میان رسانهها و روابطعمومی ها چه راهکارهایی وجود دارد؟
ابراهیم رستمیان مقدم: موضوعی که مطرح شد جنبههای مختلفی دارد. به عقیده من مطلقگرایی در این بحث مضر است. اینکه بگوییم یک طرف مقصر است و یک طرف مظلوم، نگرش درستی نیست. ما در جامعهای زندگی میکنیم که در حوزههای ارتباطات اجتماعی و رسانه با مشکلات متعددی دست به گریبان هستیم و این مشکلات در باقی بخشها نیز کموبیش دیده میشود. ما از انقلاب مشروطه تا کنون مدام تلاش کردهایم به نحوی در مناسبات اجتماعی خود مدرنیته را بهکار بگیریم و تفکیک قوا را مدنظر قرار دهیم. همچنین احترام به خواسته مردم را مدنظر قرار داده و مطبوعات آزاد را بهعنوان رکن چهارم مشروطیت و دموکراسی در رأس امور داشته باشیم. ما به نحوی همواره در دورانگذار بودیم.
پس از انقلاب اسلامی، پس از مدت کوتاهی نقش رسانهها و حوزه پاسخگویی را تضعیف کردیم. در دورههایی مانند دوره اصلاحات، در این بخش رونق داشتیم. پس از آن، دوباره به کما رفتیم. بنابراین ما همواره در این زمینه دچار افت و خیز و نوسان بودهایم.
در این اوضاع و شرایط، روابطعمومیهایی هم داریم که بسیار حرفهای عمل میکنند و از سویی نیز روابطعمومیهایی هستند که بهشدت عقبماندهاند و روابطعمومیهایی هم هستند که بینابین عمل میکنند.
رسانهها نیز دقیقا همینگونه هستند که این امر به نوع نگاه مدیریتی در آن سیستم باز میگردد، چراکه ارتباطات اجتماعی و روابطعمومی بخشی از تکالیف مدیریتی است. بهعبارتی نمیتوان در تشکیلاتی که مدیر عقب مانده دارد و در مقابل مسائل و مشکلات پنهان میشود و اهل شفافیت نیست و برنامهای برای اداره سیستم خود ندارد، روابطعمومی هوشمند، عاقل و پاسخگویی داشته باشیم. بنابراین به این نتیجه میرسیم که نوع نگاه مدیریت با رشد روابطعمومی رابطه مستقیمی دارد. این موضوع درباره رسانهها نیز صدق میکند. رسانهها اگر به نهادهای قدرت و ثروت وابستگی داشته باشند طبیعتا نخواهند توانست وظایف حرفهای خود را درست انجام دهند و اگر نگاه حرفهای و نیروی حرفهای نیز در این رسانهها وجود نداشته باشد آنها از مسیر اصلی خود دور خواهند شد. حال تصور کنید، چنان روابطعمومی با چنین رسانههایی همکاری کنند، چه اوضاعی را برای کشور پدید خواهند آورد.
احمد پاکزاد: طرح سوال را یکبار دیگر با یکدیگر بررسی کنیم. اصلا چه کسی گفته که روابط عمومی باید اتاق شیشهای باشد؟ یک سازمان چه وظیفهای نسبت به پاسخگویی به رسانهها دارد؟ یک زمانی من میگفتم اگر تمام روابطعمومیها تصمیم بگیرند که همه باهم خبر فکس نکنند، خبرگزاریها صفحاتشان خالی خواهد شد و روزنامهها سفید چاپ خواهند شد. روابطعمومی بخشی از نهاد یک سازمان است. در واقع یک ارگان و اندامی است که وظیفه بقای سازمان را بر عهده دارند.
بخش مدیریت مالی، منابع مالی و سرمایهای را در یک شرکت مدیریت میکند. بخش مدیریت بازرگانی، ورود مواد اولیه و بخشهای اجرایی نیز چرخ دندههای سازمان را مدیریت میکنند. در نهایت روابطعمومی در حوزه مدیریت اطلاعات عمل میکند. به تعبیر دیگر، وظیفه روابطعمومی، مدیریت اطلاعات در راستای بقای سازمان است. پس قرار نیست ما اتاق شیشهای داشته باشیم و روابطعمومی اطلاعات محرمانه خود را در اختیار رسانهها قرار دهد.
اساسا ما به کسی پاسخگو هستیم که به ما قدرت داده است. من بهعنوان مدیر روابطعمومی از مدیر مافوق خود قدرت گرفتهام و به او پاسخ خواهم داد. مدیر مافوق من از افکار عمومی قدرت نگرفته که به آنها پاسخ دهد. ساختارهای انتقال قدرت کاملا روشن است. پس هنگامیکه من از افکار عمومی قدرت نگرفتهام الزامی هم به پاسخگویی به آنها ندارم. سازمانها باید به کسانی که منابع آنها را تامین میکنند، پاسخگو باشند.
همه چیز را هم نباید دولتی نگاه کرد. در بخش خصوصی به وضوح مشخص است که صاحبان سرمایه، قدرت را به مدیران اجرایی دادهاند. پس آنجا هم مدیر اجرایی به بخش بالادستی خود پاسخگو است. رسانههای ما مدتهاست در کسب اطلاعات ضعیف هستند. در زمان ارتباط گرفتن با مدیر دولتی یا خصوصی از وی سوال تخصصی نمیپرسند، بلکه میپرسند چه خبر؟ یعنی رسانه اصلا نمیداند که دنبال چیست!
آیا واقعا رسانههای ما توانایی داستانسازی دارند؟ من این موضوع را بسیار ضعیف میبینم. به همین دلیل حجم مطالب تولیدی در رسانههای ما بهشدت پایین است. بنابراین اگر از دو جنبه به این موضوع نگاه کنیم درمییابیم که روابطعمومی از رسانه جداست. وظیفه رسانه کندن چاله و کسب اطلاعات و ایجاد چالش برای سازمان است و سازمان نیز اگر حوصله داشت و خواست، اقدام به پاسخگویی در این زمینه خواهد کرد.
