اولین اعترافات قاتل دختران فراری + عکس
با پیداشدن جسد یک دختر فراری، ۲ دختر دیگر که در این خانه زندانی بودند نجات یافتند.
مأموران ضمن هماهنگی قضایی راهی محل که ساختمان پلاک ۲۴ خیابان خرمشهر در محدوده خیابان قزوین بود، شدند و با ورود به ساختمان خود را به مقابل واحد ۶ رساندند. از آنجا که کسی در را باز نکرد در تماس با بازپرس دستور ورود به خانه گرفته شد.
به محض ورود آنها با آپارتمانی بهم ریخته و زن جوانی بدون لباس مناسب روبهرو شدند. مأموران با ورود به اتاق خواب داخل کمد دیواری زن جوان دیگری را پیدا کردند که او نیز لباس به تن نداشت. چند قدم آن طرف تر یک کیسه نایلونی مشکی توجهشان را جلب کرد که بوی بسیار بدی میداد. بلافاصله اقدام به باز کردن کیسه پلاستیکی کرده و با جسد متعفن زنی حدوداً ۳۰ ساله مواجه شدند.
بدنبال کشف جسد، بازپرس جنایی، مأموران پلیس پیشگیری، کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی، تشخیص هویت و پزشکی قانونی راهی محل شدند.
دختری که در کمد حبس شده بود در تحقیقات به بازپرس جنایی گفت: ۸ ماه قبل از خانه خارج شدم و به ایستگاه راهآهن رفتم تا از آنجا به یکی از شهرستانها بروم. در راهآهن با سعید آشنا شدم. او خودش را سرهنگ نیروی انتظامی معرفی کرد و چون جایی برای ماندن نداشتم، گفت میتوانم شب را به خانهاش بروم. من با پای خودم به خانهاش رفتم اما دیگر نتوانستم از آن خانه خارج شوم. سعید مرا مورد آزار و اذیت قرار داد و داخل کمد حبس کرد.
فتانه، دختر دیگری که در آن خانه وحشت پیدا شده بود در تحقیقات به بازپرس جنایی گفت: از خانه که فرار کردم در دام سعید افتادم. سه سال در این خانه حبس بودم در این مدت، سعید در را به روی من قفل میکرد و اجازه نمیداد خارج شوم. حتی در این مدت سه زن دیگر هم به اینجا آورده شدند، دو نفر از آنها موفق شدند فرار کنند. یکی از آنها از طبقه دوم به بیرون پرید و دومی هم زمانی که من خواب بودم، موفق به فرار شد که متوجه نشدم چطوری فرار کرد. یک نفر دیگر هم بود که شوهرش ناپدید شدن او را گزارش کرده بود و نمیدانم چطور او را پیدا کرده بود.
زن ۲۱ ساله در پاسخ به این سؤال که چطور باتوجه به اینکه سه نفر در خانه بودید، موفق به فرار نشدید گفت: سعید هر سه ما را در جاهای جداگانه نگهداری میکرد و به همین دلیل نمیتوانستیم از دست او فرار کنیم.
فتانه در خصوص قتل گفت: ۲۵ روز بود که مقتول به اینجا آمده بود و میخواست خانه را ترک کند. اما سعید به او اجازه نمیداد و همین مسأله باعث درگیری بین آنها شد. سعید هم با پیچ گوشتی ضرباتی به قفسه سینه او زد و بعد هم جسد را داخل کیسه نایلونی قرار داد. هر چند روز یکبار هم میآمد و کیسه جدیدی اضافه میکرد تا بوی تعفن منتشر نشود و همسایهها متوجه نشوند.
در بازرسی بدنی از دو زن جوان آثار شکنجه دیده شد و این در حالی است که یکی از آنها ساکن تهرانپارس و دیگری ساکن اسلامشهر است. تحقیقات برای شناسایی خانوادههای آنها ادامه دارد.
