|

بازی ابرقدرت ها در خاورمیانه/ منطقه ژاندارم تازه می خواهد؟

روند تغییرات در منطقه غرب آسیا (که در این نوشتار خاورمیانه، منطقه قفقاز و شبه جزیره «آناتولی» را هم در بر می‌گیرد) شدت گرفته و این یعنی بازیگرانِ سیاسی هم ناگزیرند که خود را به سرعت با تغییرات وفق بدهند. اما کدام تغییرات؟

آمریکا پس از ۲ دهه، خاک افغانستان را با عجله ترک کرده و طالبان به سرعت جای خالی آمریکایی‌ها را پر کرده است. همزمان، ایران و عربستان پس از نزدیک به یک دهه خصومت همه‌جانبه، حالا به مصالحه و حتی همکاری نزدیک شده‌اند.

از آن‌سو، رژیم اشغالگر قدس، در طرحی موسوم به «پیمان ابراهیم» (Abraham Accords)، ایجاد روابط با کشورهای مسلمان خاورمیانه و شمال آفریقا را کلید زده و تا اینجا، روابطش با امارات متحده عربی، بحرین، مراکش و سودان، را بهبود بخشیده و سفارتش در بحرین را هم همین چند روز پیش افتتاح کرده است.

در لبنان، بالاخره یک دولت تشکیل شده و این در حالی است که ایران با وجود تمام تهدیدات، موفق به ارسال چندین محموله سوخت «مازوت» به این کشور شده است و صحبت از احداث جاده‌ای زمینی از تهران تا بیروت (در ساحل دریای مدیترانه) هم در میان است.

اسرائیل

اسرائیل به تازگی در دریای مدیترانه گار کشف کرده و قصد صادرات آن به اروپا را دارد.

اما این تنها بخشی از تغییرات گسترده و کم‌سابقه در منطقه بوده است. در منطقه قفقاز، جمهوری‌آذربایجان با همکاری ترکیه و اسرائیل، سال گذشته موفق شد پس از نزدیک به ۳ دهه، سرزمین‌های اشغال شده خود از سوی ارمنستان را در منطقه «ناگورنو-قره باغ» آزاد کند و حالا، این کشور به اندازه‌ای مست از قدرت است که ایران را به منازعه نظامی فرا می‌خواند.

کمی قبل، آذربایجان، ترکیه و پاکستان، یک رزمایش نظامی مشترک هم برگزار کردند و این در حالی است که مقامات جمهوری‌آذربایجان حالا ابایی ندارند از اینکه نشان بدهند روابط‌شان با اسرائیل، فارغ از بده‌بستان اقتصادی، در حال ورود به فاز همکاری منطقه‌ای هم هست.

پوست‌اندازیِ سیاسی در ابعاد قاره‌ای

بسیاری از تحلیل‌گران مسائل غرب آسیا (خاورمیانه)، معتقدند رانه اصلی ژئوپولتیک این منطقه در دهه‌های اخیر و به ویژه دو دهه اخیر، رقابت میان ایران و برخی کشورهای عربی (و به ویژه عربستان سعودی) بوده است.

با این همه، همین کارشناسان معتقدند ورق مدتی است که به سود ایران برگشته است: جنگ یمن فرسایشی شده و عربستان به دنبال راهی است که آبرومندانه از این جنگ خارج شود. این در حالی است که برخی شواهد نشان می‌دهند چین در ضمن قرارداد ۲۵ ساله با ایران، خواستار حل و فصل مشکلات بین ایران و عربستان شده، چرا که می‌خواهد با هر دو کشور روابط تجاری گسترده برقرار کند.

یمن

جنگ در یمن فرسایشی شده و عربستان سعودی حالا به دنبال راهی است که آبرومندانه از این بحران خارج شود.

این در حالی است که دکترین «فشار حداکثری» ترامپ علیه ایران هم (فارغ از درد و رنج برای ایرانی‌ها) نتایجی را که او می‌خواست به دنبال نداشت. حالا در سوی مقابل، ایران پس از ۱۵ سال به عضویت کامل «پیمان شانگهای» درآمده و این یعنی «شرق» آغوش خود را به سوی ایران گشوده است.

اما چرا این حجم از تغییرات و چرا اینجا در غرب آسیا؟ پاسخ روشن است: این منطقه در آشوبِ نبود یک قدرت بلامنازع (یک «هژمون»، یک «ژاندارم» یا یک ناظمِ نظمِ دو قطبی یا تک قطبی) قرار دارد.

در زمان پهلوی، ایران مشکلات متعددی با کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس داشت، اما از آنجا که ایران، نزدیک‌ترین متحد آمریکا (و توسعه‌یافته‌ترین کشور منطقه، دست‌کم از منظر اقتصادی و نظامی) بود، این رقابت به تنش منجر نمی‌شد.