در اینباره بهتر است روابطعمومیهای حرفهای را بررسی کرده و ببینیم ارتباط با رسانه اولویت چندم آنهاست! رسانه ابزاری در اختیار روابطعمومی است. متاسفانه روزنامهنگاران سیاهیلشکر داستانهایی هستند که روابطعمومیها ایجاد میکنند. این یک جمله چالش برانگیزی است و امکان دارد بعد از انتشار این سخنان، دوستان رسانهای به من حمله کنند. پس ارتباط با رسانه نهوظیفه است و نه تکلیف، بلکه ابزاری است که به عقیده من در اولویت هفتم یا هشتم روابطعمومیها قرار دارد.
البته نباید فراموش کنیم که در حدود یک دهه گذشته در بخش دولتی، روابطعمومی سیر نزولی شدیدی داشته بهطوری که ادارهکل روابطعمومی به مرکز اطلاعرسانی تبدیل شده است. یعنی بحث روابطعمومی یک کار رسانهای شده است. بخشنامهای سابق بر این صادر شده بود که مدیران روابطعمومی سخنگوی نهادهای اجرایی شوند و اگر مدیران روابطعمومی توان این کار را ندارند، مدیر مربوط عوض شود.
در بخش خصوصی اما شرایط فرق دارد. روابطعمومی بهدلیل ایجاد فضای رقابت رشد کرده است. در بخش صنعت و بخش خصوصی ما مدیران روابطعمومی حضور دارند که همه کاره سازمان متبوعه خود هستند و بسیار هم خوب رشد کردهاند.
باز هم تاکید میکنم که وظیفه روابطعمومیها اطلارسانی نیست و این وظیفه رسانه است که اطلاعات را کسب کند و هیچکس هم لازم نیست به رسانه اطلاعات دهد. روابطعمومیها بهعنوان یک دورازهبان اطلاعاتی را منتقل میکنند که مسیر سازمان را هدایت کنند. اگر رسانهها خواهان آن هستند که رابطه خوبی با روابطعمومیها داشته باشند این اتفاق از سر رفاقت به وجود نخواهد آمد، بلکه از طریق چالشهایی است که رسانهها برای سازمانها ایجاد میکنند.
میلاد محمدی: آقای پاکزاد شما در خلال صحبتهای خود عنوان کردید که روابطعمومیها برای رسانهها داستان روایت میکنند. این موضوع همان بنبستی است که من در صحبتهای خود عنوان کردم. مشخصا داستان یعنی اطلاعات غیرمستند! سازمانها یکسری اطلاعات محرمانه دارند و وظیفه خبرنگار این است که به هر نحوی شده به این اطلاعات دست پیدا کند. روابطعمومی به داستانی که خودش میخواهد را روایت میکند پس این داستان میتواند هر چیزی باشد به جز واقعیت.
خسرو رفیعی: ما باید در گام نخست تعریف روابطعمومی را بشناسیم. یکی از وظایف روابطعمومی خبررسانی است. روابطعمومی برای بقای سازمان خود باید اقداماتی انجام دهد که این وظیفه سنگینی برای روابطعمومیها ایجاد میکند. متاسفانه این روزها روابطعمومی را با یک مرکز اطلاعرسانی اشتباه گرفتهایم.
روابطعمومی برای خوشنام کردن سازمان خود یکسری وظایف عمده دارد که یکی از این وظایف خبر است. بخش خصوصی بر خلاف سازمانهای دولتی بر اهمیت روابطعمومی واقف شده و متوجه شدهاند که از طریق روابطعمومی خود بسیاری از اقدامات را میتوانند انجام دهند و روابطعمومی میتواند برای برند سازمان اقدامات قابلتوجهی ارائه دهد و اجازه ندهد که سازمان متبوعش با ضرر یا ضعف روبهرو شود.
عمدتا روابطعمومیها، رسانه را پس میزنند یا اگر بخواهند همکاری داشته باشند، سوالات را از خبرنگار میگیرند، سپس جوابها را با عبور از هزار و یک فیلتر و سانسور برای او میفرستند. این چالشی است که ما مدام با آن دست به گریبان هستیم
امیرعباس تقیپور: من معتقدم این موضوع، بسیار چند لایه و پیچیده است و مواردی که در این جلسه مطرح شد، خود نشان از گستردگی این موضوع دارد. تعامل بین رسانه و روابطعمومی یک مبحث بسیار کلی است؛ بنابراین اگر قصد داریم از این موضوع نتیجه بگیریم باید بحث را به صورت جزئیتر پیش ببریم.
به همان دلیلی که میگوییم روابطعمومی بخشی از سازمان است و بخشی از وظایف مدیریت سازمان را به عهده دارد به همان دلیل و براساس تعاریف انجمن جهانی روابطعمومی باید بدانیم که این نهاد تلاش میکند پشتیبانی و تفاهم کسانی که با آنها سرو کار دارد را بهدست بیاورد.
این موضوع به ما حکم میکند که تعامل با رسانه را بهعنوان یک وظیفه در مسیر روابطعمومی موفق بدانیم. بنابراین یکی از مهمترین و اصلیترین وظایف روابطعمومی اطلاعرسانی است. وقتی درباره روابطعمومی صحبت میکنیم باید حدود و ثغور آن مشخص باشد. اطلاعات یک سازمان دستهبندی مخصوص به خود را دارد. من هم موافقم که رسانهها لزوما نباید به تمام اطلاعات محرمانه سازمانها دسترسی داشته باشند، چراکه در برخی مواقع، منافع کسانی که سازمانها با آنها سرو کار دارند به خطر میافتد.
اما درست و به موقع منتشر شدن اطلاعات میتواند در جهت منافع مخاطبان سازمان تلقی شود؛ بنابراین باز هم تاکید میکنم که یکی از وظایف روابطعمومیها حتما تعامل با رسانههاست. اگر این تعامل حرفهای و مبتنی بر احترام و نه دخالت در وظایف روابطعمومی و توأم با اخلاق حرفهای باشد، بهطور قطع ثمربخش خواهد بود.
