آقای رئیسجمهور، برای موافق و مخالف، یکی است
ناصربزرگمهر / مدیر مسئول
دوستی در دنیای مجازی، بخشی از یادداشت دکترپاپلی یزدی، جغرافیدان برجسته کشور را برایم ارسال کرده که بسیار خواندنی است، ایشان در خاطره خود از انتخاب فرانسوا میتران، رئیسجمهور سوسیالیست فرانسه و رفتار یکی از مخالفاناش حکایتی شیرین نقل میکند که باید خواند و درس عبرت گرفت: «پرسیدم: شما برای حزب چه کار میکردید؟ گفت: مشورت میدادم، ولی یک کارگروه مالی هم درست کردم و برای انتخابات پول جمع میکردم. گفتم: اگر محرمانه نیست چقدر پول جمع کردید؟ گفت: من خودم ۱.۲۰۰.۰۰۰ فرانک دادم و از دوستانم هم پول گرفتم، در کل ۴۳.۰۰۰.۰۰۰ فرانک پول جمع کردم و به حزب دادم. گفتم: چند درصد امیدوار به پیروزی بودید؟ گفت: صددرصد گفتم: حزب سوسیالیست چندین دهه است که برنده انتخابات نشده است. گفت: اما میتران رقیب سرسختی است. دو شب بعد نتیجه انتخابات معلوم شد. فرانسوا میتران برنده انتخابات بود. او رئیسجمهور منتخب اعلام شد. سوسیالیستها، کمونیستها شادی میکردند، شادی عظیم، میدان باستیل غلغله بود، رگباری شدید و رعد و برقی بینظیر پاریس را در بر گرفته بود، من برای تماشا رفته بودم، خیس آب بودم که به منزل برگشتم، موسیو پیر دسپاکس با چشمانی اشکبار پای آسانسور بود. گفت: برو لباست را عوض کن و به خانه من بیا. همینکار را کردم. پیرمرد مثل اینکه جوانی را از دست داده باشد، بهخاطر شکست حزبش گریه میکرد. میگفت: منافع ملی ما در خطر است. او میگفت: ظرف چند ماه سرمایهها از فرانسه فرار خواهند کرد. سرمایهدارها سرمایههایشان را از کشور خارج میکنند و اقتصاد فرانسه مختل میشود. من ۳۵ سال داشتم و او ۸۵ سال. سال ۱۳۶۱ بود و من خود نگران وضعیت کشورم بودم، صحبت را عوض کردم و حال بچهها و نوههایش را پرسیدم. از ۶ بچهاش هیچکدام در پاریس نبودند. چند نوهاش در پاریس بودند که گاه گاه به پدربزرگ سری میزدند. چند ماهی گذشت و میتران در کاخ الیزه بود. عراق به ایران حمله کرده بود. یکی از نتایج جنگ گرانی نرخ نفت بود. نفت از بشکهای ۷-۶ دلار به بیش از ۳۰ دلار رسیده بود. فرانسوا میتران، رئیسجمهور فرانسه در تلویزیون ظاهر شد و با مردم صحبت کرد. اوگفت به علت گرانی نفت، فرانسه با مشکلات اقتصادی روبهرو خواهد شد و پیشنهادی داد و گفت: من نه دستور میدهم و نه بخشنامه میکنم، فقط پیشنهاد میدهم قانون در فرانسه میگوید، درجه حرارت ساختمانها باید در زمستان ۲۱درجه باشد. میتران گفت اگر به جای ۲۱ درجه، شوفاژها را روی ۱۸تنظیم کنید، حدود ۳ میلیارد فرانک صرفهجویی انرژی خواهیم داشت. چند روز بعد رفتم خبری از موسیو بگیرم، زمستان بود، موسیو در آپارتماناش را باز کرد، دیدم پالتویی پوشیده و کلاهی برسر گذاشته است. من داخل آپارتمان موسیو شدم، هوا سرد بود، پرسیدم: پس چرا این قدر لباس پوشیدهاید و کلاه به سر دارید؟ گفت: رئیسجمهور چند روز پیش پیشنهاد داد درجه حرارت را از ۲۱ به ۱۸ کاهش دهیم. گفتم: شما که با فرانسوا میتران مخالف بودید و از پیروزی او ناراحت شدید و گریه کردید. گفت: موسیو پاپلی از وقتی او رئیسجمهور شد، او رئیسجمهور همه فرانسه و همه ملت فرانسه است. من از نظر حزبی با او مخالف بودم، اما حالا او رئیسجمهور من است، من حرف او را به عنوان یک رئیسجمهور قبول دارم، ما برای منافع ملی فرانسه همه باید با او همکاری کنیم، همه حزب ما هم با او همکاری دارند، البته ما در مجالس با حزب سوسیالیست مخالفت میکنیم، اما هر جا پای منافع ملی باشد، همه یکی هستیم. من درگوشهای ازاتاق موسیو دسپاکس نشسته بودم، سردم شده بود، دیدم که دماسنج آپارتمان درست بالای سر شوفاژ است، شوفاژ آن طرف اتاق بود. گفتم موسیو دسپاکس، دماسنج بالای شوفاژ است، وقتی درجه حرارت بالای شوفاژ، ۱۸ درجه باشد، این گوشه حتما ۱۵ درجه است. من گفتم باید جای دماسنج را عوض کنید، لااقل آن را به دیوار وسط اتاق بگذارید. موسیو دسپاکس فکری کرد و گفت: من که خود را گول نمیزنم، سال گذشته هم دماسنج همانجا بالای شوفاژ بود، من سال گذشته اتاق را با همین دماسنج ۲۱ درجه تنظیم کردم و امسال با حرف رئیسجمهور باید ۱۸درجه تنظیم کنم. جای دماسنج را هم عوض نمیکنم. من در حیرت بودم، مردی ۸۵ سالهای که ۱.۲۰۰.۰۰۰ فرانک برای شکست میتران داده بود، حالا خود را در پالتو پیچیده بود تا حرف همین فرانسوا میتران را به عنوان رئیسجمهور عملی کند. مردی که ماهانه دهها هزار فرانک در مزرعه و سهام درآمد داشت، میخواست ماهانه ۶۰ فرانک شوفاژخانه صرفهجویی کند تا منافع ملیاش حفظ شود. من بهترین درس دکترایم را در پاریس در اتاق موسیودسپاکس گرفتم نه از دانشگاه سوربن» به معنای دیگر، آقای رئیسجمهور، بعد از انتخاب شدن برای موافقین و مخالفین، یک نفر است. او رئیسجمهور همه یک سرزمین و یک ملت است.
ارسال نظر