|

کارگر بی‌پول کارفرمای پولدار

ناصر بزرگمهر – مدیرمسئول

یکی از مشاغل کهن در همه جوامع با هر دین و مذهب و فرهنگ و اعتقاداتی، شغل شریف کارگری است.

ناصرـبزرگمهر

کارگر در لغت به‌معنای کارکننده و کسی است که در کارخانه یا کارگاهی کار می‌کند و مزد می‌گیرد و در مقابل کارفرما قرار دارد. متاسفانه شرایط کارگر و کارفرما در جهان امروز و به‌ویژه در کشورهایی مانند کشور ما، نه‎تنها بهبود نیافته، بلکه هر روز باتوجه به تورم و گرانی، نبود امکانات تولید و وجود قوانین دست و پاگیر، سخت‌تر و پیچیده‌تر شده، که البته این وضعیت کمکی به هیچ‌کدام از طرفین نمی‌کند.

اتحادیه‎های کارگری همه تلاش‌شان در افزایش دستمزدهاست و کارگر را بی‌پول و کارفرما را پولدار تعریف می‎کنند و با این تعریف، مشکلات را بیش از پیش کرده و سعی می‌کنند این دو را مقابل هم قرار دهند، در حالی که روابط کارگر با کارفرما باید در حلقه‌های متعددی از یک زنجیره قوانین و درآمدزایی و تلاش و تولید با رعایت عدل و انصاف و مدیریت صحیح بر محور اخلاق و شرایط برد ‌ـ‌ برد تعریف شود که در شرایط حاضر هیچ نشانه عمومی از این وضعیت وجود ندارد.

از نظر قانون، کارگر کسی است که به هر عنوان در مقابل انجام کارش، مزد و حقوقی از کارفرما دریافت می‌کند. در این میان، یکی از ویژگی‌های کارگر، تبعیت از کارفرماست، کارگر باید از دیگری در انجام کار تبعیت کند. کسی که برای انجام کار از کسی دستور نمی‌گیرد و به‌طور مستقل برای خودش کار می‌کند، کارگر به‌شمار نمی‌آید. اما کارگر در مفهوم زحمتکش در دنیای سوسیالیستی و سرمایه‎داری به ظاهر کمی با یکدیگر متفاوت هستند.

جامعه‌شناسان مارکسیستی، برخلاف جامعه‌شناسان سرمایه‌داری که جامعه را به طبقات چندگانه تقسیم می‌کنند، جامعه را فقط به دو طبقه کارگر و سرمایه‌دار تقسیم می‌کنند، یعنی به جای تعریف کارگر در مقابل کارفرما، کارگر را این‌گونه تعریف می‌کنند «هر کس که مجبور است برای امرارمعاش کار کند و حقوق بگیرد، کارگر است.» بدین‌ترتیب، چه فرد یک استاد دانشگاه باشد و چه یک رفتگر، او یک کارگر به‌شمار می‌آید. کسانی که از این تعریف حمایت می‌کنند بر این باورند که هر کسی که برای درآمد «زحمت» می‌کشد، کارگر است و به جای کارگر، این افراد را «زحمتکش» می‌نامند، چراکه یک کارمند، پزشک یا مهندس، برای رسیدن به تخصص و یافتن شغل و انجام وظیفه، زحمت بسیاری را متحمل می‌شود، چیزی که شاید کارگران دستی از آن آگاه نباشند.

طبقه کارگر، یک طبقه اجتماعی است و از افرادی تشکیل می‌شود که در مشاغلی کار می‌کنند که نیاز به قدرت بدنی و کار دستی دارند. طبقه کارگر را براساس سطح مهارت تقسیم‌بندی می‌کنند و شامل دو گروه می‌شوند. طبقه کارگر بالا، شامل کارگران ماهر و متخصص که معمولا از نظر درآمد، شرایط کار و تأمین شغل بر دیگر کارگران برتری دارند و از ثبات شغلی برخوردارند و دوره بیکاری آنها کوتاه‌تر است. طبقه کارگر پایین، از افرادی تشکیل‌شده که در مشاغل غیرماهر که به آموزش اندکی نیاز دارد، اشتغال دارند و معمولا از ثبات شغلی برخوردار نیستند و طول مدت بیکاری آنها بیشتر است.

روزِ جهانی کارگر، یک مراسم نمادین از سوی طبقه کارگر است که هر ساله در یکم ماه مه برگزار می‌شود و اتحادیه‌های کارگری در بسیاری ازکشورهای جهان، مراسم این روز را با تظاهرات و راهپیمایی‌های خیابانی برگزار می‌کنند.

تا پیش از انقلاب صنعتی، بیشتر نیروی کار، دهقانانی بودند که به صورت رعیت یا مستاجر برای زمین‌داران بزرگ کار می‌کردند، اما انقلاب صنعتی در اروپا، نظام تولید را از شکل سنتی خارج کرد و به نظام سرمایه‌داری شکلی تازه و کارخانه‌ای داد و صاحب کار به غیر از پرداخت دستمزد، تعهد دیگری در زندگی خصوصی و اجتماعی کارگر نداشت. اما سرمایه‌دار باز هم با مقدار دستمزد پرداختی، زندگی کارگر و توان اجتماعی او را کنترل می‌کرد. به همین دلیل، کارگران جوامع سرمایه‌داری برای چندین دهه به کار دشوار و طولانی در شرایط نامساعد و دریافت دستمزدی مجبور شدند که تنها برای تامین نیازهای آنها کفایت می‌کرد.

رشد اقتصادی سریع کشورهای سرمایه‌داری در میانه سده ۱۹ میلادی به رشد تولید و افزایش نیاز سرمایه‌داران به نیروی کار بیشتر و در نتیجه کمبود نسبی عرضه نیروی کار به‌ویژه در دوره‌های رونق اقتصادی انجامید. این آگاهی از وابستگی متقابل بین سرمایه و کار در اواخر قرن۱۹ باعث شد کارگران خواسته‌هایی را برای بهبود شرایط کار، از جمله افزایش دستمزد، قانونمند شدن ساعات کار، محیط بهتر کار و امنیت شغلی نسبی مطرح کنند و برای رسیدن به خواسته‌هایشان دست به ایجاد اتحادیه‌ها یا سندیکاهای کارگری بزنند.

با اینکه در آن هنگام شرایط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی کشورهای غربی به‌گونه‌ای تغییر یافته بود که بسیاری از این کشورها قوانینی را برای به رسمیت شناختن موجودیت و فعالیت آنها برای مذاکره با کارفرمایان تصویب کرده بودند، اما قدرت مالی و نفوذ سیاسی سرمایه‌داران در این کشورها به اندازه‌ای بود که در بسیاری موارد، کارفرمایان به‌سادگی در برابر خواسته‌های کارگران مقاومت و دولت‌ها نیز از آنها پشتیبانی می‌کردند.

در یکم ماه مه ۱۸۸۶ تظاهرات گسترده‌ای در شماری از شهرهای امریکا برگزار شد که چند روز ادامه داشت. کارگران در گوشه و کنار امریکا دست به تظاهرات زدند و در شیکاگو، چندکارگر و مأمور پلیس کشته شدند. با رسیدن اخبار مربوط به این تظاهرات و اعدام کارگران به دیگر کشورها، مراسم یادبود برگزار و هر سال تکرار شد و به‌تدریج یکم ماه مه، روز جهانی کارگر نام گرفت.

نویسنده: ناصر بزرگمهر
کدخبر: 169500

ارسال نظر