انسان تنها و ۱۰۰۰ شماره روزنامه
ناصر بزرگمهر/ مدیر مسئول
گاهی با دیدن یک تصویر زیبا از یک جزیره در اقیانوس آرام، یا کلبهای در همین جنگلهای شمال خودمان، یا تکاتاقی در کنار دریا، یا سایهبانی در یک بیابان، دلم هوای زندگی تنهایی میکند، شما چطور؟ اما بعد از خودم میپرسم، انسان تنها چه معنا و مفهومی دارد؟به نظرم این پرسشی است که انسان غارنشین به آن پاسخ داده است؛ انسان منزوی دورههای مختلف تاریخ، تلاش کرد تا با کشف اصوات و پیدا کردن حروف و پیوستن آنها به یکدیگر، کلمه و جمله را اختراع کند و اینگونه انسانها توانستند معنای ارتباط با یکدیگر را دریابند و از زندگی تنها به زندگی جمعی بپیوندند. تاریخ میگوید که با کشف کلمه و زبان، انسان کوهنشین به جلگهها روی آورد و فلات ایران و هند و مصر و بینالنهرین و هرجا که آب و درختی بود، محل اسکان آدمیان شد. مردم بدوی چندهزار سال قبل، زندگی تازهای را با کشاورزی آغاز کردند. حرکت تاریخی انسانها از کشاورزی به صنعت و فراصنعت، فرصت تازهای را برای مردمی به وجود آورد تا ارسال پیام با حرکت و اشاره و دود و نامهرسانی با اسب و شتر و تلگراف و تلفن و فاکس و موبایل را در چندهزار سال تاریخ تجربه کنند. پیامرسانی عمومی با نخستین دور هم جمع شدنها آغاز شد. میدانها و چهارراهها و مغازهها و کافهها و قهوهخانهها بخشی از مکانهای عمومی شدند که پاسخگوی پرسش «چهخبر؟» بودند. باسواد شدن مردم جهان و کشف مهمترین اختراع تاریخ بشر تاکنون یعنی «ماشینچاپ» توانست با خود فرهنگ جدیدی را در بین مردم همه جهان گسترش دهد، امکان تکثیر اندیشه پدید آمد، کتاب و عکس از یک نسخه به بیشمار نسخه رسید و اینگونه راه و رسم نوینی در اطلاعرسانی جهانی از حدود قرن چهاردهم میلادی پایهریزی شد. پاسخ به پرسش «دیگهچهخبر؟» از محدوده خانه و کاشانه و محله و قهوهخانه خارج شد و به فضای بزرگتر جهانی رسید. پیشرفت فناوری در حد رادیو و تلویزیون و روزنامه، دهکده جهانی مکلوهان را به تحقق رساند و امروز نرمافزارها توانستهاند دهکده را به جعبه کوچکی تبدیل کنند که در دست هر فردی قرار دارد و در جیب جا میشود.