فراموش نکنیم که رسانه نیز باید وظایف خود را بشناسد و احساس نکند که در هر زمانی که خواست بتواند به اطلاعات مورد نظرش و فردی که برای مصاحبه انتخاب کرده دسترسی داشته باشد. یعنی روابطعمومی این حق را دارد که بهعنوان مثال به جای مدیرعامل، معاون مدیرعامل را بهمنظور پاسخگویی در خدمت رسانهها قرار دهد.
امروزه رسانهها خواهان آن هستند که در هر لحظه با مدیران ارشد سازمانها ارتباط بگیرند. حال به این موضوع توجه کنید که تعداد رسانهها زیاد و مدیر ارشد سازمان تنها یک نفر است. حال روابطعمومی چگونه میتواند زمان را مدیریت کند؟ اگر روابطعمومیها و رسانهها هر کدام وظایف خود را دقیق بشناسند و نسبت به آنها آگاهی کافی داشته باشند، فضای تعامل حرفهای و اخلاقی به وجود خواهد آمد. متاسفانه بسیاری از کلمات مثبت، بار منفی پیدا کردند. در این زمینه باید عنوان کرد که تعامل حرفهای و اخلاقی به معنای خریدن رسانه یا اعطای کارت هدیه به خبرنگار نیست. منظور درک متقابل برای رسیدن به اهداف مدنظر یعنی افزایش آگاهی افکارعمومی است.
روابطعمومی و رسانهها در بسیاری از نقاط همپوشانی نیز دارند. اگر این اتفاق {تعامل متقابل} رخ دهد هم منافع سازمان که جدای از منافع مخاطب نیست و هم منافع رسانه تامین خواهد شد.
در جلسه امروز همچنین میان روابطعمومی دولت و بخش خصوصی مقایسهای شکل گرفت. باید بدانیم که روابطعمومی بخش خصوصی از نظر ساختاری نسبت به روابطعمومی بخش دولتی متفاوت است بنابراین باید متفاوت بررسی شود.
متاسفانه ما در بخش دولتی در صدد هستیم تمام بار سازمان را بر دوش روابطعمومی قرار دهیم. روابطعمومی یک بخش بسیار مهم مانند معاونتهای تخصصی سازمان است. در این سازمانها عمده روابطعمومی را بهعنوان یک اداره کل مستقل خطاب میکنند. علت این کار شاید این باشد که عدالت ارتباطی و رسانهای در تمام سازمان با هماهنگی مدیریت ارشد سازمان ساری و جاری شود. اگر روابطعمومی به یک معاونت تبدیل شود شاید نتواند آن عدالت رسانهای و ارتباطی را در کل سازمان برقرار کند.
ما در ساختاری مشغول به فعالیت هستیم که بخش زیادی از مدیران آن متاسفانه و بهدلایل متعدد براساس صلاحیتهای فردی و تخصصی انتخاب نمیشوند. در سازمانهای دولتی و بسیاری از وزارتخانهها میبینیم که مدیران براساس روابط و سفارش منصوب میشوند. طبیعتا چنین مدیری نمیتواند حافظ منافع مخاطبان سازمان باشد. طبیعتا این مدیر، مدیری خواهد بود که بهشدت نسبت به از دست دادن جایگاه خود هراسان است. چنین فردی بهطور حتم به روابطعمومی خود اجازه نفس کشیدن نخواهد داد. به همین منظور مجبور است از روابطعمومی غیرمتخصص استفاده کند. اینجاست که این روابطعمومی غیرمتخصص رسانه مطالبهگر را به بنبست خواهد کشاند.
ما به کسی پاسخگو هستیم که به ما قدرت داده است. من بهعنوان مدیر روابطعمومی از مدیر مافوق خود قدرت گرفتهام و به او پاسخ خواهم داد. مدیر مافوق من از افکار عمومی قدرت نگرفته که به آنها پاسخ دهد
وظیفه روابطعمومی تسهیلگری است تا خبرنگار وارد سازمان شود، سوالات خود را مطرح کرده و بتواند به پاسخ پرسشهایی که به نیابت از مخاطبان خود مطرحکرده دست پیدا کند. اگر روابطعمومی این تسهیلگری را انجام نداد شک نکنید که آن روابطعمومی غیرحرفهای و آن ساختار معیوب است.
در واقع روابطعمومیهای ما در ساختاری کار میکنند که عمده کارمندانش بیانگیزه هستند و انگیزهای برای کار ندارند. اگر ما به این باور برسیم که فعالیت روابطعمومی ها در بستر ساختاری معیوب انجام میشود، انتظاراتمان از روابطعمومیها منصفانهتر خواهد شد.
من به شخصه مخالف رشد رسانهها نیستم اما رشد قارچگونه رسانههایی که ساختار رسانهای ندارند، بهشدت مشکلآفرین است. تعداد رسانهها در شرایطی افزایش پیدا کرده که نیروی انسانی متخصص در این رسانهها وجود ندارد. در برخی رسانهها یک خبرنگار کمترین شناختی از کارکردها و ماموریتهای یک سازمان ندارد.
طبیعی است که این مدل رسانهها و روابطعمومی نخواهند توانست به زبان مشترکی برسند. حال خبرنگار متصور است که روابطعمومی راه را بر او بسته و روابطعمومی نیز به این قطعیت رسیده که خبرنگار صلاحیت ندارد در این حوزه وارد شود.
میلاد محمدی: پس صحبتهای ما به اینجا رسید که رسانه و روابطعمومی باید با هم تعامل داشته باشند و یک وظیفه دوسویهبرای هر دو آنهاست که اطلاعات موجود را در یک ساختار و چارچوب منطقی به مخاطبان ارائه کنند. اما باز هم به بنبست میرسیم.
نکتهای که مد نظر من بود این است که در این روند چالشی وجود دارد. حالا نه به این معنا که این چالش را صرفا روابطعمومیها بهوجود آوردهاند. حتما در برخی موارد رسانهها هم کوتاهی دارند. فکر میکنم موضوع عدمشناخت کافی بر حوزههای مورد بحث ما هم شامل رسانههاست، هم شامل روابطعمومیها!
