نوسان متعادل ارز، کسبوکارها را پویا میسازد
مهتاب دمیرچی-روزنامهنگار
از آنجایی که رقابت با کالاهای خارجی جزو آن دسته از دغدغههای ذهنی صاحبان شرکت دانشبنیان و تولیدکنندگان داخلی است، عموما فعالان این عرصه برای مقابله با آن باید توان فولادین و صبر فراوان داشته باشند، چرا که رقابت با یک کالا یا خدمات در شرایطی که نمونه خارجی شناختهشدهتری در جامعه دارد، جزو فرآیندهای دشوار تجارت است. حال این پرسش مطرح میشود که نوسان نرخ ارز کدام بخش از اکوسیستم دانشبنیان را بهخطر میاندازد؟ گفتنی است، تغییر در ماهیت کلی ارز در کشور نظیر نوسان نرخ آن ۲ اثر عمده در اقتصاد دارد، نخست آنکه با اجرای این سیاست، نرخ تمامشده کالاهای وارداتی و تولیدات داخلی که مواد اولیه آنها از خارج از کشور وارد میشود؛ افزایش خواهد یافت. این فرآیند فشار بر مصرفکننده وارد میآورد.
در گام دوم، نوسان و بیثباتی نرخ ارز هیچگاه به سود تولیدکنندگان یا دانشبنیانهای تولیدمحور نبوده است، حتی زمانی که این فعالان مجبور بودند با واردکنندگان کالاهای خارجی رقابت کنند. باوجود این نوسان، متحمل نوعی از فروپاشی و ورشکستگی میشود که توان رقابت را از دست میدهند.با نگاه تکبعدی که اگر شرکت دانشبنیانی صفر تا ۱۰۰ محصولات خود را از داخل تهیه کند، نوسان نرخ ارز تاثیر بر آن نخواهد داشت که چنین اتفاقی در شرایط واقعی امکانپذیر نیست. حال تصور کنید در شرایطی که دولت برای برخی تولیدکنندگان هم سقف قیمتی بگذارد، در این شرایط ضرر این شرکتها چندبرابر هم میشود. عموما دولت برای حمایت از مصرفکننده برای برخی کالاهای ضروری نظیر دارو و... دست به اعمال چنین قوانینی میزند. حال اگر دولت نرخ دستوری اعلام کند، در این شرایط به ضرر دانشبنیانهایی است که به تولید کالاهای ضروری میپردازند.
کارشناسان معتقدند یکی از اصلیترین چالشهای پیشروی توسعه دانشبنیانها، نبود ثبات نرخ ارز است، در حالی که الزاما ثبات نرخ ارز به سود دانشبنیانها نیست، چرا که همواره برای توسعه کسبوکارها بهویژه کسبوکارهای خرد، نیازمند نوسان متعادل نرخ ارز هستیم. بهعبارت روشنتر، ثابت نگه داشتن نرخ ارز، هزینههای زیادی برای دولت میتراشد که در نهایت، تامین آن از جیب مردم هزینه میشود. بنابراین، نوسان متعادل نرخ ارز به سود اقتصاد یک کشور است و نوسانهای کوچک آسیب چندانی به بدنه اقتصاد یک کشور وارد نمیکند. در صورت وقوع نوسانهای شدید است که آسیب جدی به اقتصاد وارد میشود درست نظیر شرایط امروز. بنابراین، ترجیح منطقی آن است که نرخ ارز شناور باشد. در این صورت، مداخله دولت و بانک مرکزی در بازار ارز نیز کاهش مییابد و سیاست عرضه و تقاضا تعیینکننده نرخ خواهد بود. شاید جایگزین شدن نرخ ارز در کوتاهمدت به ضرر صندوقهای سرمایهگذاری باشد و آسیبهایی را به روال کار استاندارد سرمایهگذاری بزند، اما بهطورقطع، در بلندمدت به سود آنها خواهد بود، چرا که وقتی فرصت بیشتری برای دانشبنیانها در راستای تولید فراهم شود، تولیدکنندگان داخلی رشد میکنند و به همان میزان، صندوقهای سرمایهگذاری و حمایتی هم بهره کافی را میبرند؛ در واقع سرمایهگذاری در شرکتهای داخلی هم پرسودتر میشود. دلخوش به این بودیم که در ایران بستههای حمایتی از دانشبنیانها وجود دارد، البته نه در قالب وام، بلکه در قالب سرمایهگذاری. یعنی صندوقهای سرمایهگذاری خصوصی، منابع مالی لازم را به شرکتهایی که در آستانه ورشکستگی هستند، تزریق میکنند. هدف از این روند، متحول ساختن فرآیند تولید یا کمک به صنایع بزرگی است که به بلوغ کافی رسیدهاند، اما فناوریهای تولید یا فرآیند کسبوکار آنها دچار مشکل شده است. بهطورمعمول، این صندوقها در قبال این سرمایهگذاری، سهام شرکت مربوطه را دریافت میکنند. بههمین دلیل، این نوع سرمایهگذاری، سرمایهگذاری جسورانه نام گرفته است، چرا که سرمایهگذار،هم در ضرر و هم در سود این شرکتها سهیم است. حال تصور کنید باتوجه به شرایط موجود، کدام عقل سلیم اجازه سرمایهگذاری میدهد. صندوقهای سرمایهگذاری در کشور ما با چنین دیدگاهی با شرکتهای دانشبنیان همکاری میکنند و زمانی که شرکتها به رشد و توسعه کافی رسیدند، پس از واگذاری سهام به دیگری، سراغ دیگر شرکتهایی که درآستانه ورشکستگی قرار دارند، میروند، اما باتوجه به شرایط موجود، سخت میتوان شاهد چنین روندی بود.
ارسال نظر