|

مدیریت به‌شرط‌چاقو

ناصر بزرگمهر/ مدیر مسئول

رضا خدری از همکاران اهل‌قلم و برو بچه‌های دل‌سوخته جنوب است، او در گروهی متشکل از یاران پیشکسوت مطبوعاتی یادداشتی درباره هندوانه و شرط چاقو یا به قول خودش شرط کارد گذاشته که نمی‌دانم از خودش است یا نقل‌قول از کسی دیگر کرده است، اما این نوشته بهانه‌ای شد تا من هم مثل نویسنده آن بگویم، ای‌کاش مدیریت‌ها را هم می‌شد مثل هندوانه به‌شرط‌چاقو بکار گرفت، اصلا ای‌کاش می‌شد همه دنیا را به‌شرط‌چاقو زندگی کرد، مدیریت کرد! رضا نوشته است: «همیشه خرید هندوانه به‌شرط کارد برایم دلپذیر بود، چراکه بابت انتخاب و پولی که می‌دادم یک هندوانه شیرین و قرمز نصیبم می‌شد، همیشه فکر می‌کردم کاش در بقیه انتخاب‌های زندگی‌مان هم می‌توانستیم شرط کارد داشته باشیم و انتخاب خوب همراه با جنس خوب نصیبمان می‌شد، مثلا اگر در انتخاب دوست، رفیق و همسر چنین امکانی وجود داشت که نوع خوب و بهترین را انتخاب کنیم و به‌شرط کارد بود، هرگز مرتکب اشتباه نمی‌شدیم، هیچ‌وقت از انتخاب خود پشیمان نمی‌شدیم و همه‌چیز بسیار عالی می‌شد! اما واقعیت این‌چنین نیست و همیشه امکان اشتباه در همه موارد زندگی وجود دارد. انتخاب‌های دیگری نیز در زندگی اجتماعی ما وجود دارد که سرنوشت سیاسی و اجتماعی زندگی ما را رقم می‌زند و این موارد نیز از این قاعده مستثنا نیست و ممکن است در طول زندگی‌مان بارها تکرار شود و ما ممکن است انتخاب‌های درست و یا نادرست داشته باشیم، هرقدر بابت انتخاب‌های خوب خود خوشحال هستیم، به همان اندازه نیز بابت انتخاب‌های اشتباه خود متاسف و ناراحت می‌شویم. این انتخاب ممکن است انتخاب اعضای انجمن اولیای مدرسه، یا انتخاب هیات‌مدیره یک اتحادیه، یا انتخاب اعضای شورای شهر، یا انتخاب نمایندگان مجلس و یا حتی انتخاب رئیس‌جمهور باشد. هرچند ازنظر ارزش و اعتبار این موارد قابل قیاس باهم نیستند، ولی آدمی همیشه با توجه به بعد اخلاقی و اجتماعی موضوع تمایل دارد بهترین‌ها را انتخاب نماید، اگر در این موارد که جنبه عمومی دارند مرتکب انتخاب غلط بشویم آینده سیاسی، اجتماعی مردم، شهر، استان و یا کشورمان را به مخاطره می‌اندازیم. باید همیشه حواسمان باشد که انتخابمان مثل خرید هندوانه دربسته و از روی شانس و اقبال نباشد، ممکن است که الابختکی یکی قرمز و شیرین باشد ولی ممکن است بقیه سفید و کال و خراب باشند، اونوقت مجبوریم بنشینیم و زانوی غم بغل کنیم و کاسه چکنم چکنم به‌دست بگیریم و هی به خودمان و انتخابمان لعنت بفرستیم. آن چیزی که بی‌شک می‌تواند تا حدود زیادی جایگزین شرط کارد در چنین مواقعی شود، روشنگری، مطالعه، تحقیق، تفکر و مشورت همه‌جانبه آحاد مردم برای انتخاب بهترین‌ها هست. در این میان نقش فعالان سیاسی، اجتماعی، صنفی، فرهنگی، رسانه‌ها و همه خواص جدی‌تر و پرمسئولیت‌تر هست تا با حضور خود به روشنگری در جامعه بپردازند و باعث شوند مردم بهتر، سره را از ناسره، تشخیص بدهند موجب ارتقای فرهنگ سیاسی اجتماعی عموم مردم بشوند. امید که در همه انتخاب‌های زندگی‌مان چنین باشد و آگاهانه و هوشیارانه انتخاب کنیم.» بدون شک در نگاهی که نویسنده محترم در یادداشت هندوانه به‌شرط کارد داشته، می‌توان صدها نمونه دیگر از مسائل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، اداری، شخصی، خصوصی، خانوادگی و امثال این را مطرح کرد و آرزوی شرط چاقو را داشت. شرط چاقو، بخشی از رویاهای دست‌نیافتنی انسان برای مدیریت زندگی فردی و جمعی است، بخشی از نتایج عملکرد انسان‌هایی است که بیشتر با دل زندگی می‌کنند و از عقل کمتر بهره می‌برند، وگرنه به طور حتم با ابزاری که نویسنده محترم هم در بالا به آن اشاره‌کرده است مثل مطالعه، تحقیق، تفکر، مشورت و کسب دانش و آگاهی، می‌توان از بار دلی موضوع کاست و به مرتبه عقلی برای تصمیم‌گیری نزدیک‌تر شد. من برخلاف دوست نویسنده‌ام معتقدم که شرط چاقو تنها مربوط به انتخاب همسر و دوست و رفیق نیست، که این افراد قبل از آنکه بتوان باعقل موردسنجش قرار گیرند از راه دل واردشده‌اند، انتخاب یک عضو اتحادیه و شورای شهر و نماینده و رئیس‌جمهور هم معمولا تابع سیاست، حرکت جمعی مردمی که درکنارشان زندگی می‌کنیم و شرایط خاص زمان و مکان و ده‌ها موقعیت دیگر است که به طور حتم همان‌گونه که اشاره‌شده با تعقل و تفکر می‌تواند نتیجه بهتر داشته باشد. اما بخشی از زندگی با تعقل و تفکر و مشورت و تجربه و بخشی دیگر هم با گرو گذاشتن دل خواهد گذشت، ولی بخشی از مدیریت زندگی، با آرزوی شرط چاقو همیشه باقی می‌ماند، همسایه‌ای که نمی‌دانی قرمز است یا سفید، مدیری که منصوب می‌شود، همکاری که دیگری برایت انتخاب می‌کند و راه‌های بسیار و دردهای فراوان که در زندگی نصیبت می‌شود و تو هیچ نقشی در آنها بازی نمی‌کنی، کارگردانی آن به عهده دیگری است، شما تماشاچی باقی می‌مانید. به‌عبارت‌دیگر، مدیریت زندگی به‌شرط‌چاقو، در منطق رفتاری و کرداری دیگران تعریف می‌شود، اما یک‌راه‌حل جمعی برای تحقق آرزوی مدیریت زندگی به‌شرط‌چاقو وجود دارد، همه باهم دانه شیرین و تخم مناسب را انتخاب و در زمین خوب بکاریم و باغبانی کنیم، همه محصول را با اطمینان می‌توان پیشاپیش به‌شرط‌چاقو فروخت، نیازی به آرزو هم نخواهد بود.

کدخبر: 18811

ارسال نظر

 

آخرین اخبار

پربازدیدترین