|

مرگ رسانه

ناصر بزرگمهر-مدیر مسئول

یادداشت مدیرمسئول مرگ رسانه

پاییز که رسید، حالم بدتر شد‌؛ با یک مسمومیت ساده شروع شد و با درد ادامه پیدا کرد و با مرگ دخترانم مهسا، نیکا و بقیه که فرقی با فرزندانم ندارند، حالم بدتر شد.

امروز هم به‌خاطر همکاران روزنامه‌نگارم که در بند گرفتارند و هیچ‌ نقشی در شرایط فعلی جز انجام وظیفه نداشته‌اند، حالم بدتر است.

حکایت این روزهای تلخ و‌ حوادثی که در کشور می‌گذرد، هر فرد بی‌تفاوتی را به فکر کردن بر این نکته برمی‌انگیزد که جایگاه مطبوعات ایران و خبرنگاران و روزنامه‌نگاران وطنی کجاست؟

مردم دنبال نیازهای ذهنی و پاسخ سوالات‌شان هستند و متاسفانه آن را در رسانه‌ سیاسی امروز نمی‌بینند.

دستگیری خبرنگار در صحنه حوادث مثل دستگیری پزشک و پرستار و راننده اورژانس و آتش‌نشانی است که بنا به ضرورت شغل باید در محل حادثه حضور داشته باشد.

خبرنگار قرار است شخصیت بی‌طرفی باشد که حتی اگر دیدگاه شخصی هم داشته باشد، در میانه میدان، با هیچ طرفی کاری ندارد.

خبرنگار، راوی بی‌طرف صحنه جنگ است و قضاوت برعهده تاریخ می‌ماند.

رسانه‌های داخلی مستقل وضعیت خوبی ندارند‌ و باتوجه به فشارهای سازمان‌نیافته، تقریبا مرجعیت خبری به آن سوی آب‌ها ‌رفته و رسانه‌های خارج از کشور فاتح میدان خبررسانی شده‌اند.

به‌نظر می‌رسد حتی رسانه‌های نهادهای نظامی و دولتی هم در بسیاری از موارد به بازی گرفته نمی‌شوند و با آنها نیز مشورت رسانه‌ای نمی‌کنند که مثلا در زمینه هواپیما چه کنیم؟ درباره تظاهرات چه روشی داشته باشیم و چگونه خبرها را منتشر کنیم؟ چه برسد به رسانه‌های مستقل که هرگز خودی تلقی نمی‌شوند.

نگاه به رسانه‌ها، همچون نگاه به یک کودک‌ صغیر و سفیه است.

طبق قانون تنها مصوبه‌های شورای‌عالی امنیت قابل ابلاغ به رسانه‌هاست، اما متاسفانه این روزها شاهد ابلاغ نظرات شفاهی افراد به‌صورت غیررسمی هستیم.

نتیجه‌ این رفتار با رسانه‌ها، بی‌اعتمادی مردم به رسانه‌های داخلی شده است.

ما رسانه تخصصی و غیرسیاسی هستیم، اما مردم، این روزها از همه رسانه‌ها انتظار خبر سیاسی دارند و ما هم مثل ده‌ها رسانه دیگر از مردم به‌خاطر عدم اطلاع‌رسانی به‌موقع عذرخواهی می‌کنیم.

حرف مردم معترض را باید شنید، وگرنه بدیهی است که فضا رادیکال می‌شود.

ما عذر می‌خواهیم که در رسانه تخصصی خود، خبرها را به‌موقع و درست منتشر نکردیم. خودمان می‌دانیم که این وضعیت، غیرحرفه‌ای و حتی خلاف قانون مطبوعات و قوانین حاکم بر رسانه‌های آزاد است، اما حداقل یک خبر دروغ هم منتشر نکردیم و تلاش کردیم یک روزنامه تخصصی در حوزه تعریف‌شده کارمان بمانیم.

البته متاسفانه رسانه‌های سیاسی هم نتوانستند پابه‌پای شهروند‌خبرنگاران، حرکت کنند.

انجمن پیشکسوتان مطبوعات کشور در این زمینه اعلام کرد: روزنامه‌نگاران جز انجام وظیفه حرفه‌ای خود، خلافی مرتکب نشده‌اند و متهم شدن آنها به این معناست که گویی اطلاع‌رسانی رسمی ازسوی روزنامه‌نگاران، خلاف امنیت است و جرم محسوب می‌شود، این در شرایطی که مقامات بلندپایه رسمی کشور از ضرورت نقد و توسعه فضای گفت‌وگو و حتی امکان تجدیدنظر در قوانین و اصلاح شیوه‌های اجرایی سخن می‌گویند. شایسته نیست جمعی از روزنامه‌نگاران ما در مسیر ایفای رسالت حرفه‌ای خود در مظان احضار به مراجع مختلف و حتی بازداشت قرار گیرند.