یکی از همسایه ها در تحقیقات میدانی گفت: مادر آنها چندین سال قبل فوت کرد و آنها با پدرشان زندگی می کردند، اما رفتارهایشان باعث شد پدر هم سعید و خواهر و برادرهایش را ترک کند. یکسال قبل بود که سعید و خواهرش، برادرشان را
از خانه بیرون کردند. همیشه صدای درگیری و مشاجره سعید را با خواهرش و زن دیگری می شنیدیم. از آنجایی که سعید آدم شروری بود چندین بار شکایت کردیم اما هیچ کسی توجه نکرد.
او ادامه داد: ۳۰ یا ۴۰ روز قبل بود که دختر جوانی از پنجره خودش را آویزان کرد و از طریق دیوار حیاط همسایه خود را به خانه کناری رساند و متواری شد. از آنجایی که کسی پیگیر ماجرا نشد ما هم شکایتی در این رابطه نکردیم. اما همیشه صدای داد و فریادهای آنها به گوش می رسید و سعید می گفت اگر صدایی شنیدید در خانه را نزنید و به خودم هر موضوعی هست بگویید.
در ادامه تحقیقات مشخص شد که خواهر سعید آرایشگر است و با شناسایی محل آرایشگاه، برای دستگیری او وارد عمل شدند.
از سویی تصاویر دوربینهای مداربسته اطراف محل زندگی سعید مورد بازبینی قرار گرفت و کارآگاهان اداره دهم موفق شدند، تصویر متهم را از یکی از دوربینها بهدست آورند.
در حالی که تحقیقات از دو دختر جوان در کلانتری ادامه داشت، بازپرس جنایی مطلع شد که سعید در نزدیکی خانهاش دیده شده است. بنابراین برای پیشگیری از فرار متهم، بازپرس به همراه افسر پرونده به محل رفته و هنگامی که سعید میخواست وارد خانهاش شود از سوی مأموران کلانتری ۱۱۲ ابوسعید دستگیر شد.
وی در تحقیقات اولیه منکر جنایت بود و ادعا میکرد که قتل توسط دختر جوانی که داخل کمد حبس شده بود رخ داده است.
در ادامه مشخص شد متهم ۷ سال قبل نیز جنایتی با همین شیوه و شگرد مرتکب شده بود، بنابراین احتمال میرود که او قتلهای دیگری را مرتکب شده و تیم جنایی با قاتلی سریالی مواجه هستند.
گفتوگو با مرد جنایتکار
سوژههایت را چطور شناسایی میکردی؟
من در یک مسافرخانه کارهای خدماتی انجام میدهم. از طرفی به مقابل راهآهن میرفتم و افرادی که دنبال مسافرخانه هستند را به مسافرخانه میآورم. در این میان دختران فراری، یا کسانی که مدارک شناسایی ندارند تا بتوانند در مسافرخانه اقامت کنند هم به سراغم میآیند و آنها را به خانهام میبرم.
چه شد که قتل را مرتکب شدی؟
من جنایتی انجام ندادم. مقتول با یکی از دخترها درگیر شد و او با پیچ گوشتی ضربه را وارد کرد. من تنها جرمی که مرتکب شدهام این بود که جسد را داخل خانه نگهداشتم و راز این قتل را برملا نکردم.
چرا اجازه خروج به آنها نمیدادی؟
آنها خودشان میخواستند در خانهام بمانند و من هم به آنها اجازه ماندن میدادم.
سابقه داری؟
بله. سال ۹۳، دختر جوانی به خانهام آمد و نمیدانم سر چه موضوعی شروع به داد و فریاد کرد. عصبانی شدم و او را هل دادم که سرش به زمین خورد و فوت کرد. بعد از آن ماجرا به اتهام قتل عمد بازداشتم شدم اما در نهایت چون در درگیری این اتفاق افتاده بود، قتل غیر عمد محسوب شد و به پرداخت دیه محکوم شدم.
سایه ترس در سر همسایهها
حالا که سعید دستگیر شده و مأموران جسد دختری را که او در خانهاش به قتل رسانده بعد از ماهها از آنجا خارج کردهاند، همسایهها هم خوشحال هستند و هم ناراحت. خوشحال که یک قاتل دستگیر شده و ناراحت از اینکه این حادثه در محل زندگی آنها اتفاق افتاده است.
