پای صحبت یک کارآفرین دهه ۶۰:
از صنایع لاستیک تا احداث نیروگاههای خورشیدی
دنیای کارآفرینی و کسب و کار، دنیای متفاوتی است. گاهی باید آنقدر از این شاخه به آن شاخه بپری تا بالاخره در جایی که دوستش داری و با روحیاتت سازگار است، بنای یک شغل را بچینی و ماندگار شوی و آنگاه فردی میشوی که با کولهباری از تجربه، خود میتوانی معلمی باشی برای شاگردان مدرسهای به نام " بازار کار".
گسترشنیوز: مسعود محبی جوان دهه شصتیست که با تلاش و پشتکار و بهرهمندی از دانش و تخصص، اکنون تبدیل به یکی از کارآفرینان ارزنده کشور شده است، با بیان اینکه بعد از اتمام درس با توجه به اشباعشدن بازار کار، صلاح را بر این دیدم که وارد کسب و کار شوم و به همان مدرک تحصیلی کارشناسی اکتفا کنم، افزود: در واقع ابتدای شروع کار من در سال ۸۸ رقم خورد زمانی که به گنبدکاووس برگشتم. در این شهرستان خیلی تلاش کردم تا شغلی مرتبط با رشته تحصیلی پیدا کنم. تصمیم گرفتم کارگاه قطعات لاستیکی(واشر و...) را راهاندازی کنم اما به دلیل وارداتی که از چین داشتیم اصلاً محصول تولیدی، قابل رقابت نبود، سپس به دنبال صنعت بازیافت لاستیک رفتم و بعد از دوندگیهای بسیار، ادارهکل صنعت، معدن و تجارت اعلام کرد که اولویتهای استانی واگذار شده و دیگر مجوز صادر نمیکنیم! تا حدی که هیچ کدام از واحدهای دارای پروانه احداث حتی نیروی مهندس شیمی و یا پلیمر نداشتند و صرفاً سرمایهگذارانی بودند که جهت اخذ وام کمبهره و استفاده از اولویتهای اهدایی به این صنعت، وارد عرصه شده بودند.
این کارآفرین اظهار داشت: مدتی سرپرستی مغازه سیلندر تراشکاری پدرم را به عهده گرفتم اما این شغل با روحیات من سازگار نبود و هر روز مثل دیروز... به اصرار خواهرم که پزشک است و در آن زمان در دورههای طب سنتی مشغول به تحصیل بود به شغل گیاهان دارویی علاقهمند شدم و با اصرار ایشان مغازه عطاری راهاندازی کردم و مشغول به فعالیت در این حوزه شدم. همزمان، با توجه به تحصیل برادرم در رشته شیلات، به فکرم رسید که پیگیر مجوز احداث استخر پرورش ماهیان سردآبی شوم و به همین دلیل تلاش کردم و این مجوز دریافت شد، خلاصه اینکه نخستین سهام شرکتی من در این شرکت تعاونی است که همچنان مشغول به فعالیت است و این اتفاقاتی که گفتم در مدت یک سال اتفاق افتاد.
محبی با بیان اینکه در فعالیت جدید رضایت نسبی داشتم زیرا با مسائلی روبرو بودم که به کسب و کار لطمه میزد، میگوید: در مدت یک سال فعالیتم در شهرستان گنبد کاووس، عصرها کسبه مقابل درب مغازهها مینشستند و گفتگو میکردند و عملًا میلی به پیشرفت و یا توسعه در اطرافیانم نبود. ساعت ۸ شب همه مغازهها بسته میشد و شهر به خواب میرفت.... به همین دلیل در سال ۸۹ با شناختی که یکی از همکاران خواهرم در زمینه مدیریت و تغییر سبک کار عطاریها داشت، از من خواست تا برای احداث کلینیک طب سنتی با ایشان همراه شوم و در احداث و تجهیز این مجموعه سهیم باشم که این امر را نیز با تمام ظرفیتم انجام دادم و خوشبختانه اکنون یکی از بزرگترین و معتبر ترین مراکز درمانی طب سنتی ایران است.
