دولت بورس را بوس نکند
مجتبی اسکندری_ روزنامهنگار
سلطان کثیرالزوجه صاحبقران که به جرمنی سفر کرده بود، در خاطرات مرقومیده خود، هنگام تناول کردن کاهو سکنجبین از آب گذشته ایرونی در سالن اپرای برلین، مینویسد (یا امر میکند که چاکران قلم چاک دهند)، حیف که اهالی بلاد فرنگ، کاهو را تلف میکنند و روی آن روغن زیتون میریزند!
شاید دریچه مطلب، خود نیازمند دهلیزی برای دقالباب سخن باشد: مواجهه اهالی ممالک محروسه با پدیدهها، فرآیندها و فناوری غربی، پس از دو سده، همچنان از سه سنخ فیلتر وطنی میگذرد؛
۱. واحیرتا گفتن و محافظهکاری پیشه کردن در عمل،
۲. وا چندشا گفتن بر پداید (جمع مجعول پدیده) غربی و لاحول گفتن برای عبور از آن و در نهایت
۳. بخیه زدن سنتهای تاریخ اقتصاد ایرانی با آستر ساترین غربی (که در عصر تمدنبازی اصلاحات باب شد)...
پدیده بورس از آن قبیل دکوپزهای فایننشیال تمدن هلنیست که نیازمند تمهید مو به مو و کاکل به کاکل، برای تحقق یافتن کارکردهای ذاتی خود است و شوربختانه در ایران به کیک کشمشی میماند که نه کیک است و نه کشمشی در آن وجود دارد و نهایتا از مقادیری تخم دوزرده همزده «حجممبنا بازی» و «نوسانگیری» آریایی به همراه چند پاتیل روغن داغ عملیات پانزی و مقادیری آرد «عرضه اولیه بازی» فراهم میآید و از بورس بودن، فقط گلهای از گرگهای والاستریت را به جامعه تقدیم کرده که ساعتها در صف ثبتنانِ! کد بورسی، سجل بر کف با زنبیل حاوی شیر یارانهای، لبخند بر لب داشتند و اکنون حتی پول خرید و پرتاب تخممرغ به تالار بورس را ندارند.
بدیهیست که در شرایط تحریمی که ورود سرمایه و فناوری خارجی در حد ورود مگس به حریم هوایی کشور است و صادرات شرکتها به اندازه گذاشتن چند چمدان در کانتینرهای ۱۰۰۰ تنیست، رشد بورس از آن شوخی دستیهای بیمزه دولت با مردم است که فقط رقم بدهیهای دولت را صفرزدایی میکند و کسری بودجه را تامین.
عرضه اولیه سخن، آن که بورس از آن پدیدههاییست که بر آزادی سرمایه بوسه میزند و به وقتش دولتها را با تابلوی ردفول غافلگیر میکند. از اتفاقات سیاسی (به جهت ترسو بودن ذاتی سرمایه) تاثیر جدی میپذیرد و برای جلب سرمایه بیشتر به خود، به شکل اتوماتیک محدودیتزدایی میکند.
فقدان هر سه ویژگی یادشده در بورس ایرانی و رسیدن به کانال ۲ میلیون واحد در ایام قرنطینه بهاری، خود حاکی از عملیات برشکاری سنگین دولت مقاطعهکار میداد. اینک اگر اهالی کمپانی اسلامیه بهدنبال رونق بورس هستند، باید بیاموزند که راه باید بر استارتآپجات وطنی گشوده شود.
صاحب این کیبورد معتقد است باید امکان تامین مالی از طریق فروش اوراق مشارکت مخصوص بخش خصوصی (corporate bond) برای ۵۰ صدرنشین تابلوی بورس فراهم باشد.
محصولات فلزی و پتروشیمی امکان فروش آزاد داشته باشند. محدودیتهای صادراتی برای کمپانیهای بورسیه شده برداشته شود و همچنین امکان فروش ارز به قیمت چهارراه استامبولی برایشان مهیا باشد.
بساط حجم مبنا به زبالهدان تاریخ اقتصاد فرستاده شود و امکان شلنگ و تخته انداختن برای برخی زورچشمیها و زهرچشمیهای بورس جمع شود.
ابزارهای آپشنال فوروارد و فیوچر هم به زنبیل سهامداران سنجاق شود. نیازی هم به تزریق منابع محدود صندوق صدقات ارزی و فروش حجیم فولاد با نرخ مفسدهانگیز دولتی و همچنین معامله حواله وکیوم باتوم قیر دولتی در بورس کالا نیست و باید فسادشان کساد شود.
زنده باد