امیرعباس تقیپور: باید نگاه حرفهای و منصفانه داشته باشیم. در همین اوضاع و احوال روابطعمومی حرفهای داریم، رسانه حرفهای هم داریم. روزنامههای ما متاسفانه بهدلایل متعدد دچار آفت شده و بهدلایل زیادی صفحات خود را کم کردهاند. همین روزها هم شنیدیم یکی از روزنامههایی که در سالهای اخیر تحقیقات حوزه اجتماعی آن بسیار خبرساز بوده، بهدلیل مسائل و مشکلات مختلف به قدری لاغر شده که به ۸ صفحه رسیده است.
احمد پاکزاد: بهتر است ما رسانه را بهطور کلی آسیبشناسی کنیم تا ببینم اشکال رسانهها کجاست. در این زمینه موضوعی که بسیار اهمیت دارد، این است که ما در هر صورت به رسانه نیاز داریم. این رسانه صرفا نباید یک روزنامه باشد. رسانه میتواند یک تبلیغ تلویزیونی باشد یا یک پوستر.
مدیریت اطلاعات در چارچوب فعالیتهای اقناعی و ارتباطی بهمنظور جذب مشارکت مخاطبان سازمان در راستای تحقق اهداف کلان و خرد سازمان تعریف کامل دیگری از روابطعمومی است که من باید به صحبتها قبل خودم اضافه میکردم.
اشکال اصلی در رسانهها این است که روابطعمومی را به چالش نمیکشند و برخی رسانهها خود را کاملا وقف گروه خاصی میکنند و این نشان میدهد قدرت و سرمایه خود را از جای دیگری گرفتهاند. که البته من با این مدل رسانهها هم مشکلی ندارم و نمیخواهم آرمانی صحبت کنم. این نوع از رسانهها هم حق ظهور و بروز و فعالیت دارند.
حال سوال اینجاست که رسانههای ما چقدر واقعا توان کار اثرگذار دارند؟ چند درصد کارمندانی که در رسانههای ما مشغول به فعالیت هستند تحصیلکرده رشته روزنامهنگاری هستند؟ چند درصد آنها قلم بهدست هستند و میتوانند یک خبر بنویسند؟ چند درصد آنها میتوانند یک گزارش درست با چارچوبهای علمی و منطقی بنویسند؟ چند درصد آنها میدانند که برای ورود به یک عرصه و برای کسب اطلاعات بیشتر باید از پشت میز خود بلند شوند و در سطح جامعه کسب اطلاعات کنند.
عزیزی ۲۰ سال پیش یادداشتی نوشت که همچنان در گوشه ذهن من مانده است. او در این یادداشت خبرنگار را با عنوان «خبرگیر» خطاب کرده بود. مسئله این است که روزنامههای ما امروزه چه مقدار تیراژ دارند؟ چند درصد از جامعه همچنان روزنامه میخوانند؟ آیا روزنامهها توانستهاند خود را با شرایط کنونی وقف دهند؟ خبرنگار موظف است خودش دنبال اطلاعات بدود! خودش باید روابطعمومیها و سازمانها را به چالش بکشد و از آنها اخبار و اطلاعات دسته اول در بیاورد! برای بقای رسانهها راهی جز این وجود ندارد.
خسرو رفیعی: ما درک درستی از روابطعمومی در سازمانهای خود نداریم و اگر بتوانیم شرایطی ایجاد کنیم که سازمانهای ما نقش روابطعمومی را بهتر درک کنند حتما بسیاری از مشکلات حل خواهد شد. روابطعمومی مدعیالعموم جامعه است این تعریف با نگاه آقای پاکزاد در تقابل است اما بهطور کلی اگر تعریف روابطعمومی را بدانیم در خواهیم یافت که روابطعمومی؛ بازاریابی، تبلیغات و خبر نیست. روابطعمومی یک جایگاه گسترده دارد.
باید بتوانیم روابطعمومی را وادار کنیم، مستقل باشد. یک مدیر روابطعمومی در درجه اول باید تخصص داشته و یک مرجع این تخصص را تایید کند. متاسفانه چنین مرجعی در کشور وجود ندارد و ما کارشناس جوان و بیتجربهای را در رأس روابطعمومی سازمان قرار میدهیم یا در برخی مواقع نیز مدیر با تجربهای که هیچ تخصصی در زمینه روابطعمومی ندارد را در رأس روابطعمومی قرار میدهیم. مثالی میزنم! برای تعیین کارمندان بخش حفاظت و حراست در یک سازمان، از چند نهاد مشخص تاییدیه دریافت میشود اما متاسفانه برای انتخاب مدیر و کارمندان روابطعمومیها از هیچ مرجع یا نهادی تاییدیه دریافت نمیشود.
در مقابل باید به این موضوع نیز توجه داشت که متاسفانه تعداد رسانههای قدرتمند ما هم محدود است. هرچند هر روز بر تعداد خبرگزاریها، سایتهای خبری و روزنامهها اضافه میشود اما کیفیت لازم را ندارند. در امریکا دو خبرگزاری رسمی وجود دارد. اما ما چنین مکانیسمی را در کشور خود تعریف نکردهایم. سوال اینجاست که آیا واقعا برای کشوری مثل ایران به این مقدار رسانه احتیاج داریم؟
در حالی رسانه باید بتواند بهطور مستقل سازمانها را وادار به پاسخگویی کند، اما بهدلیل تیراژ پایین روزنامهها و قیمت بالای فروش، مجبور است صرفا مجیزگوی روابطعمومی باشد تا از این طریق و با هدف جذب آگهی و تبلیغات درآمد کسب کنند. هرچند رسانه موظف است جایگاه تبلیغ را با خبر از هم جدا کند.
