به بهانه مرگ بابک خرمدین
ایوب اسلامیان_دکتری مددکاری اجتماعی
از همین ابتدا اشاره کنم این یادداشت درصدد رمزگشایی از مرگ دلخراش بابک خرمدین نیست، بلکه بخشی از شرایط زندگی این کارگردان را دستمایه بررسی موضوعی قرار میدهد که میتواند آبستن مشکلات و فراتر از آن، فجایع عظیم دیگری شود.
فرزندکشی گرچه پدیده شایعی نیست اما مورد اخیر علاوه بر سریالی شدن قتل ها، به واسطه سن مقتول در نوع خود بسیار نادر است. آنچنان که در اخبار شنیدهایم بابک خرمدین ۴۷ سال سن داشت و در اولین جمله از زبان پدر میشنویم که او «مجرد» بود. بسیاری به این اظهارنظر واکنش نشان دادند که گویی تجرد، گناه کبیره است و فرد مجرد جنایتکار بالفطره. در تبیین این پدیده باید قدری فراتر رفت. خانواده ایرانی به واقع امروز در وضعیت پیچیدهای قرار دارد؛ وضعیتی که هیچ الگوی کنشی برای آن در چنته ندارد. تا همین چند دهه قبل هر شهروند معمولی در ایران در همان اوان جوانی و بسا نوجوانی با ازدواج وارد زندگی جدیدی میشد. این یک هنجار معمول و قابل پیشبینی بود که تکلیف والدین، خانواده و بستگان را برای تنظیم روابط خود با یکدیگر مشخص میکرد. در آن سالها فرزندان از نظر مالی خودکفا بودند و زندگی مستقلی داشتند (ولو به صورت اشتغال در یک کسب و کار خانوادگی). فرزندان سالیان کوتاهی را نزد والدین خود به عنوان فرد مجرد سپری میکردند. نقش پذیری آنان در برابر والدین؛ چارچوبی کاملاً تعریف شده داشت و به نفع والدین، سنگینی می کرد. در این شرایط، قاعده اصلی، اطاعت مطلق از والدین بود.
وضعیت کنونی خانواده ایرانی از این نظر، تفاوت عظیمی دارد. امروزه فرزندان سالیان زیادی را در خانه پدری و مادری زندگی میکنند و در موارد زیادی از نظر مالی و عاطفی به خانواده وابسته هستند. در بازخوانی جستهگریخته زندگی بابک خرمدین به علاقه وافر او به خانواده و بازگشت او از لندن به تهران برمیخوریم؛ گویی بند ناف عاطفی این «پسربچه میانسال» از مادر قطع نشده است. این وضعیت نوظهور یعنی افزایش میانگین سن ازدواج میتواند چالشهای بزرگی با خود به همراه داشته باشد. والدینی که جایگاه برتر مورد انتظارشان را در مخاطره میبینند و توقع دارند فرزندانشان قبل از ازدواج و تا زمانی که در منزل پدری هستند از آنها تمکین کنند اما شرایط سنی و دغدغه ها و مشکلات احتمالی فرزندان چنین امکانی را در اختیار نمیگذارد. فرزندانی که سالهای زیادی از سن فعال شدن غریزه جنسی آنها میگذرد و به احتمال زیاد روش ارضای این نیاز آنها چندان به مذاق والدین خوش نمیآید و به احتمال زیاد از جانب والدین مغایر و معارض آبرو، شان خانوادگی و حیثیت خانواده قلمداد میشود. اگر به این مشکلات وابستگی مالی به خانواده و زندگی آپارتمان نشینی (از نظر سرانه فضای فیزیکی برای زندگی) نیز اضافه شود شرایط به شدت بغرنج میشود.
ماجرای بابک خرمدین، نهیبی برای هر کدام از ماست که باید خود را برای شرایط متفاوتی آماده کنیم. وضعیتی که جامعه ایرانی در غیاب الگوهای قبلی با آن مواجه است؛ حضور بیش از ۱۲ میلیون جوان مجرد در سن ازدواج و «تجرد قطعی» قریب به یک میلیون میانسال که نمونه بابک خرمدینها در میان آنها کم نیست. در این میان بازگشت فرزندان طلاقگرفته به کانون خانواده و چالش مدیریت روابط آنها با خانواده نیز میتواند شکل دیگری از چالش حضور افراد مجرد (درمعنی خارج از دایره ازدواج) در خانواده باشد. به ویژه اینکه پیشبینیها همسو با افزایش میانگین سن ازدواج است که ناشی از علل مختلفی است؛ دلایلی همچون تغییر باور جوانان در خصوص ازدواج، افزایش کف انتظارات برای تشکیل خانواده، تنگنای مالی پیشروی جوانان برای تشکیل خانواده، همسویی تجرد با آزادیهای فردی و اولویت لذتگرایی، مشغولیت به تحصیل و ورود دیرهنگام به بازار کار، ازدواجهراسی و نا امیدی فراگیر و ...
ارسال نظر