|

شکر نعمت یعنی چه؟

ناصربزرگمهر-روزنامه نگار

یادداشت شکر نعمت یعنی چه؟

منّت خدای را عزّ و جل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت. هر نفسی که فرو می‌رود ممدّ حیات است و چون بر می‌آید مفرّح ذات؛ پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب.

ناصر-بزرگمهر-۱

از دست و زبان که برآید / کز عهده شکرش به درآید

مگر می‌توان از شکرگزاری سخن به میان آورد و با استاد سخن سعدی آغاز نکرد؟ در یادداشت «مدیریت اثبات بدبختی» از شکر سخن به میان آوردم و گفتم که شاکر باشیم. در این یادداشت می‌خواهم بدانم که شکر نعمت برای چیست و چرا در ادبیات کهن، این همه بر آن تاکید شده و بزرگی چون مولانا، افزون شدن قدرت را، در شکرگزاری می‌داند:

شکر قدرت قدرتت افزون کند / جبر نعمت از کفت بیرون کند

که در ضرب‌المثل‌ها تبدیل به شکل دیگری شده است:

شکر نعمت نعمتت افزون کند / کفر نعمت از کفت بیرون کند

بسیاری از افراد هنوز نمی‌دانند یا باور ندارند که باید شکر قدرت و مقامی را که دارند، به جای آورند تا قدرت‌شان افزون گردد و هر لحظه با خدمتی که به خلق خدا می‌کنند شکرگزار این نعمت بمانند، وگرنه زمانه این نعمت و قدرت را از دستان آنان خارج خواهد کرد.شکرگزاری یعنی تاکید بر داشتن، یعنی اگر روی داشته‌های اندک یا زیادی که داریم تاکید کنیم، علاوه بر اثرات روحی و روانی در جسم و جان خودمان و حتی اطرافیان‌مان، انرژی مثبتی به جهان پیرامون ما تزریق خواهد شد که بر داشته‌های خودمان هم تاثیر مستقیم می‌گذارد و ربطی به دین و آیین خاصی ندارد. موفقیت و پیروزی و به‌دست آوردن بسیاری از آرزوهای انسانی را، حافظ بزرگ در شکرگزاری از خداوند می‌داند:

شکر خدا که هرچه طلب کردم از خدا / بر مُنتهای همّت خود کامران شدم

همچنان که ناشکری تاکید بر نداشتن است، اگر روی داشتن تاکید کنیم، باعث بیشتر شدن داشته‌های فیزیکی و غیرفیزیکی ما می‌شود و اگر روی نداشتن‌های‌مان که حتما هم بسیار زیاد است، تاکید کنیم، باعث زیاد شدن نداشته‌هایمان می‌شود و ما را از هر حرکتی برای رسیدن به برکت بازمی‌دارد و همان‌گونه که سعدی سروده، ناسپاسی، زوال نعمت را در پی خواهد داشت.

دوام دولت اندر حق‌شناسی است / زوال نعمت اندر ناسپاسی است

درحال‌حاضر در علم روانشناسی و فیزیک هم ابراز انرژی‌های مثبت یک امر پذیرفته‌شده و علمی و یک قانون اجتناب‌ناپذیر است.به‌نظر می‌رسد در بعضی از جوامع مثل ما، بیان گرفتاری‌ها و بدبختی‌ها و نداشته‌های‌مان، بسیار راحت‌تر از بیان کرده‌ها و شادی‌ها و خبرهای خوب زندگی است.

ابوسعید ابوالخیر در همین زمینه گفته است:

من بی‌تو دمی قرار نتوانم کرد / احسان ترا شمار نتوانم کرد

گر بر تن من زفان شود هر مویی / یک شکر تو از هزار نتوانم کرد

حضرت انوری هم از شکر نعمت سخن به میان آورده و از ناسپاسان جهان خواسته که کمی صبر داشته باشند و صبوری در پیش گیرند:

 ز شکر گردد نعمت بر اهل نعمت بیش / به صبر گردد محنت بر اهل محنت کم

شکر به‌معنای ثناگویی در مقابل نعمت یا اعتراف به نعمت، توأم با نوعی تعظیم یا اظهار نعمت است و به‌تعریفی دیگر، شکر، تصور نعمت و اظهار آن است و نقطه مقابل آن کفر است به‌معنای فراموشی نعمت و پوشاندن آن؛ همان‌گونه که باز سعدی بزرگوار می‌فرماید:

نعمتت بار خدایا ز عدد بیرون است / شکر انعام تو هرگز نکند شکرگزار

در فرهنگ لغت آمده است در زبان فارسی، کلمه سپاسگزاری معادل «شکر» انگاشته می‌شود که معادل دقیقی نیست. برخی، در کنار شکر لغوی، از شکر عرفی هم سخن گفته‌اند. شکر لغوی اعم از شکر عُرفی است، زیرا هم شکر و سپاس الله و هم غیر آن را دربرمی‌گیرد، اما شکر عرفی فقط به‌معنای تشکر از نعمت‌های الهی است؛ یعنی، بین این دو نوع شکر نسبت عموم و خصوص مطلق برقرار است و سعدی علیه‌الرحمه در همین زمینه است که گفته علاوه بر شکر خداوند، هرگز مردم‌آزاری هم نکردم:

سپاس و شکر بی‌پایان خدا را / برین نعمت که نعمت نیست ما را

 بسا مالا که بر مردم وبال است / مزید ظلم و تأکید ضلال است

 من آن مورم که در پایم بمالند / نه زنبورم که از دستم بنالند

کجا خود شکر این نعمت گزارم / که زور مردم‌آزاری ندارم

در آیاتی از قرآن، شکر در برابر کفر آمده ‌است، زیرا از معانی کفر، پوشانیدن است و گویی کافر بر نعمت‌های الهی پرده می‌کشد و مؤمن با شکر خود، از آنها پرده برمی‌دارد و به آنها اعتراف می‌کند. معنای اعتراف به نعمت نیز در کلمه شکر نهفته ‌است و شکر، همراه با نوعی تعظیم، اعتراف و نیز یادآوری نعمت و اظهار آن است و ضد آن کفر به‌معنای نسیان و پوشاندن نعمت است. همان‌گونه که جامی شاعر معروف قرن نهم هم از شاکرین است:

گر ز قسم نخست باشد کار / نعمت حق شمار و شکرگزار

 و همچنان که خاقانی سراینده ایوان مدائن هم حتی نفس را بی‌شکر روا نمی‌دارد:

بی‌شکر خدا مباش هرگز نفسی / تا بر تو شود ابر کرم‌ها باران

شکر بر سه قسم است: زبانی، قلبی، عملی

در منابع اسلامی شکر را این‌گونه معرفی کرده‌اند: ثناگویی و سپاسگزاری، تنها بر زبان آوردن الفاظ نیست که بر سبیل تکرار و به‌منظور ساقط شدن بار تکلیف ادا گردد، بلکه شکرگویی مرحله‌ای بالاتر و رتبه‌ای ژرف‌تر دارد. انسان شاکر در فیض هستی و سرچشمه رحمت و نعمت الهی تفکر می‌کند و از رهگذر این اندیشه به باوری می‌رسد که رشته هستی او را به‌طور عملی و عینی به بارگاه پروردگار ربط می‌دهد.

و چقدر زیبا صائب تبریزی شکرگزاری را تعریف و تمجید کرد:

نعمت شود زیاده به قدر زبان شکر / نخلی است اینکه ریشه آن در دهان توست

سید محمدحسین طباطبایی در توضیح آیه «سَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرینَ» می‌گوید: حقیقت شکر اظهار نعمت است. چنان‌که حقیقت کفری که مقابل آن است اخفای نعمت است و شکر خدا به این است که انسان نعمت را در محل خودش بکار برد و در موقع استفاده از آن نیز متذکر خدا بوده باشد. همچنان که سنایی غزنوی می‌گوید:

ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی / نروم جز به همان ره که توام راه نمایی

همه درگاه تو جویم همه از فضل تو پویم / همه توحید تو گویم که به توحید سزایی

مولا علی (ع) در آثار شکرگزاری می‌فرمایند: خدای‌تعالی را در هر نعمتی حق سپاس است؛ پس هر که به‌جا آورد، خداوند از آن نعمت بر او فراوان دهد و هرکه در به‌جا آوردن آن حق کوتاهی کند، خدا آن نعمت را در خطر نابودی و دور شدن اندازد.

اوحدی مراغه‌ای غایت شکر را در دانستن آن می‌داند:

غایت شکر چیست؟ دانستن / حق یک شکر ناتوانستن

 هم به تن شکر استطاعت کن / هم بدل شکر این بضاعت کن

 و شاید در پایان این یادداشت، ذکر نام باباطاهرهمدانی، عارف عریان و دوبیتی‌سرای قرن پنجم که تکلیف اضطراب و استرس بشر را در شکرگزاری دید، بر دل شما هم بنشیند:

چرا دائم بخوابی ‌ای‌دل‌ ای‌دل / ز غم در اضطرابی ‌ای‌دل ‌ای‌دل

 بوره کنجی نشین شکر خدا کن / که شاید کامیابی ‌ای‌دل ‌ای‌دل

و تکلمه و پایان این یادداشت باز هم با استاد سخن سعدی بزرگ خواهد بود که آغاز هم با او بود:

نفس می‌نیارم زد از شکر دوست / که شکری ندانم که در خورد اوست

 عطایی است هر موی از او بر تنم / چگونه به هر موی شکری کنم؟

 ستایش خداوند بخشنده را / که موجود کرد از عدم بنده را

نویسنده: ناصر بزرگمهر
کدخبر: 322251

ارسال نظر

 

آخرین اخبار

پربازدیدترین