درباره نحوه تعامل رسانه با روابطعمومیها معتقدم رسانه نباید خبری را که روابطعمومی در اختیارش قرار میدهد منتشر کند، چراکه مشخص است آن خبر، تبلیغ سازمان متبوع است. رسانههای ما موظفند روابطعمومیها را پاسخگو کنند. باید به این موضوع نیز توجه داشت که مدیران ما در این زمینه ضعیف عمل کردهاند. مدیران ارشد مطالبه منطقی نداشتند که دست آخر روابطعمومیهایشان، با کارت هدیه برخی خبرنگاران را بندهسازمان میکنند. اگر ما بخواهیم این رویه را اصلاح کنیم هیچ راهی نداریم جز اینکه رسانهها با صراحت بیان، بخشهایی که سازمانها در آنها مشکل دارند را مطرح کرده و سازمانها را مجبور به پاسخگویی کنند. اگر نقاط ضعف سازمانها برملا شود هم برای آن سازمان و هم برای رسانهها مفید خواهد بود.
باز هم تاکید میکنم که ما امروز با چالش بزرگی روبهرو هستیم. آن چالش این است که روابطعمومیها خود را در جایگاه رسانهها قرار داده و خبر تولید میکنند. این جایگاه روابطعمومی نیست.
این موضوع باید حل شود و کلید حل این مشکل نیز در اختیار رسانههاست تا با نقد این موضوع موجب حل این چالش شوند. امیدوارم خروجی دانشگاههای ما در حوزه رسانه کاربردیتر و اصولیتر باشد. این روزها متاسفانه برخی دانشگاههای کشور در آموزشهای تخصصی ضعف دارند و خروجی آنها دانشجویانی است که اصول اولیه خبرنگاری و روزنامهنگاری را بهدرستی فرا نگرفتهاند.
امیرعباس تقیپور: یکی از اشکالاتی که ما به قانون مطبوعات خودمان وارد میکنیم این است که این قانون تصریح میکند؛ برای تاسیس یک رسانه باید از هیات نظارت، مجوز دریافت کند. اتفاقا ما بر این باوریم که تشکیل یک رسانه به مجوز احتیاج ندارد. هر مجموعه حرفهای و هر شرکتی که احساس میکند میتواند یک رسانه داشته باشد باید این رسانه را ایجاد کند. این امر باعث میشود تعداد رسانهها بیشتر شود. گفتنی است که تیراژ روزنامهها ابدا به روابطعمومی ها ارتباطی ندارد، ساختار حرفهای در روابطعمومی مطالبه از رسانههاست. اگر اشتباه نکنم کشور امریکا با احتساب شبکههای رسانهای و کمپانیهای رسانهای، بیش از ۱۳۰۰ روزنامه دارد.
احمد پاکزاد: بسیاری از روابطعمومیهایی که در این جلسه مورد خطاب ما قرار دارند، عموما روزنامهنگار هستند. چون کار مطبوعاتی کرده، سر از سازمانهای گوناگون درآوردهاند و سپس با تفکر روزنامه نگاری و عادت به اینکه هر آنچه دیدند را باید عمومی کنند، نزد رئیس سازمان میروند. بعد از مدتی با این چالش از سوی مدیران خود روبهرو میشوند که چرا تمام اطلاعات موجود را منتشر کردند؟
در حوزه تکثر رسانهها که مطرح شد، لازم میبینم گریزی به گذشته بزنم. حدود ۳۰ سال پیش تبلیغات ایران وضعیت اسفناکی داشت و حدود ۶ شرکت تبلیغاتی مجوز این کار را داشتند. بعد از گذشت زمان، تعداد شرکتهایی که به این منظور وارد عرصه شده بودند، افزایش یافت و فضای رقابتی ایجاد و همین فضای رقابتی موجب شد حوزه تبلیغات کشور دچار تحول شده و رشد خوبی داشته باشد. درباره رسانهها نیز این موضوع صدق میکند. بنابراین هر قدر تعداد رسانهها افزایش پیدا کند، فضا رقابتیتر و در نتیجه روزنامهنگاری و رسانه کشور دچار رشد خواهد شد.
امروزه همه رسانهها در حال تخصصی شدن هستند. روزگاری روزنامه کیهان و اطلاعات چاپ میشد که مردم برای خرید این روزنامهها مقابل کیوسکها صف میکشیدند. در این روزنامهها بیشتر موضوعات روز به چاپ میرسید. اما امروزه اکثریت قریب به اتفاق رسانهها در حال تخصصی شدن هستند و این تخصصی شدن تعدد رسانهها را توجیه میکند.
اما دستهبندیهای رسانهای هم باید در مسیر این تخصصی شدن قرار بگیرد. سازمانی که بهعنوان مثال در حوزه بهداشت و درمان فعالیت میکند، چرا باید به یک رسانه ورزشی پاسخگو باشد؟ من در سازمان A هستم و گروه ذینفعان من هم در یک جامعه مشخص است. رسانههای آنها نیز مشخص است. اگر تعداد ذینفعان من محدود است از رسانههای میان فردی و مستقیم استفاده میکنم و اگر مقداری توده مخاطبانم افزایش یافت از رسانههای تخصصی استفاده میکنم. قرار نیست من از همه رسانهها و روزنامهها استفاده کنم.
تخصصگرایی و دانش در رسانهها باید تقویت شود. پیشنهاد میکنم رسانهها توان گزارشنویسی را با برگزاری کلاسهای آموزشی در نیروهای خود تقویت کنند، بعد از انجام این اقدامات ببینید کدام سازمان یا روابطعمومی جرأت دارد که پاسخگوی آنها نباشد. هیچ خط قرمزی برای رسانهها وجود ندارد مگر اینکه اتهام بزنند یا وارد حریم خصوصی افراد شوند. نباید فکر کنیم آزادی مطبوعات یعنی هر کاری که دلمان میخواهد انجام دهیم.
ابراهیم رستمیان مقدم: شما بحث را با موضوع آسیبشناسی مناسبات روابطعمومی و رسانهها آغاز کردید. اما در این جلسه مطرح شد که روابطعمومی برای رسانه به معنی بنبست است. بحث ما در شروع این جلسه این بود که ما نباید موضوعات را بهطور مطلق ببینیم. ما باید به جامعه آموزش دهیم و نباید مسائل را سیاهوسفید ببینیم. بنابراین باید از کلیگویی و مطلقگرایی اجتناب کنیم. اینکه ما بگوییم عملکرد تمام روابطعمومیها افتضاح است یا رسانهها بهطور کل مزدور هستند، اشتباه است.