خبرنگاری نوشته است: آقای قاضی، ما خبرنگاریم. بگذارید بی‌واهمه و ترس از انگ سیاسی‌بودن با همین حقوق‌های خنده‌دار و البته غم‌انگیز، دلمان به رساندن صدای آدم‌ها خوش باشد، بگذارید خبرنگاران به تحریریه‌ها برگردند، بگذارید ما در تحریریه بمانیم و روزنامه‌نگار باشیم.

کامبیز نوروزی، حقوقدان می‌نویسد: خبر را خبرنگار نمی‌سازد. خبرنگار فقط خبر را پیدا می‌کند. جلوگیری از کار حرفه‌ای خبرنگار، خبر را از بین نمی‌برد و واقعیت را تغییر نمی‌دهد؛ فقط با نقض حقوق روزنامه‌نگاری باعث می‌شود گردش اطلاعات حرفه‌ای و مسئولانه از خبرنگار و رسانه حرفه‌ای به سطح غیرحرفه‌ای و غیرمسئولانه تنزل کند.

در کنار حق کسب خبر، مصونیت حرفه‌ای از مهم‌ترین حقوق خبرنگاران است. بازداشت خبرنگار هنگام انجام وظیفه یا به‌سبب انجام وظیفه نقض آزادی رسانه و حقوق روزنامه‌نگاری است. بگذارید خبرنگاران در آزادی و استقلال و امنیت، وظایف حرفه‌ای خود را در فضای رسانه‌ای کشور به انجام رسانند و راویان صادق چیزی باشند که در کشور می‌گذرد.

در نبود خبرنگاران در خیابان‌ها، روایت‌هایی که توسط شهروندخبرنگاران غیرحرفه‌ای انجام می‌شود، هیچ کدام کامل نیست و هیچ کس را ارضا نمی‌کند.

اشکال از آنجایی شروع می‌شود که هیچ وقت اجازه داده نشده که خبرنگاران رسانه‌ها مثلا سری به ساختمان گشت ارشاد بزنند و از آنجا گزارش یهویی تهیه کنند.

خبرنگاران اجازه ندارند در خیابان‌ها باشند و از آنچه می‌گذرد روایت کنند.

 الان راوی تمام حوادث خیابان‌ها، خبرنگارشهروندان هستند و وقایع این روزها را دوربین‌های آنها ثبت می‌کند و جای روایت خبرنگاران و رسانه‌ها و روزنامه‌ها به‌شدت خالی است.

 روایت‌های تکراری خبرگزاری‌های وابسته و صداوسیما مردم را ارضا نمی‌کند.

پیشنهاد می‌کنم وزارت ارشاد مثل همه جای دنیا حداقل یک ژیله متحدالشکل در اختیار مطبوعات قرار دهد تا خبرنگاران با پوشیدن آن بتوانند به وظیفه ذاتی خود عمل کنند.

چگونه من می‌توانم هر روز ده‌ها همکار خبرنگار جوانم را ببینم و پیام صدها دانشجوی دیگرم را بخوانم و از دردهای آنها نگویم.

الان امیرعباس حکم دوسه سال زندان دارد. برای مقامات مسئول نوشتم که او اهل قلم است و بیش از صد مقاله و گزارش چاپ‌شده دارد. آنها را بررسی کنید و اگر یک مورد خلاف مصالح مملکت در آن یافتید، هر رأیی که صادر شده را می‌پذیریم.

یا الان کامیار در انتظار اجرای حکم خود نشسته و من برای قاضی محترم او نامه نوشته‌ام که بنا به فرمان مولایم علی(ع) و با‌توجه به ازدواج او که چند روزی بیشتر از آن نمی‌گذرد، مهربانی کند.

احمد حلبی‌ساز دانشجوی من و یلدا معیری عکاس‌های خوب و هنرمندی هستند که وظیفه‌شان ثبت تصاویر برای تاریخ است.

نیلوفر، روح‌الله، فاطمه، علیرضا، مجتبی، ویدا، الهه، الناز، حامد و بقیه خبرنگارانی که انجمن صنفی خبرنگاران اعلام کرده، نیاز به کمک قوه قضاییه دارند.

به خبرنگاران این سرزمین مانند سایر هموطنان‌مان احترام بگذاریم و دوستشان داشته باشیم.

 

نویسنده: ناصر بزرگمهر
کدخبر: 277581

ارسال نظر