وی درباره اینکه آیا در این شغل نیز با مشکل مواجه شدید یا شرایط را بهتر دیدید، پاسخ داد: در آن دوره برای خرید مواد اولیه گیاهی اطلاعات زیادی بهدست آوردم و برای خرید دارو نیز با کارخانهها ارتباط داشتم. پس از دو سال کلینیک و مجموعههای مربوط به آن به بالاترین سطح بهرهوری رسید و کاملاً سیستم، عالی کار میکرد. از آن استاد عزیز خواستم که نیروهای جایگزین معرفی کند تا به آنها آموزش دهم، آنقدر در این زمینه فشار کاری زیادی بر من تحمیل میشد که از ۵ صبح تا ۱۲ شب مستقیم درگیر مجموعه، پرسنل و اربابرجوعها بودم. پس از ترک کار، آن دوست بزرگوار بهجای من چهار نفر را جایگزین کرد.
این جوان تلاشگر بیان میدارد: در ادامه، شرکتی در زمینه کشت و توزیع گیاهان دارویی ثبت کردم ولی به دلیل سوءتفاهماتی که در جذب مشتریان با همکارم پیش آمد؛ به مدت یک سال هیچ فعالیتی مرتبط با طب سنتی و یا گیاهان دارویی انجام ندادم و با راهنمایی یکی از دوستانم شرکتی در زمینه انرژیهای تجدید پذیر تاسیس نمودم.
محبی با اشاره به اینکه از سال ۹۰ تا به امروز مسیرهای زندگی متفاوتی را تجربه کرده است و اینکه "همیشه میگفتم که اگر در کشور خودم نتوانم کاری دست و پا کنم، در هیچ کشور دیگری نمیتوانم پیشرفت کنم"، درباره شغل جدید که در حوزه انرژیهای تجدیدپذیر و احداث نیروگاههای خورشیدی دارد، میگوید: در این فعالیت رضایت خوبی حاصل شد، اکنون به صورت رسمی و بیمهای ۱۵ نفر در شرکتهای مختلف(هشت شرکت داخلی و دو شرکت خارجی ثبتی و فعال) مشغول کار هستند، اما به صورت غیر مستقیم بیش از ۵۰ نفر کار میکنند، با توجه به مشکلات اداره کار و بیمه،خیلی از کارها را برونسپاری میکنم.
محبی معتقد است که "باید در این شرایط ایستادگی کنی و هنگامی که کارها رونق پیدا کرد و مشکلات برطرف شد شما به عنوان یک شرکت که جاری ماندهاید سر خط از منافع موجود بهره میبرید. زمانی که بقیه به دنبال حواشی و اتفاقات هستند، فقط باید تمرکز کنی و کارت را انجام بدهی و ذهنت را درگیر نکنی. چون هر اتفاقی از جمله گرانی یا ارزانی بشود برای همه جامعه است. مهم این است که همیشه جاری باشی. مابقی شرکتها تا بخواهند تیم تشکیل دهند و وارد بازار شوند، شما از غفلت آنها بیشترین بهره را خواهید برد". به قول یکی از دوستانم که میگفت" "بیشترین درآمد ایشان زمان جنگ و بعد از جنگ بود چون همه هم صنفیهایش تعطیل کرده بودند".
وی که در این سالها سراغ مسوولان نرفته و تنها تسهیلاتی که قرار است دریافت کند! ۳۰ میلیون تومان با سود معمولی است، از اهمیت نگاه مسوولان به کارآفرینان گفت و اینکه یقیناً آنها خیلی میتوانند تأثیرگذار باشند. این کارآفرین امیدوار است که شرایط ایدهآلی برای حضور جوانان مستعد، تحصیلکرده و کارآفرین در کشور فراهم شود.
ارسال نظر