بحث این است که ما چگونه میتوانیم روابطعمومی استاندارد داشته باشیم. این نگاه شاید نیاز جامعه ما باشد. مسئله اصلی درباره روابطعمومیها این است که روابطعمومی در یک بخش کوچک در شرکتهای خصوصی کوچک به اندازه نیازهای خود ارتباطات اجتماعی خود را تنظیم میکند. آن روابطعمومی هم با شناسایی چالشهای سازمان خود باید در صدد رفع چالشهای هرچند کوچک خود برآید. وقتی چالش پیش بیاید، شما نیاز دارید که با افکار عمومی تماس بگیرید. چالش کجا پیش میآید؟ وقتی افکار عمومی شما را زیر سوال میبرد.
حال یک نهاد بسیار بزرگ دولتی به مراتب از حساسیت بیشتری برخوردار است. اینکه ما در مثالهای خود روابطعمومی نهادهای دولتی و بزرگ را مثال میزنیم به این علت است که اثرگذاری آنها در زندگی مردم بیشتر بوده و مطالبات مردمی بیشتر در آنجا متمرکز است. در کشوری که بخش عمدهای از سیاست و اقتصادش دولتی است این حساسیت بالاتر است.
بنابراین روابطعمومیهای دولتی باید استاندارد باشند و باید وظایف خود را درست انجام دهند. نکته دیگری که وجود دارد این است که برای اینکه روابطعمومی استاندارد باشد باید تخصصی عمل کند. باید نیروی تخصصی داشته باشد و باید بر برنامهها، سیاستها و مشکلات سازمانهای متبوع خود اشراف داشته باشد.
روابطعمومی نمیتواند بگوید که من به افکار عمومی اعتنا ندارم و پاسخگوی افکار عمومی نیستم. چون پولم را از جای دیگری میگیرم پس به رسانه و افکار عمومی پاسخگو نیستم. روابطعمومی باید به اطلاعات سیستم اشراف داشته باشد. روابطعمومی باید مدیریت اطلاعرسانی و ارتباطات اجتماعی را در سیستم متبوع خود به نحوی مدیریت کند که همه بخشهای سیستم آماده پاسخگویی باشند. اگر اتفاقا رسانههای ما نیز در برخی مواقع تخصصی برخورد نمیکنند باید روابطعمومیها به تصحیح این فضا کمک کنند.
در گذشته نیروهای سرویسهای گوناگون در روزنامهها به مرور زمان خبرنگار تخصصی آن حوزه میشدند. یعنی خبرنگار درباره آن حوزهای که مسئولیت داشت هر روز کسب اطلاعات کرده و افراد صاحبنظر را رصد میکرد و به مرور، اطلاعات کارشناسی پیدا میکرد. امرزوه مشکلی که در رسانهها وجود دارد این است که بهدلایل متعدد این روند تکامل و متخصص شدن خبرنگاران دیگر رخ نمیدهد. یعنی خبرنگار ارزان و فاقد اطلاعات لازم فقط باید برود و خبر بیاورد که در نهایت برای مردم خروجی خاصی نخواهد داشت.
میلاد محمدی: بهطور قطع نمیتوان گفت نیروی متخصص در رسانهها کمشده، بلکه نحوه اطلاعرسانی تغییر کرده است. یک زمانی عمیق شدن روی مسائل و موضوعات، سیاست و چارچوب رسانهها، مطبوعات، هفتهنامهها و ماهنامهها بود. اما امروز سرعت انتشار اخبار جای دقت و عمق محتوا را گرفته است. بنابراین همچنان افراد متخصص را در رسانهها داریم اما بهدلیل بالا رفتن سرعت انتشار اخبار و کثرت اخبار، اهمیت واکنش سریع از واکنش عمیق بیشتر شده است.
ناصر بزرگمهر: روزنامهنگاری و روابطعمومی را باید مکمل هم ببینیم. در دانشگاه ما رشتهای داریم بهنام ارتباطات. وقتی دانشجویان وارد دانشگاه میشوند، هفتاد و دو واحد را در سال اول و دوم به صورت مشترک پاس میکنند. بعد در سال سوم تصمیم میگیرند به شاخه روزنامهنگاری یا روابطعمومی متمایل شوند.
این امر نشان میدهد علم، ریشه این دو موضوع را نزدیک به هم قرار داده است. یعنی ما دانشی بهنام ارتباطات داریم که در ذیل این دانش، بعضیها کارشناس یا مدیر روابطعمومی میشوند و بعضیها روزنامهنگار.
واحدهای مشترک، اساتید مشترک، دروس مشترک و رابطه مشترک نشاندهنده این است که میان روابطعمومی و روزنامهنگاری شباهتهای بسیاری وجود دارد. روابطعمومی و رسانه بهدلایلی که گفتم در یکدیگر تنیده شدهاند. بخشی از تفکیکی که میخواهیم میان روابطعمومی و رسانه انجام دهیم، امکانپذیر است و بخشی از آن امکانپذیر نیست. مانند همان مدل دانشگاه که در دو سال اول واحدهای مشترک میان روزنامهنگاری و روابطعمومی وجود دارد و بعد از این دو سال مسیر آنها عوض میشود. بخش عمدهای از تحصیلکردههای روابطعمومی در مطبوعات شاغل هستند. یعنی ما در رسانهها تعداد زیادی فارغالتحصیل رشته روابطعمومی داریم و از آن سمت نیز در روابطعمومی سازمانها، فارغالتحصیلان رشته روزنامهنگاری هستند.
ممکن است دانش روابطعمومی و دانش رسانه در جایگاه خود قرار نداشته باشند که مسائل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، شرایط حکومت و شرایط مدیریت موجب شده، نه رسانه در جایگاه واقعی خود قرار داشته باشد و نه روابطعمومی.