این شکل از تعیین «ژاندارمِ منطقه» (تعبیری نه چندان رسمی و نه چندان دقیق) تا آن حد ریشه‌دار بود که رژیم شاه در ماجرای سرکوب «ظفّار» در عمان، واقعاً در نقش «پلیس منطقه» ظاهر شد و با اعزام نیروی نظامی در پاییز ۱۳۵۲ به درخواست «سلطان قابوس»، پادشاه وقت عمان، در واقع سلطنت عمان را نجات داد.

با این همه، رقابت‌های منطقه‌ای میان ایران و کشورهای عربی، حتی در زمان پهلوی هم گاه به قامت تهدیدهای سخت در می‌آمد. صدام حسین، دیکتاتور عراق، که کشور او هم در مقایسه با بسیاری از دولت‌های عربی در منطقه از منظر اقتصادی و نظامی توسعه‌یافته‌تر بود، در زمینه برخی اختلافات مرزی با ایران، واقعا تا مرز تهدیدات نظامی هم پیش رفت، هر چند جنگی تمام عیار علیه رقیبِ ایرانی را تا زمان سقوط سلطنت پهلوی به تعویق انداخت.

منطقه‌ای که هنوز به ثبات نرسیده است

در دو دهه اخیر اما رقابت‌ها در غرب آسیا عملا شکل نظامی به خود گرفته‌اند. غربی‌ها، اصطلاحی برای جنگ‌های غیررسمی دارند که آن را در مورد تنش‌های خاورمیانه در این دو دهه به کار می‌برند: «جنگ نیابتی» (Proxy war).

در این شکل از منازعه نظامی، بازیگرانِ جنگ، دیگر دو دولتی نیستند که تمام امکانات و حیثیت ملت‌های‌شان را وارد عرصه جنگی تمام عیار می‌کنند، بلکه کشورهایی کوچک‌تر یا حتی برخی گروه‌های مسلح، به نیابت از کشورهای اصلی وارد منازعه نظامی می‌شوند.

ایران

محمدرضا پهلوی در دهه ۱۳۵۰ خورشیدی نقش «ژاندارم منطقه» را داشت.

این شکل از منازعه در سال‌های اخیر غرب آسیا را در نوردیده و به زعم غربی‌ها، دو دولت پشتِ این منازعات بوده‌اند: ایران و عربستان سعودی. بر این اساس، عربستان حامیانی در منطقه دارد که از «ناتو» تا آمریکا و کشورهایی همچون اردن، امارات متحده عربی، قطر، کویت، بحرین و مصر را در بر می‌گیرد.

ایران هم حامیان خودش را دارد که به غیر از دولت‌های رسمیِ عراق و سوریه، گروه‌هایی همچون حزب‌اللهِ لبنان، گروه‌های شیعه در عراق و حوثی‌هایِ یمن را شامل می‌شود. در این میان، برخی کشورها همچون عمان هم تا حدی بی‌طرف هستند.

چرخ قدرت دوباره به حرکت درآمده است

با این همه، از چند ماه پیش به این سو، بسیاری از اندیشکده‌های آمریکایی و اروپایی، این خط تحلیلی را دنبال کرده‌اند که رقابت‌های ژئوپولتیک در منطقه غرب آسیا، مدت‌ها است که به سود ایران و به ضرر عربستان سعودی پایان یافته‌اند. اما اگر چنین است، این موضوع چه ریشه‌ها و چه عواقبی دارد؟

امضای پیمان صلح میان اسرائیل و کشورهایی همچون امارات متحده عربی، بحرین، سودان و مراکش (که با ایران در مورد جبهه «پولیساریو» تضاد منافع دارد)، نشان داد که مدیریت تنش با ایران، برای برخی کشورها در جهان عرب در مقابلِ عادی‌سازی روابط با بزرگ‌ترین دشمنِ مشترکِ آنها در دهه‌های اخیر، یعنی اسرائیل، اهمیت بیشتری دارد.

خبرهای ضد و نقیض هم حکایت از این دارند که عربستان سعودی و کشورهایی مانند عمان هم در فهرست امضای پیمان صلح با اسرائیل قرار دارند، اما هنوز در مورد تبعاتِ داخلی این تصمیم در میان شهروندان خود به جمع‌بندی نرسیده‌اند.

امضای ترکمنچای در سال ۲۰۱۵! / آیا ترکیه سر ایران کلاه گذاشته است؟

این در حالی است که مصر و اسرائیل نیز به تازگی بر سر کشف منابع گاز طبیعی در دریای مدیترانه، روابط میان خود را مستحکم‌تر کرده‌اند و این همان مصری است که در جریان «جنگ شش روزه» با اسرائیل در سال ۱۹۶۷ میلادی، بخشی اعظم نیروی هوایی خود و بخشی از خاک خود را از دست داد و افکار عمومی در این کشور هم ضربه‌ای سنگین از این شکست دریافت کرد.