یکی از ساکنان کوچه میگوید: «همین امروز خانهام را سپردم برای فروش. دیگر نمیشود اینجا زندگی کرد. فکرش را هم که میکنم ما در نزدیکی یک قاتل زندگی میکردیم و او چندماه یک جنازه را در خانهاش نگه داشته بود، دلم آشوب میشود. همین دیشب که این ماجرا را فهمیدم تا صبح خواب به چشمم نیامد. دیگر نمیتوانم اینجا بمانم.»
تحقیقات اولیه از ۲دختری که در خانه سعید زندانی شده بودند، نشان میدهد که او برای فریب آنها خودش را مأمور پلیس معرفی میکرده است.
نکتهای که تعدادی از همسایهها نیز آن را تأیید میکنند و میگویند سعید همیشه یک دستبند پلیس به همراهش بود. یکی از همسایهها در اینباره میگوید: «من بارها یک دستبند به کمر سعید دیده بودم. او درحالیکه شکلش هم به این حرفها نمیخورد، گاهی ادعا میکرد که مأمور است و اغلب هیچکس هم جدیاش نمیگرفت. با وجود این برای همه همسایهها شاخ و شانه میکشید.»
خانهای که این جنایت در آنجا رخ داده و حالا به خانه وحشت معروف شده، حدود ۵۰متر مساحت دارد.
در ورودی آن چندین جفت کفش زنانه ریخته است؛ کفشهایی که هیچکس نمیداند متعلق به چه کسانی است و صاحبانش چه سرنوشتی پیدا کردهاند. داخل خانه بههم ریخته است و همهچیز میشود پیدا کرد؛ از انواع و اقسام دارو تا لباسهای زنانه و بطریهای خالی نوشابه. روی یک میز کوچکی که در وسط خانه قرار دارد پر است از ته سیگار.
یک تلویزیون قدیمی در گوشهای روی زمین واژگون شده و کوهی از لباسهای چرک روی هم تلنبار شده است. پشت آشپزخانه متکایی چرک قرار دارد که جای خوابیدن سعید است. آشپزخانه نُقلی خانه تمیزترین جای خانه است اما گوشه آنجا هم پر از زباله و ظرفهای کثیف است. پشت آشپزخانه تنها اتاق خواب خانه است؛ اتاقی حدود ۶متری که هنوز بقایای نایلونهایی که جسد مقتول در آن پیچیده شده بود، وجود دارد.
روی آن پر از خونابه است و بوی تعفن فضای اتاق را پر کرده است. اینجا همانجایی است که قریب به ۴ماه جسد نایلونپیچ شده دختر جوان رها شده بود.
ناگفته های ۲ دختر فراری از اسارت در خانه وحشت
یکی از آنها میگفت که ساکن شهری در اطراف تهران بوده و دیگری در یکی از مناطق پایتخت زندگی می کرده است. یکی از آنها به دلیل اختلافاتی که با خانواده اش داشت حدود ۸ ماه قبل از خانه پدرش فرار کرده و از همان زمان در خانه سعید زندانی شده و در کمد نگهداری می شد.
دیگری نیز حدود ۳ سال قبل از خانه فرار کرده بود و او هم در این مدت در خانه سعید زندانی بود و اجازه خروج نداشت.
این دختران میگفتند که سعید آنها را شکنجه می داده و به آنها تجاوز می کرده است.
دختری که در کمد زندانی بود به ماموران گفت: به دلیل اختلافاتی که با پدرم داشتم، او مرا از خانه بیرون انداخت. من هم شبها در پارک میخوابیدم تا اینکه یک روز در حوالی میدان راه آهن و در نزدیکی یک مسافرخانه با سعید آشنا شدم.
او مدعی شد سرهنگ نیروی انتظامی است و وقتی دید از خانه فراری شده و جایی برای زندگی ندارم مرا به خانهاش دعوت کرد.