حال باید بررسی کنیم چرا روابطعمومیها و رسانهها در جایگاه خود نیستند و چرا تعامل میان این دو به خوبی ایجاد نمیشود. همانطور که عنوان شد تعداد رسانههای ما در مقایسه با جهان اصلا زیاد نیست. یکی از مشکلاتی که داریم این است که آمارهای ما به روز نیستند یا بهعبارتی آمارهای ما ساخته و پرداخته ذهن خود ما است. در حالی که آمار برای گروهی مثل ما باید موضوع دقیقتری باشد و مورد توجه بیشتری قرار بگیرد.
در امریکا چند هزار رادیو محلی وجود دارد. این رادیوها، توسط یک یا دو نفر در محلههای کوچک اداره میشوند. یعنی صدای آنها را فقط چند کوچه یا خیابان میشنوند. اما در آن رادیوی محلی کلی اطلاعرسانی انجام میشود که بسیار نیز موفق هستند.
به کشورهای دیگری اشاره میکنم. حداقل متراژ غرفه روزنامهها یا مجلات در فرانسه کمتر از ۲۰ متر نیست. رسانهها در این کشورها مورد توجه هستند. من هم مثل آقای تقیپور معتقدم بسیاری از جاهای جهان هیات نظارت بر مطبوعات و فرآیند اخذ مجوز وجود ندارد.
پروفسور معتمدنژاد عنوان میکرد که در جهان دو کشور وجود دارد که هنوز برای تاسیس یک رسانه مجوز صادر میکنند که یکی از آنها ایران است. وی در پاسخ به سوال دانشجویان مبنی بر اینکه کشور دوم کجاست؟ میگفتند که من نمیدانم! این طنز تلخی بود که از ایشان در ذهن من و دانشجویان ایشان مانده است.
انجمن روابطعمومی ایران، یا انجمنهای مشابه یا کارشناسان و اساتید مرتبط، در همه این سالها مدعی بودند و فریاد زدند که روابطعمومی در جایگاه خود قرار ندارد. برای این موضوع بارها جلسه گذاشته شده، متن نوشته شده و در دورههایی دولت، بخشنامههایی را در حوزه روابطعمومی صادر و جایگاه روابطعمومی را به بالاترین مسئول سازمان متصل کرده است، اما در عمل میبینیم که روابطعمومیها در جایگاه خود نیستند.
روابطعمومیها باید سخنگوی سازمان متبوع خود باشند. روابطعمومیها به شکل سازمانیافته جایگاه مناسب خود را ندارند و بیشتر سلیقهای و براساس شخصیت فردی مدیر ارشد و مدیر روابطعمومی است. یعنی این دو شخص هستند که یک روابطعمومی را در جایی بالا میبرند و در جایی دیگر پایین میآورند.
از آنجا که روابطعمومیهای ما سازمان یافته نیستند و دانش ابتدایی هم درست تعریف نشده، گاهی وقتها بهدنبال حذف منتقدان یا خریدن یک خبرنگار یا رسانه هستند. معمولا در چنین تعاملی روابطعمومیها، به سراغ رسانههای درجه ۳ یا ۴ میروند، چراکه رسانههای درجه یک ویژگیهای متفاوتی داشته و به سادگی قابل خریدن نیستند.
روابطعمومیها به همین دلایل، دچار مشکلاتی میشوند. بهعنوان مثال، بله قربانگو میشوند، تشریفاتی میشوند، مرغ عزا و عروسی میشوند، پوسترچسبان میشوند. از سوی دیگر، شرایط بهگونهای است که هر رسانهای بهدنبال وضعیت اقتصادی مناسبتر است. در این وضعیت، همه رسانهها بلاتکلیف ماندند و ناچار میشوند با روابطعمومیها به گونهای تعامل بکنند که جایگاه منتقد بودن خود و دنبال واقعیت گشتن را از دست بدهند.
تمام آنچه در رسانه و روابطعمومی اتفاق میافتد باید به سمت و سویی برود که مدیران ارشد نظام و مسئولان باور کنند که باید اطلاعرسانی مناسب به افکار عمومی داشته باشند. اطلاعرسانی مناسب به این معنی نیست که هیچگونه نقدی بر آنها نشود و هیچچیز منفی درباره آنها گفته نشود. امروز آنچه مردم میبینند روابطعمومیهایی هستند که همیشه فقط خوبیهای سازمان متبوع خود را مطرح میکنند و رسانههایی هستند که فقط اقدامات خوب را بازگو میکنند.
بیشک پیشرفت جامعه یک راهحل بیشتر ندارد؛ ما باید تحمل شنیدن سخن تلخ را تمرین کنیم تا بتوانیم نقد سازنده و درست داشته باشیم. تا لحظهای که مدیران و کارشناسان ما در تمام حوزهها تحمل نقد را نداشته باشند، هیچگونه تعاملی به وجود نخواهد آمد و طبیعتا پیشرفتی نیز حاصل نخواهد شد
متاسفانه رسانه مکتوب حتی ازسوی قشر فرهیخته نیز دیگر خریدار ندارد، بنابراین تیراژ چاپ کتاب به 100 نسخه رسیده و مجموع تیراژ مطبوعات ایران براساس آمار وزارت ارشاد زیر ۷۰۰ هزار نسخه است.
خسرو رفیعی: بله درباره وضعیت اقتصادی مملکت درست میگویید. اما رسانهها نباید به روابطعمومیها وابسته باشند، بلکه اتفاقا باید پرسشگر باشند. بهطور قطع با این پرسشگری روابطعمومیهای ما یکقدم تغییر خواهند کرد. مدیران روابطعمومی نیز باید دارای تجربه و تخصص روابطعمومی باشند و باید پس از ارزیابی درست انتخاب شوند. یعنی نباید انتخاب مدیر روابطعمومی دوستانه یا تصادفی باشد.
متاسفانه روابطعمومیهای ما رقیب رسانهها شدهاند که این امر غیرحرفهای و غیراصولی است. روابطعمومی نباید خود خبر را تولید و ارسال کند. نکتهای که مایلم عنوان کنم این است که در شرایط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی امروزه یک مدیر روابطعمومی با تخصص و با تجربه اگر در دسته پاکترین افراد هم باشد هنگامی که وارد روابطعمومی میشود یا فاسد میشود یا اخراج!