در آن‌سو، ترکیه هم به تازگی برای بهبود دوباره روابط خود با اسرائیل پا پیش گذاشته است. روابط دیپلماتیک این دو، در سال ۲۰۱۰ میلادی، پس از حمله کماندوهای اسرائیلی به یک کشتی حامل کمک‌های انسان‌دوستانه که راهی نوار غزه بود، قطع شد.

شاخ و شانه‌کشیدن ترکیه و جمهوری‌آذربایجان برای ایران را هم می‌توان بخشی از «بازی تاج و تخت» در غرب آسیا در نظر گرفت.

حالا اما به نظر می‌رسد ترکیه به این نتیجه رسیده که برای پیش‌برد جاه‌طلبی‌هایِ منطقه‌ایِ خود (از جمله حضور نظامی در لیبی، سوریه، عراق و کمک به آذربایجان در جریان جنگ این کشور با ارمنستان) نیاز به جلب حمایتی از جانب آمریکا دارد که از درگاه دوستی با اسرائیل می‌گذرد.

در این میان اما برخی نظر دیگری دارند: فشارهای متعدد نتوانسته‌اند ایران را بشکنند و حالا، ایرانی که فشارها را تحمل کرده و قدرتمندتر شده، باز می‌گردد تا دوباره «هژمون» منطقه شود. به این ترتیب، شاید بتوان نخِ تسبیحی میان برخی رخدادهای ماه‌های اخیر در منطقه پیدا کرد، که نشانه‌ای از اتحادی گسترده‌تر علیه ایران باشد.

جای خالیِ «قدرت» را چه کسی پر می‌کند؟

ممکن است برخی فکر کنند که سخن‌گفتن از اتحادی گسترده علیه هژمون‌شدن ایران در منطقه، نوعی میهن‌پرستیِ بی‌دلیل در پسِ پشت خود دارد. واقعیت اما این است که نشانه‌های این اتحاد از همین حالا هم دیده می‌شوند و جمع‌بندیِ آنها ذیل یک تغییر و تحول ژئوپولتیک، چندان هم دشوار نیست.

ژنرال « کنت اف. مکنزی»، فرمانده «ستاد فرماندهی مرکزی ایالات متحده آمریکا»، موسوم به «سنتکام» (CENTCOM)، چندی قبل گفت که «یکی از بزرگ‌ترین نگرانی‌های او، تهدید ایران به مین‌گذاری و بستن تنگه هرمز است و هر چند آمریکا دیگر نیازی به نفتِ عبوری از تنگه هرمز ندارد، هنوز هم برای امنیت این ناحیه اولویت بالایی قائل است.»

او همچنین این را هم گفت که «آمریکا به دلیل توان بالایِ ایران در حوزه «پهپادی» (پرنده‌های هدایت‌پذیر از راهِ دور) برای اولین بار از زمان جنگ کره [دهه ۱۹۵۰ میلادی] برتری هوایی خود در عرصه نبرد را از دست داده است.»

خلاء قدرت در منطقه غرب آسیا را چه کسی پر می‌کند؟

همزمان، عجیب است که پاکستان (تنها کشوری که ارمنستان را به رسمیت نمی‌شناسد) بسیار دور از مرزهایش با ترکیه و آذربایجان، پیمان دوستی می‌بندد و رزمایش برگزار می‌کند و از آن‌سو، در عراق هم همایشی برای عادی‌سازی روابط اسرائیل با اقلیم کردستان عراق برگزار می‌شود.

در این میان، طرح قرارداد راهبردی میان ایران و چین (فارغ از مفاد آن که هنوز نامشخص است) و همزمان، پا پیش‌گذاشتن هندی‌ها (به عنوان سومین اقتصاد بزرگ جهان در دهه آینده) برای تکمیل پروژه «کریدور شمال-جنوب» و اصرار روسیه به تکمیل این پروژه هم قابل تامل هستند.

رقابت برای پر کردنِ خلاء آمریکایی‌ها در عراق و افغانستان و دست‌کشیدن عربستان از نزاع رو در رو با ایران، حالا مسیر را برای موجودیت‌هایِ سیاسیِ دیگر باز کرده تا برای بدل‌شدن به قدرت منطقه‌ای تلاش کنند: ایران، ترکیه و شاید کشورهای دیگر.

 

منبع: تجارت نیوز
کدخبر: 206826

ارسال نظر

 

آخرین اخبار