وی ادامه داد: پیشنهاد او را پذیرفتم غافل از سرنوشتی که در کمینم بود. مرد جوان مرا به خانهاش آورد و در این ۸ ماه در کمد زندانی بودم و هر ازگاهی سعید اجازه می داد از کمد خارج شوم. حتی مجبور بودم در کمد غذا بخورم و فقط برای رفتن به سرویس بهداشتی از کمد خارج میشدم.
وی گفت: سعید با خواهرش زندگی میکرد و روزی که مرا به خانهاش آورد به جز من دختران فراری دیگری هم اینجا حضور داشتند. من فکر می کردم قرار است سعید به من پناه بدهد غافل از اینکه او بیمار روانی بود و آزارم می داد. در این مدت هر وقت عصبانی می شد مرا مورد ضرب و جرح قرار می داد و با تهدید به من تجاوز می کرد.
دختر جوان درباره جزییات قتل دختری که جسدش داخل اتاق خواب پیدا شده بود نیز گفت: این دختر حدود ۴ ماه قبل توسط حمید و خواهرش به قتل رسید.
حدود ۲۵ روز بود که سعید او را به خانه آورده بود و آنطور که متوجه شدم با او هم مثل من در حوالی میدان راه آهن آشنا شده و چون آن دختر جایی نداشته، سعید وی را به خانهاش دعوت کرده بود. او ۲۵روز در اینجا زندانی بود تا اینکه ۴ماه پیش تصمیم گرفت فرار کند. من همه این وقایع را زمانی که داخل کمد زندانی بودم شنیدم و صحنه قتل را ندیدم. آن روز دختر زندانی می گفت قصد رفتن دارد اما سعید مانع شده و اجازه رفتن به او نداد. بر سر این مسئله با یکدیگر درگیر شدند، دختر جوان فریاد می کشید و میگفت در را باز کن اما سعید او را هل میداد و به این طرف و آن طرف پرت میکرد.
بعد از ترس اینکه همسایهها متوجه ماجرا شوند، از خواهرش خواست تا پیچ گوشتی به او بدهد. فکر میکنم بعد از آن خواهرش به او پیچ گوشتی داد و سعید هم با آن ضربهای به دختر جوان زد و او را به قتل رساند. چون پس از آن دیگر صدایی از آن دختر نشنیدم. پس از جنایت هم دور جسد او نایلون پیچیدند و کنار اتاق گذاشتند. آنطور که متوجه شدم سعید و خواهرش می ترسیدند جسد را به بیرون از خانه منتقل کنند مبادا همسایه ها متوجه شوند.
به همین دلیل هر ازگاهی سعید با خودش نایلونی می آورد و دور جسد می پیچید و پنجره ها را باز می گذاشت تا متعفن نشود.
زندگی کنار جنازه
بعد از تحقیق از دختری که در کمد زندانی شده بود، نوبت به دختر دیگر رسید که به گفته خودش ۳ سال در خانه سعید زندانی بود.
او گفت: من در نزدیکی مسافرخانه با سعید آشنا شدم و فکر میکردم که آن مرد قرار است به من پناه بدهد اما او در خانهاش زندانیام کرده بود و اجازه خروج نمی داد. هم خودش از من بیگاری میکشید و هم خواهرش. من هم جرات نمیکردم از ترس چیزی بگویم. البته بیرون از اینجا هم کسی را نداشتم و خانوادهام مرا طرد کرده بودند.
وی ادامه داد: در مدت ۳ سالی که در خانه سعید زندانی شده بودم، دو سه دختر دیگر را هم دیدم که یکی از آنها بعد از مدتی از پنجره فرار کرد و دو نفر دیگر هم ظاهرا خانوادههایشان ردشان را زده بودند و برای همین رفتند.
درباره مقتول هم چیز زیادی نمیدانم. هنوز یک ماه نشده بود که به خانه سعید آمده بود که در درگیری به دست او به قتل رسید. این دختر میخواست برود اما سعید به او اجازه نداد و با همدستی خواهرش او را به قتل رساندند. من حدود ۴ ماه با جسد آن دختر زندگی میکردم تا اینکه ماموران وارد خانه شدند.
ارسال نظر