میگویند تولید کلمه در جهان امروز و در هر شبانهروز معادل چند میلیارد است، وسعت پخش دانش و فراگیری آن بهوسیله اینترنت و رایانهها، همه مرزهای زمینی را درنوردیده و بهعنوان فرامرزی در دسترس همگان قرار دارد و تازه این آغاز راهی است که در ابتدای هزاره سوم میلادی شروع شده است و میگویند باید صبر کرد تا صبح دولتش بدمد؛ نسلهای بعد، جهانی را شاهد خواهند بود که در مخیله انسان امروز نیز نمیگنجد. در شماره ۱۰۰ روزنامه صمت نوشتم که آیا انتشار صدمین شماره یک روزنامه «اتفاق» مهمی است؟ و امروز میپرسم که آیا در جهان امروز انتشار هزارمین شماره یک روزنامه یک «اتفاق» است؟ در صدمین شماره توضیح دادم که «پیتربروک» نمایشنامهنویس مشهور در یکی از تئاترهایش، یک پروانه را آتش میزد. تماشاگری به او گفت: پروانه را نباید آتش بزنی، این کار بیرحمی است. بروک پاسخ داد: پروانه مصنوعی است. تماشاگر گفت: پس من مصنوعی بودن پروانه را فرداشب روی صحنه اعلام میکنم. بروک گفت: در این صورت من پروانه طبیعی را آتش خواهم زد. در این باره منتقدی نوشت: آتش زدن پروانه مصنوعی چنانکه واقعی جلوه کند، «اتفاقی» است که از صحنه تا تماشاگر جریان مییابد و در تماشاگر، دگرگونی ایجاد میکند. دوباره میپرسم؛ آیا انتشار صدمین و هزارمین شماره یک روزنامه یا مجله میتواند یک «اتفاق» برای جامعه باشد؟ پاسخ این پرسش بستگی به این دارد که ما در کجای این کره خاکی متولد شده باشیم و دارای چه شرایط فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، علمی، فنی، سیاسی و مدیریتی باشیم. در سرزمین ما که بیش از صد سال است مطبوعه داریم و هنوز نشریات ما بعد از چند شماره سر «زا» میروند، حتما شمارههای ۱۰ و ۱۰۰ و ۱۰۰۰ میتوانند «اتفاق»های مهمی باشند که باید برای دستاندرکارانش به احترام به پا خاست. همین صفرهای بیارزش، وقتی کنار عدد ۱ قرار میگیرند، مردانگی یا زنانگی قلمبهدستانی را به نمایش میگذارند که با ایستادگی و توانمندی و بدون درآمدهای ۳ هزار میلیاردی و با حقوق یک میلیون تومانی و حتی کمتر، عشق به این سرزمین را تمرین میکنند.
انتشار هزارمین شماره یک روزنامه تخصصی یک «اتفاق» بزرگ است. انتشار هزار مین شماره روزنامه صمت همراه با ۳ روزنامه تخصصی «گسترشصنعت»، «گسترشمعدن» و «گسترشتجارت» حکایت از مقاومت و عشقی دارد که در آن ردپای یک «اتفاق» مهم را میتوان دید. من توقف نشریاتی که در فاصله شماره ۱ تا ۱۰ از حرکت بازمیمانند را «مرگکودکی» مینامم. ۲رقمیهایی که بین ۱۰ تا ۱۰۰ شماره میمیرند را نوجوانانی میدانم که سربههواییشان آنها را به «مرگنوجوانی» فرامیخواند. ۳رقمیها نشریاتی هستند که جوانی را آغاز میکنند و تجربه انتشار بین ۱۰۰ تا ۱۰۰۰ شماره را با خود خواهند داشت؛ این گروه به لحظههای شگفتانگیزی دست مییابند؛ در جوانی، پیرهایی باتجربه میشوند که شور جوانی را با اندیشهای محتاط در هم میآمیزند و اگر بمیرند، من آنها را «جوانمرگ» مینامم. ۴رقمیهای مطبوعاتی آنقدر خوشبخت هستند که پل صراط را طی کردهاند و به میانسالی رسیدهاند؛ آنها زنان و مردان جسوری هستند که از مراحل کودکی و نوجوانی و جوانی به سلامت عبور کردهاند و با کولهباری از علم و عمل در عرصه سخت مطبوعات شمارههای ۱۰۰۰ تا ۱۰۰۰۰ خود را منتشر کردهاند و توقف آنها به منزله «مرگمیانسالی» اهل خرد و دانش است. آنها که این سعادت را مییابند که ۵رقمی شوند و به پیرسالی برسند، در هر سرزمینی که باشند، باید باور کنیم که یک «اتفاق» تاریخی روی داده و باید «اسکار» مقاومت و ایثار و ماندگاری دریافت کنند. نمیدانم در طول تاریخ مطبوعات ایران و جهان، چند نشریه ۵رقمی شدهاند، اما میدانم که نشریاتی در جهان هستند که یک قرن انتشار خود را جشن گرفتهاند. ما شادی انتشار هزارمین شماره خود را با شما تقسیم میکنیم و سپاسگزار خداوندی هستیم که عبور از جوانمرگی را برایمان تدارک دید و خیال تنهایی را از ذهنمان زدود...
ارسال نظر