احمد پاکزاد: از نظر من اولویت روابطعمومی، تعریف یک داستان و سناریویی است که تهدیدها یا فرصتهایی که متوجه سازمان متبوعش میشود را به بهترین شکل ممکن به نفع سازمان استفاده کند.
روابطعمومیها در این میان به ابزار و وسیله نیاز دارند که بخشی از این ابزار درحالحاضر رسانهها هستند اگر رسانهای با روابطعمومی سازمان مورد نظر همکاری نکرد، روابطعمومی حرفهای خودش این رسانه را ایجاد خواهد کرد.
مشکل اساسی در تعامل با رسانهها این است که رسانهها دنبال یک چیز هستند و روابطعمومی حرفهای دنبال چیز دیگری. روزنامهنگار غیرحرفهای بهمنظور ارتباط با مدیران سازمانها یا بهمنظور جذب آگهی با روابطعمومی سازمانها ارتباط میگیرند و روابطعمومیهای غیرحرفهای هم که به منافع سازمان خود واقف نیستند گریبان میدرند که باید اطلاعرسانی درست انجام شود. این دو طیف را باید کنار بگذاریم و به سراغ حرفهایها برویم.
اگر رسانه و مطبوعات ما حتی اگر یک وبلاگ باشد، قدرت و نفوذ کلام داشته و کار خود را درست انجام دهد، چالشی را ایجاد خواهد کرد و چون این چالش اصل بقای سازمان را تهدید میکند، بهطور قطع کل سازمان تمام قد وارد بازی خواهد شد. در این مسیر چارهای جز پاسخگویی به رسانه نخواهد داشت.
در سالهایی که اشتغال در کار روابطعمومی داشتم هیچوقت کار ارتباط با رسانهها را در اولویت قرار ندادم و جالب است که هر گاه در جشنواره روابطعمومی ها شرکت میکردیم، حتما یک جایزه ارتباط با رسانه را برنده میشدیم. یعنی کارهای اصلی خود را فدای رسانه نمیکردیم. من بهعنوان یک شاگرد در حوزه روابطعمومی از مطبوعات خواهش میکنم در سازمانها چالش ایجاد کنند در این هنگام روابطعمومی که توان مدیریت کردن ندارد، مجبور خواهد شد صحنه روابطعمومی را ترک کند.
ابراهیم رستمیان: بحث را ما به این صورت شروع کردیم که در حوزه ارتباطات اجتماعی روابطعمومیها را جدا از شرایط کنونی کشور نباید ببینیم. ما کشور در حال توسعهای هستیم و مشکلات کشورهای کمتر توسعهیافته را نیز داریم.
یکی از ویژگیهای کشور ما این است که رسانههای ما بهگونهای نقش احزاب و نهادها را نیز بازی میکنند، چون ما احزاب و نهادهای مدنی جدی نداریم که بعد از اظهارنظر هزینه بالا برای آینده خود نداشته باشند. در دنیا اصولی برای اداره چنین جامعهای تعریفشده و ما نیز در قانوناساسی این اصول را داریم اما در اجرا ضعیف هستیم.
گروههای مرجع جامعه ما در هر حوزهای باید برای کسب قدرت و اداره جامعه تلاش، فعالیت و رقابت داشته باشند. ورود به پارلمان، تشکیل دولت و بعد از آن نقد شدن ازسوی رسانهها و در انتها انتخاب شدن ازسوی مردم. و این سیر ادامه پیدا کند تا کشور پیشرفت کند.
وقتی سازمانهای ما دچار چالش میشوند، نیاز دارند که اولا سیاستهای منسجمی داشته باشند و برای اقناع افکار عمومی به رسانههایی نیاز دارند که این درک متقابل را از چالشهای موجود داشته باشند. گفتنی است که ما هم در بخش روابطعمومی و هم در بخش رسانه کمبودهایی داریم. هر جا که تا حدودی موفقیت حاصلشده جایی بوده که در دو طرف افرادی بودند که توانستهاند به نقاط مشترک برسند.
نمیتوان در تشکیلاتی که مدیر عقب مانده دارد و در مقابل مسائل و مشکلات پنهان میشود و اهل شفافیت نیست و برنامهای برای اداره سیستم خود ندارد، روابطعمومی هوشمند، عاقل و پاسخگویی داشته باشیم.
ما باید به نقش افراد و مدیریتهایی که هوشمندانه با توجه به همین کمبودها تلاش میکنند که چالشیابی کنند و با واقعگرایی اطلاعات درست را در اختیار افکار عمومی قرار دهند، توجه ویژه کنیم. از سویی هم رسانهها باید گوش شنوا داشته باشند و احساس کنند که این سیستم صادقانه عمل میکند. رسانهای که با پول ساکت میشود به وقتش ضربهاش را خواهد زد، چراکه فقط پول و مزیای خاص را میشناسد نه چیز دیگری!
رسانه پولکی در کنار روابطعمومی باج بده شکل میگیرد. به عقیده من یکی از وظایف مهم نهادهای مدنی در حوزه روابطعمومی ها پاسداری از یک سری موازین و اصول حرفهای است. یکی از دلایلی که این جلسه تشکیل شده این است که خودمان خودمان را نقد کنیم.
به امید روزی که نمایندگان انجمن صنفی روزنامهنگاران با انجمن روابطعمومی ایران بتوانند این چالشها را با هم به بحث بکشند.
ناصر بزرگمهر: بیشک پیشرفت جامعه یک راهحل بیشتر ندارد؛ ما باید تحمل شنیدن سخن تلخ را تمرین کنیم تا بتوانیم نقد سازنده و درست داشته باشیم. تا لحظهای که مدیران و کارشناسان ما در تمام حوزهها تحمل نقد را نداشته باشند، هیچگونه تعاملی به وجود نخواهد آمد و طبیعتا پیشرفتی نیز حاصل نخواهد شد.
ارسال نظر