مدیریت پیشداوری
ناصربزرگمهر / مدیرمسئول
معلمی به یک پسر ۷ ساله ریاضی درس میداد. یک روز که پسر پیش معلم آمده بود، معلم میخواست شمارش و جمع را به پسرک آموزش دهد. معلم از پسر پرسید: اگر من یک سیب، با یک سیب دیگه و یک سیب دیگه به تو بدهم، چند تا سیب داری؟ پسرک کمی فکر کرد و با اطمینان گفت: «۴تا» معلم که نگران شده بود و انتظار جواب ۳ را داشت با ناامیدی با خود فکر کرد: شاید بچه درست گوش نکرده باشد. او به پسر گفت: پسرم، با دقت گوش کن. اگر من یک سیب با یک سیب دیگه و دوباره یک سیب دیگه به تو بدم، تو چند تا سیب داری؟ پسر که ناامیدی و ناراحتی را در چشمان معلم میدید، این بار با انگشتانش حساب کرد و سعی داشت جواب مورد نظر معلم را پیدا کند تا بلکه خوشحالی را در صورت معلم خود ببیند این بار با شک و تردید جواب داد «۴تا». یأس بر صورت معلم باقی ماند. او به خاطر آورد که پسرک توتفرنگی خیلی دوست دارد. با خودش فکر کرد شاید او سیب دوست ندارد و این باعث میشود که نتواند درشمارش تمرکز کند. معلم با این فکر، مشتاق و هیجانزده از پسر پرسید: اگر من یک توتفرنگی و یک توتفرنگی دیگه و یک توتفرنگی دیگه به تو بدم، چند تا توتفرنگی داری؟ پسر که خوشحالی را بر صورت معلم میدید و دوست داشت این خوشحالی ادامه یابد دوباره با انگشتانش حساب کرد و با لبخندی از روی شک و تردید گفت: «۳تا» معلم لبخند پیروزمندانهای بر چهره داشت. او موفق شده بود. اما برای اطمینان دوباره پرسید: «حالا اگه من یک سیب و یک سیب دیگه و یک سیب دیگه به تو بدم، چند تا سیب داری؟» پسر بدون مکث جواب داد «۴ تا». معلم مات و مبهوت مانده بود. با عصبانیت پرسید: چرا ۴ سیب؟ پسر با صدایی ضعیف و مردد گفت: «آخه من یک سیب هم تو کیفم دارم» نکته: وقتی کسی جوابی به شما میدهد که متفاوت از آنچه است که شما انتظاردارید، سریع نتیجهگیری نکنید که او اشتباه میکند. شاید ابعاد و زوایایی از موضوع وجود دارد که شما درباره آنها هنوز فکر نکردهاید یا شناخت ندارید. گاهی گفتن یک موضوع از طرف یک مسئول یا چند کارشناس یا نوشتن یک یادداشت از طرف نویسندهای حرفهای یا شخصیت علمی از طرف افرادی دیگر بدون بررسی و توجه به زوایای مختلفی که میتواند داشته باشد چنان با مخالفت فرد یا گروه دیگری همراه میشود که عین این است که همه واقعیت در دست گروه اول یا گروه دوم مخالف قرار دارد، این نوع برخوردها و مخالفتها در باره یک موضوع، گاهی کار را به جایی میرساند که اصل موضوع نادیده گرفته میشود و کار به اتهامزنی و کندوکاو در باره ویژگیهای فردی گروه اول و حتی زندگی خصوصی آنها کشیده میشود و بیتوجه به واقعیت پنهان در موضوع، و زوایای مختلفی که در آن وجود دارد مورد قضاوت قرار میگیرد. بررسی هر موضوعی میتواند حداقل از ۳۶۰ زاویه انجام شود و بسته به محل استقرار ما و نوع نگاهی است که به آن داریم، شاید با کمی جابهجایی فیزیکی، نگاه ما به موضوع تغییر کند، تغییرنگاه الزام تاریخ و نشانه رشد اندیشه است.اصرار برحل یک معادله و از یک روش و آن هم براساس آنچه مفروضات ذهنی ما را میسازد جز جزم اندیشی چیز دیگری نیست. داستان فیل و مردان نابینا یا فیل و کوران داستانیاست تمثیلی و عارفانه، که برای روشن کردن نقص کشف حسی به آن استشهاد و نسبتها دادهاند. در روایتهای مختلفی که از این داستان شدهاست، وجه مشترک چنین دیده میشود. گروهی از مردان نابینا(یا مردان در تاریکی) که تا آن زمان فیل ندیده بودند، دست بر فیل میکشند؛ و چون هر یک فقط به عضوی از اعضای فیل دست میکشند، به تصویر فراگیر، درست وکاملی از فیل دست نمییابند و به اختلاف با هم میپردازند. از این داستان استنباط شده که موقعیتهای مختلف که در هر لحظه دامنگیر نظارهکنندگان در حقایق است، تصویر مشخصی از یک حقیقت واحد را برای آنها به وجود نمیآورد و برای همین است که اختلافات دامن زده میشود.هرکس بخشی از واقعیت را براساس حقیقتی که در ذهن دارد میبیند و میگوید. مولانای بزرگ، در کتاب مثنوی، از این تمثیل بهره جستهاست که چند بیت آن را میخوانیم: پیل اندر خانه تاریک بود عرضه را آورده بودندش هنود از برای دیدنش مردم بسی اندر آن ظلمت همی شد هر کسی دیدنش با چشم چون ممکن نبود اندر آن تاریکیاش کف میبسود آن یکی را کف به خرطوم اوفتاد گفت همچون ناودان است این نهاد آن یکی را دست بر گوشش رسید آن برو چون بادبیزن شد پدید آن یکی بر پشت او بنهاد دست گفت خود این پیل چون تختی بهدست همچنین هر یک به جزوی که رسید فهم آن میکرد هرجا میشنید از نظر که، گفتشان شد مختلف آن یکی دالش لقب داد این الف در کف هریک اگر شمعی بدی اختلاف از گفتشان بیرون شدی چشم حس همچون کف دستاست و بس نیست کف را بر همه او دسترس چشم دریا دیگرست و کف دگر کف بهل وز دیده دریا نگر جنبش کفها ز دریا روز و شب کف همی بینی و دریا نی عجب ما چو کشتیها به هم برمیزنیم تیره چشمیم و در آب روشنیم ای تو در کشتی تن رفته به خواب آب را دیدی نگر در آب آب...
ارسال نظر